یادداشت: فوزیه کوفی، در ولایت بدخشان در شمالشرق افغانستان متولد شده است. از سالها پیش بدینسو در راستای تأمین و احقاق حقوق زنان مبارزه میکند. دو دوره است که به حیث نماینده مردم بدخشان در مجلس نمایندهگان برگزیده میشود. او از سالها بدینسو، ریاست کمیسیون امور زنان، حقوق بشر و جامعه مدنی مجلس افغانستان را به دست دارد.
کوفی از زنان تأثیرگذار سیاسی در یکونیم دهۀ اخیر افغانستان محسوب میشود. او نه تنها در دفاع از حقوق زنان، بل در سایر موضوعات موقف صریح و روشن داشته است. کوفی همانطوری که خود میگوید در فرایند فعالیتها و مبارزات سیاسی- مدنی خویش بارها از سوی جریانها و گروههای تندرو و رقبای محلیاش تهدید به مرگ شده؛ اما هرگز دست از مبارزه برنداشته است. او با گذشت هر روز قدرتمند و مؤثرتر از پیش در حوزههای سیاسی نقش ایفا میکند.
در کنار این، اتهاماتی هم بر این عضو مجلس افغانستان وارد است. رقبای منطقهییاش او را فردی زورمند و تفنگسالار معرفی میکنند. فوزیه کوفی در محافل سیاسی داخلی و رسانههای بینالمللی از شهرت خاصی برخوردار است.
"افغانستان.رو" با بانو کوفی دربارۀ وضعیت جاری در افغانستان و فعالیتهای شخصیاش به مصاحبه پرداخته که در زیر میخوانید.
افغانستان.رو: سپاس گذاز بانو کوفی که زمینه این مصاحبه را فراهم ساختید. به عنوان نخستین پرسش، بدخشان که روزگاری یکی از مراکز مقاومت برضد طالبان بود، امروزه به نا امنترین و خطرناکترین ولایات شمالشرقی کشور تبدیل شده است. این ولایت دست خوش نا امنیهای گسترده است و برخی از ولسوالیهای آن از سوی طالبان کنترل میشود. تلفات نیروهای امنیتی کشور در دو سال پسین در بدخشان بسیار بالا بوده است. دلایل نا امنیهای وسیع در بدخشان چیست؟
نا امنیهای بدخشان چند دلیل دارد: نخست اینکه حکومت مرکزی توجه لازم به امنیت این ولایت نداشته است. در مقایسه با ولایات هلمند و کندهار، نیروی نظامی در بدخشان بسیار کم است و قطعات نظامیکه باید در چوکات اردو و پولیس بدخشان ایجاد میشد، نشده است. به تجهیز و تمویل نیروهای امنیتی توجه صورت نگرفت. حکومت تصور میکرد که نا امنی بدخشان ریشه در مخالفتهای محلی دارد. درحالیکه در این ولایت از کشورهای مختلف جنگجو وجود دارد. در نبرد بدخشان، اتباع کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، اویغورهای چین و پاکستانیها حضور دارند. در هر عملیات یکی دو تن از اتباع این کشورها در بدخشان یا دستگیر میشوند و یا از بین میروند. حالا حکومت توجه نسبی کرده است؛ اما متأسفانه بسیار دیر است. وضعیت از کنترل نیروهای امنیتی در بدخشان بیرون شده است.
دوم اینکه بدخشان یک ولایت استراتژیک است. ما با کشورهای آسیای میانه مرز مشترکِ طولانی داریم. با چین و پاکستان مرز داریم. بدخشان تنها ولایتی است که با سه کشور مرز مشترک و طولانی دارد. از این لحاظ برای جنگجویان خارجی بدخشان یک نقطۀ وصل برای رسیدن به کشورهای خودشان میباشد. همین چند روز پیش در ولسوالی کوفآب دو تن از اتباع تاجیکستان با چند طالب محلی دستگیر شدند. بدخشان به یک نقطۀ امن برای تروریستان خارجی تبدیل شده است.
افغانستان.رو: آیا بحرانِ بدخشان به امنیت کشورهای آسیای مرکزی و چین بر میگردد ؟
در جنگهای بدخشان تروریستان خارجی زیادی دستگیر شدهاند. پیشتر از دستگیری تروریستان تاجیکستانی در کوفآب یادآوری کردم. این افراد در ولسوالیهای دیگر هم در برابر نیروهای امنیتی ما جنگیده بودند. همین افراد نیروهای امنیتی ما را در سالهای گذشته سر بریده بودند. موقعیت جغرافیای بدخشان سبب جلب توجه تروریستان خارجی شده است. بدخشان جغرافیایی است که این تروریستان با استفاده از آن میتوانند اهدافی را که دنبال میکنند، تحقق ببخشند.
افغانستان.رو: اخیراً والی بدخشان از حضور 300 جنگجوی خارجی در جنگ بدخشان سخن زد. او گفت که بخش عمدۀ جنگ بدخشان از سوی این ها رهبری و مدیریت میشود. چرا بدخشانیها زمینۀ فعالیت و حضور جنگجویان خارجی را در مناطق خویش فراهم میسازند؟
جغرافیا و طبیعت بدخشان "وحشی" است. در این ولایت جنگهای گورولایی و چریکی میتواند به سادگی پیش برود. چون بدخشان کوها و درههای سر به فلک دارد که نیروهای امنیتی نمیتوانند ماهها در آن مناطق دسترسی پیدا کنند. بناً این ولایت بستر طبیعی است برای گروههای تروریستی. این تروریستان در محل زندگی مردم حصور ندارند؛ آنها در کوهها متواری هستند.
مردم با نیروهای امنیتی همکار هستند. اگر مردم در طول جنگ با طالبان مقاومت و ایستادگی نمیکردند، با امکانات و تدابیری که وجود داشت، طالبان موفقیتهای بسیار زیادی در بدخشان میداشتند. مردم بودند که ایستادگی کردند. سال قبل هنگامی که کندز سقوط کرد، طالبان حملات گستردهیی را در بدخشان آغاز کردند. ولسوالی وردج به دست این گروه سقوط کرد. طالبان به سوی فیضآباد پیش روی کردند. ما در خط اول رفتیم و نیروهای امنیتی و مردم را انگیزه دادیم. مردم در برابر هجوم طالبان ایستادند. بناً مردم زمینه را برای حضور این تروریستان فراهم نکردهاند. تروریستان خارجی به دور از باشندگان بدخشان در کوهها و دشتها و درهها مسکن گزیده اند.
افغانستان.رو: یکی از مباحث داغ در رسانههای داخلی و بیرونی، بحث امنیت شمال افغانستان است. شمال دچار بحران شده است. بخشی از مناطق این ولایت شاهد حضور چشمگیر تروریستان است. عدهیی معتقد اند که این جنگ مدیریت شده است و هدف آن نا امنسازی مرزهای سبز کشورهای آسیای مرکزی، روسیه و چین. باور شما در این زمینه چیست؟
حکومت به امنیت شمال بیتوجه بود. امنیت شمال را یک موضوع تضمین شده قلمداد میکردند. توجه حکومت، نیروهای ناتو، کمک کنندگان خارجی، آیساف و... به ولایات جنوبی متمرکز بود. تمام قطعات نظامی در ولایاتی بود که جنگ جریان داشت. تدابیری برای جلوگیری از نفوذ مخالفان مسلح به مناطق امن وجود نداشت. در مجموع، حکومت بی پروا بود. دوم علاقۀ بیش از حد گروههای تروریستی برای رسیدن به کشورهای آسیای مرکزی در این نا امنیها نقش داشته است. در این شکی نیست که این علاقمندی بدون حمایت و همکاری گروههای خاص نمیتواند موفق باشد.
افغانستان.رو: این گروههای خاص متشکل از چه کسانی هستند؟
کاش میدانستیم که جلویشان را میگرفتیم.
افغانستان.رو: جنگ افغانستان بسیار پیچیده شده است. در روزهای اخیر اتفاقات غمانگیزی رخ داد. ما شاهد انتقال فرمانده ارشد طالبان از شمال به کابل به وسیلۀ رنجر پولیس بودیم که در مسیر راه متوقف شد. همچنان، اخیراً دهها تن از سربازان جوان پولیس افغانستان در یک حادثهیی که سازمان دهی شده خوانده شده است، به گونۀ دسته جمعی منفجر داده شدند. با این وضع، این جنگ به کجا میانجامد؟ آیا شورشیان در درون نظام افغانستان لانه کردهاند؟
در گذشته یک مقوله بود، به نام تعهد نظامی. در گذشته هر کسیکه در صفوف نیروهای نظامی میرفتند، این تعهد را میسپردند و سوگند یاد میکردند که به کشور و مردم خویش خیانت نمیکنند و از خاک و استقلالشان دفاع مینمایند. حالا در کنار اینکه در سطوح پایین نیروهای امنیتی تلفات بسیار بالایی داریم، در سطوح بالا متأسفانه کسانی هستند که همان تعهد نظامی و وفاداری را ندارند. به همین دلیل، از قدرت و موقف خود شاید به دلایل سلیقهیی و یا انگیزههای مالی استفاده میکنند. برای من جالب است که (آدمهایی) در موقف حکومتی قرار دارند و به نظام و مردم خود خیانت میکنند!
همدردیییکه در گذشته با طالبان وجود داشت و افرادی که در جنگ دستگیر میشدند، رها میگردیدند؛ انگیزه مبارزه را در سطوح بالایی نیروهای امنیتی کم ساخت. به دلیل اینکه رهبری این نیروها فکر میکردند که اگر ما جنگ کنیم و تروریستان را دستگیر نماییم؛ بلافاصله رها میشوند. بناً بهتر است که با طالبان همسویی و هماهنگی داشته باشیم. همدردی با طالبان از همان زمان آغاز شد.
حالا یک جدیت به کار است که چهرههای خائن و وفادار به وطن شناسایی شوند. خطوط سرخ باید تعیین شود و تعریف واضح از دوست و دشمن صورت گیرد. این مسأله میتواند تا حد زیادی از رخنهکردن تروریستان به صف نیروهای امنیتی جلوگیری کند.
افغانستان.رو: در روزهای اخیر گزارشهایی از امضای توافقنامۀ امنیتی با مسکو به گوش میرسد. کابل از رسیدن مسودۀ موافقت نامهها از مسکو خبر میدهد. این همکاریها چه اهمیتی دارد و کابل چرا میخواهد با مسکو توافق نامههای امنیتی امضا کند؟
به عقیده من در برخی از زمینهها ما اهداف مشترک با کشورهای آسیای میانه و روسیه داریم. افغانستان دیر یا زود میدان جنگ داعش خواهد شد. داعش دشمن مشترک انسانیت است. اما یقیناً مبارزۀ روسیه در برابر داعش یک مبارزه برجسته است و مردم آن را احساس میکنند. ما در مبارزه با داعش و تروریستان و جلوگیری از نفوذ آنها به کشورهای آسیای مرکزی ضرورت داریم که کشورهای آسیای مرکزی و به ویژه روسیه را در این مبارزه با خود داشته باشیم. اگر روسیه در این زمینه همکار نباشد، تروریستان آسیای میانهای به زودی مرزهای این کشورها را در مینوردند.
افغانستان.رو: وزارت خارجه افغانستان میگوید که در یک سال پسین مقامات ارشد امنیتی و سیاسی افغانستان برای چند بار به مسکو سفر کرده اند. دید و وادیدها از مسکو به گونۀ کم سابقهیی گسترش یافته است. آیا کابل در صدد برقراری توازن در سیاست خارجی خویش است؟
این کار باید از قبل آغاز میشد. از آغاز باید روسیه نقش فعالتری را در مبارزه با تروریسم جهانی و همکاری با مردم افغانستان میداشت. حال که دشمن مشترک ما که همان داعش و طالبان است؛ در حال پیش روی هستند، ضرورت این همکاری بیشتر شده است. میان داعش و طالبان تفکیک قایلشدن مشکل است. در بعضی مناطق فقط رنگ بیرق عوض میشود. روسیه باید درک میکرد و یقین دارم که درک میکند که نا امنیهای افغانستان به سرحدات آنها میرسد. حداقل در ولایت بدخشان روزانه یکی دو تبعۀ آسیای مرکزی دستگیر میشوند. اگر این کشورها مردم افغانستان را در نبرد با تروریسم همکاری نکنند، جنگ به کشورهایشان میرسد. مردم افغانستان باید حمایت شوند تا در این جنگ به نمایندگی از کشورهای همسایه موفق شود.
افغانستان.رو: چرا موضوع دستگیری و کشتن اتباع کشورهای آسیای مرکزی رسانهیی نمیشود؟
دلیل عمده دوری از رسانهها است. حداقل من در جریان هستم که چند روز پیش دو تن در کوفآب دستگیر شدند. یکی از آنها پیش از آنکه زیر تحقیق قرار گیرد در مسیر راه خود را به دریا انداخت و دیگری در جریان تحقیق در مرکز ولسوالی به زدوخورد فیزیکی با ولسوال و مأموران تحقیق شروع کرد. این تروریست خنجر هم داشت و نیروهای امنیتی مجبور شدند او را هم از بین ببرند! این نشان میدهد که اینها بسیار با انگیزه استند. اسناد و مدارک آنها نزد ما موجود است. وقتی در ولسوالی کوفآب این تروریستان حضور دارند، تصور کنید در مناطق دیگری که نا امن است، شمار این تروریستان چقدر خواهد بود.
افغانستان.رو: همزمان با پیچیدهشدن وضعیت افغانستان؛ آیندۀ سیاسی کشور را چگونه پیش بینی میکنید؟ آیا انتخاباتی برگزار خواهد شد؟ و آیا شما خود در انتخابات شرکت خواهید کرد؟
انتخابات یک اصل است. ما از انتخابات برگشت نداریم. اگر ما از انتخابات بگذریم، بدین معناست که یا به سوی جنگ داخلی میرویم و یا هم به سوی نظام طالبانی. انتخابات با همۀ مشکلاتی که دارد، اصلی برای تداوم نظام است. انتخابات بدیل ندارد. برگزاری انتخابات با همۀ مشکلات و دشواریهایی که دارد، یک اصل و تعهد است که رهبران حکومت سپرده اند. ما قبل از اینکه انتخابات را برگزار کنیم، باید به خاطر باورمندسازی مردم به نظام انتخاباتی، اصلاحات لازم را در قوانین و چارچوبهای کاری کمیسیونهای انتخاباتی روی دست گیریم.
در قسمت شخص خودم، وقتی در سیاست تا مرحلهیی پیش میآیید، برگشت دیگر نا ممکن است. در کشورهای اروپایی یک فرد به سادگی میتواند از سیاست کنار برود و به زندگی عادی خودش ادامه بدهد، اما در افغانستان برگشت از مسیر سیاسی نا ممکن است.
ما هیچ رهبر سیاسی و سیاست مداری را در افغانستان نداریم که از سیاست دست کشیده باشد. اگر از سیاست هم دست برداشته باشد، ذهنیتی که در جامعه دربارۀ آن وجود دارد، هر نظر و کارش سیاسی دیده میشود.
برگشت من غیر ممکن است. حالا من تعداد زیادی دوستان دارم و مخالفان زیادی هم دارم که نمیخواهند من در صحنه باشم. نمیخواهم آنها را خوش بسازم. من در صحنه باقی خواهم ماند. اما نمیدانم که در کدام موقف و سطح خواهم ماند. اما شک ندارم که در صحنۀ سیاسی باقی خواهم ماند و به مبارزه ادامه خواهم داد.
افغانستان.رو: شما از فعالان مطرح حقوق زنان هستید. وضعیت کنونی زنان افغانستان مطلوب به نظر نمیرسد. خشونت در برابر زنان ادامه دارد. زنان در تصمیمگیریهای سیاسی نقشی ندارند و تعهداتی که دربارۀ حضور زنان در ساختار نظام سپرده شده بود، عملی نگردیده است. شما با توجه به وضعیت فعلی آیندۀ زنان را افغانستان چگونه میبینید؟ آیا زنان افغانستان میتوانند برای احقاق حقوق شان به مبارزه ادامه بدهند؟
من دربارۀ زنان افغانستان میخواهم از دو بعد صحت کنم: نخست وضعیت اجتماعی؛ تعهد زنان و پذیرش مردم است. از این جهت افغانستان کشوری است در حال تحول. ما به نقطۀ صفری بر نخواهیم گشت. نقطهییکه مبارزه کنیم برای رفتن به مکتب. به نقطهییکه در دوران تاریک طالبان زندگی داشتیم. برای اینکه سطح آگهی زنان و پذیرش جامعه بالا رفته و دیگر کسی نمیتواند مانع زنان شود.
اما یک بحث دیگر از لحاظ تعهدات حکومت است. همانطوری که در دوران طالبان زنان به بند کشیده شدند و برخورد سیاسی با آنها صورت گرفت و طالبان انتقام فکرشان را از زنان گرفتند؛ پس از شکست طالبان هم با مسألۀ زنان برخورد سیاسی، نمادین و سمبولیک شد. حکومت برای اینکه به جامعه جهان نشان بدهد که به تعهدات خویش دربارۀ زنان پایبند است، یک سلسله کارهای نمادین را انجام داد. البته برخی از این کارها بنیادین بوده است. مثلاً پذیرفتن نقش زنان در قانون اساسی. اما پس از آن ما به برخی کارهای نمادین پرداختیم. به جای مشارکت واقعی و پر معنا به آمار و ارقام توجه کردیم. تا زمانیکه مشارکت زنان در ساختارها پر معنا نباشد و ما به حیث یک ضرورت این موضوع را نشناسیم، دشوار است که زنان در تصمیمگیریهای سیاسی حضور دوام دار داشته باشند. به عنوان مثال، در پروسۀ صلح زنان هیچ نقشی نداشتند. در مذاکرات چهارجانبه زنان حضور نداشتند. برنامه این است که زنان پس از تصمیمگیری به نشستها فراخوانده میشوند. اگر زنان به حیث تصمیم گیرندههای اولیه و اصلی در نشستها حضور نداشته باشند، احتمالاً بر زندگی آنها تأثیر خواهد گذاشت. تا زمانیکه ما شاهد حضور واقعی زنان در نشستهای تصمیمگیری نباشیم، پیشرفتِ زنان یک شعار کاذب خواهد بود. البته پیشرفتهایی در زمینۀ حضور زنان در صحنه بوده است؛ اما این پیشرفتها سیاسی بوده و با برهم خوردن ساختار نظام احتمالاً برهم بخورند.
افغانستان.رو: بانو کوفی، شما از شهرت بالایی در افغانستان و حتا برخی از کشورهای منطقه برخوردار هستید. شما از زنان فعال سیاسی در افغانستان میباشی که در راستای تأمین حقوق زنان به مبارزۀ سیاسی و مدنی میپردازید. موفقیت شما ناشی از چست؟ اندکی دربارۀ زندگی شخصی خویش معلومات دهید؟
وقتی کارهای روزانه خویش را ارزیابی میکنیم، احساس میکنیم که ما بسیار ناتوان هستیم. ما به عنوان کسانی که میتوانم تغییر را بیاوریم و ملت را کمک کنیم؛ وقتی در این عرصه کاری نمیتوانیم هر روز عذاب وجدان میکشیم. فقر اقتصادی، نا امنی و کشت و خون ما را میرنجاند. منابع فراوانی داریم که نمیتوانیم از آنها استفاده ببریم. به همین دلیل هنوز نمیتوانم خود را موفق بدانم تا زمانیکه این مشکلات وجود داشته است.
در ده سال گذشته با وجود همۀ مشکلاتیکه بر سر راه من آمد؛ از راه خویش برنگشتم. در این مسأله چند گپ نقش داشت: نقش تعهدی که به راه خویش داشتم. من حاضر بودم که هر دشواری را تحمل کنم، اما به راه خویش ادامه بدهم. دوم حمایت مردم بود. مردم بزرگترین سرمایه هستند. من هنگامی که در برابر پالیسیهای غلط حکومت و سیاسیون میایستم و فکر میکنم که این پالیسیها در تضاد با منافع مردم قرار دارد، تکیهگاه من مردم است. در واقع، نقطۀ قوت من مردم هستند. به همین دلیل فکر میکنم که میتوانم موفق باشم. عمده ترین چیزیکه در زندگی یک سیاست مدار تأثیرگذار است، حمایت مردمی است.
سوم اینکه من مربوط یک خانواده سیاسی استم. پدرم هم عضو پارلمان بود. من مربوط خانوادهیی هستم که تن به تن با تروریسم جنگیده است. اینها دلایلی بوده است که سبب شده از مسیر باز نمانم.
افغانستان.رو: سپاسگذار خانم کوفی.
سپاس از شما.