اشاره: ممنون مقصودی از سینماگران و فرهنگیان معروف افغانستان است. اکثریت مردم افغانستان با کارهای هنری او آشنایی دارند و او را به عنوان یک چهرۀ هنری و سینمایی دوست میدارند. آقای مقصودی در دانشکدۀ هنرهای دانشگاه کابل و در قصه اکادمی تدریس میکند. او همچنان از پانزده سال بدین سو بازیگر یکی از درامههای معروف رادیوی بی بی سی به نام "خانۀ نو زندگی نو" است. به گفتۀ خودش، فیلمهای مشترکی با سینماگران کشورهای ایران، تاجیکستان، آلمان، فرانسه و انگلیس ساخته است. بیش از 30 سال است که در عرصۀ تیاتر، فیلم و رادیو و تلویزیون کار میکند. او میگوید که زندگی هنری او به شدت متأثر از فیلمهای روسی است.آقای مقصودی با هنر و تیاتر منطقه آشناست. به همین دلیل، دربارۀ روابط فرهنگی افغانستان و روسیه و همچنان مناسبات این دو کشور با آقای مقصودی به مصاحبه پرداختهایم. مقصودی از چهرههایی است که با سینما و هنر روس نیز آشنایی خوب دارد. شرح مصاحبه را در زیر می خوانید.
افغانستان.رو: ناظران بارها از سطح پایین مناسبات فرهنگی بین افغانستان و روسیه انتقاد کرده اند. این در حالیست که در دوره های گذشته مناسبات دو کشور در این عرصه در بالاترین سطح قرار داشت. نظر شما چیست؟ و در چند دهۀ پسین کدام چهرههای هنری و فرهنگی روسیه در افغانستان از شهرت خوبی برخوردار بودند؟
اجازه بدهید که پیش از پرداختن به پاسخ ابراز خرسندی کنم از اینکه برای نخستینبار در عرصۀ سینما، تیاتر و فرهنگِ روسیه صحبت میکنم.
چهرههایی در روسیه بودند که تأثیر فوقالعادهیی در داخل این کشور، منطقه و جهان بر جا گذاشتند. از سرامد این هنرمندان "سرگی بندرچوک" بود. او نه تنها یک کارگردان معروف بود که یک بازیگر عالی هم بود. خانم او هم" ناتیالا بندرچوک" از جملۀ معروفترین سینماگران روس بود. در مجموع سینمای روسیه از لحاظ اخلاقی و سیاسی جایگاه بلندی دارد. فیلمهای روسی که از شهرت بالایی برخوردار هستند، آثار همین آقای بندرچوک بوده است. به همین ترتیب، "چخوف" یکی از نویسندگان و داستانپردازان چیره دست روس بود که نه تنها بر او روس میبالد، بل هر کسیکه آثار و ترجمههای آثار او را خوانده است، تصدیق میکند که اساس و بنیاد درامههای کمیدی و درامههایی که هر کس چهرۀ خود را در آن میبیند را چخوف برجا گذاشته است. یک "چخوف" دیگر هم بود که در دنیای فیلم و سینما تأثیر بالایی برجا گذاشت. او تیوری بازیگری ریالیستی را در شوروی سابق اساس گذاشت و از شهرت بالایی در افغانستان و جهان برخوردار بود. فرانسویها و امریکاییها هم از کارهای او استفاده کردند.
"استانیسلاوسکی" تیوریسنی که در بازیگری روی استیژ نمونه بود؛ برخیها او را متهم میکنند و میگویند که نوشتههای هنریاش سیاسی بود. چون او یک سوسیالیست و کمونیست بود و اندیشههای فکری و سیاسیاش روی آثارش تأثیرگذاشته است؛ اما من آگهی، نوشتهها، مقالات و درامههای او را که دیدهام، از جایگاه بلند انسانی برخوردار است. احترامی که این چهرۀ روس بر کرامت انسانی و اخلاق انسانی گذاشته، سوا از آنچه است که دربارهاش تبلیغ میکنند.
اجازه بدهید که در پاسخ به این پرسش شما باردیگر به این چهار نفر تأکید کنم: میخایل چخوف؛ چخوف بزرگ؛ استانیسلاوسکی و سرگی بندرچوک که نهایت روی زندگی هنری من هم تأثیر داشتهاند و زندگی هنری مرا سمت و سو بخشیدهاند.
افغانستان.رو: اکنون، مردم افغانستان چه شناخت، تصور و برداشتی از هنر، موسیقی و تیاتر روسیه دارند؟
با تأسف که حالا فضا طور دیگری است. کارهای فوقالعادهییکه روسها در تلویزیون ملی افغانستان کرده بودند و مرکز فرهنگی که در دهمزنگ کابل داشتند که در آن نمایشگاههای فیلم، موسیقی، عکساسی و... را برگزار میکردند؛ بسیار روی شناخت و آگهی مردم از فرهنگ و هنر روس تأثیر میگذاشت. حالا به دلیل اینکه دشمن غالب است و اجازه حضور رسانهیی روسها را نمیدهد؛ مردم آگهی چندانی از هنر، موسیقی و تیاتر روس ندارند. تبلیغات گسترده دشمن سبب شده که روس یک دشمن همیشگی برای مردم افغانستان معرفی شود. من از این ناحیه بسیار متأثر هستم. به دلیل اینکه روسیه همسایة نیکی برای ما بوده است. همسایگی با کشورهای جماهیر شوروی مثل تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و روسیه برای ما بسیار مهم است. نقش این کشورها به مراتب برجستهتر از کشورهای امریکا و انگلیس است. ولو اگر آنها بد هم میبودند- که نیستند- ما باید آنها را با خود میداشتیم. اکنون ما نه نمایشگاهی داریم و نه فستیوالی در عرصة فیلم و تیاتر. وقتی در نمایشگاههای بیرونی در آسیا و اروپا میرویم، کمتر فیلم روسی را میبینیم. دلیل رقابت منفی است و اینکه امریکا اجازة به نمایش گذاشتن فیلمهای روسی را نمیدهد.
در افغانستان هم متأسفانه از حضور روسها جلوگیری صورت میگیرد. مثلاً پروژه هایی را که روسها ساخته بودند، کاملاً متوقف اند. مثلاً فابریکة خانهسازی، پوهنتون (دانشگاه) پلی تخنیک، میخانیکی کابل، سیلوی مرکز و... جاهایی بوده که روسها برای افغانستان ساختهاند؛ اما اکنون این آدرسها را به فعالیت نمیگذارند.
در بخشهای فرهنگی روسها در گذشته دست بازی در افغانستان داشته اند؛ اما حالا آنها را به کار نمیگذارند. این یک تراژدی بزرگ میان دو همسایه است. من به عنوان یک هنرمند و باشندة این سرزمین هرگز نمیخواهم با همسایة خود دشمنی بورزم. چرا این دشمنی را به آشتی تبدیل نکنیم. باید با کارهای مشترک هنری، سریالها، کنسرتها و... ریشههای اختلافات را از بین ببریم. مردم ما فعلاً بیخبر از فعالیتهای فوق العادة روسها هستند.
افغانستان.رو: در گذشته روابط فرهنگی دو کشور افغانستان و روسیه چگونه بوده است؟ به نظر میرسد کابل و مسکو از روابط خوب فرهنگی و هنری برخوردار بودند. میشه در مورد روابط تاریخی- فرهنگی دو ملت و خاطراتی که در این زمینه دارید، بگویید.
کنسرتهاییکه از جانب هنرمندان تاجیکستان، روسیه و سایر جمهوریتهای اتحاد شوروی در افغانستان برگزار میشد را به یاد دارم. هنرمندان این کشورها گاه و بیگاه به افغانستان میآمدند. نمایشگاههای عکاسی، فیلمهای مستند و نمایشنامهها و... برگزار میشد. از اینجا هم هنرمندانی به فستیوالهای هنری در روسیه دعوت میشدند. این روابط دو سویه سبب گسترش مناسبات کلتوری هم شده بود.
ارزش آمدن هنرمندان روسیه به افغانستان و رفتن هنرمندان ما به آنجا نهایت به رشد فرهنگی دو کشور به ویژه افغانستان تأثیرگذار بود. ما نیازمند برگزاری یک نمایشگاه، فستیوال و نمایش فیلم مستند بودیم. فکر میکنیم هنرمندان ما که به نمایشگاههای روسیه میرفتند، نه تنها چیزهایی میآموختند و تجربیاتی کسب میکردند، بل از فضا و سفر خود لذت میبردند. مهمان نوازی روسها هم نمونه بود.
من به عنوان یک هنرمند افغانی، از تیوریهای دانشمندان روس بسیار آموختهام. نه تنها فیلمهای خوب شان را دیده ام، بل کتابهاییکه در عرصة تیاتر، فیلم نامه نویسی، داستان و فرهنگ نوشته شده بسیار بر من اثر گذاشته است. من متأثر هستم از آثار و نوشتههای دانشمندان روس. هرگز آثار و میراث گورکی (داستاننویس، نمایشنامهنویس و مقالهنویس انقلابی و چیرهدست روس) را فراموش نمیتوانم. امروز مردم یا به آثار این نویسنده علاقه ندارند که بخوانند و یاهم در دسترس شان قرار ندارد. ما باید بدانیم که گورکی که بود و چرا آثار او به تمامی زبان های دنیا ترجمه شده است.
اجازه بدهید که شجاعانه اعتراف کنم، از برکت هنرمندان، نویسندگان و شخصیتهای فرهنگی روس بود که سمت زندگی من به سوی ریالیسم رجعت کرد. اساس ریالیسم را روسها گذاشتند. بعدها ریالیسم به اروپا و امریکا رسید.
افغانستان.رو: در افغانستانِ پیش از کودتای هفت ثور، کدام یک از این دو چهرة روسی شهرت بیشتر داشتند: خروسشوف و یا یوری گاگارین؟
مردم از نگاه سیاسی به یوری گاگارین نگاه نمیکردند. او به عنوان نخستین فضانورد جهان، از شهرت بالایی برخوردار بود. به همین دلیل نه تنها در افغانستان، بل در منطقه و جهان از شهرت بالایی برخوردار بود. او به عنوان یک شخصیت علمی و تحقیقاتی مورد احترام همة جهان قرار داشت. مطبوعات و رسانههای افغانستان دربارة گاگارین چیزهای زیادی نوشتند و پخش کردند. همچنان "موس فیلم"، مستندهایی که در رابطه به گاگارین ثبت کرده بودند، از طریق تلویزیون ملی افغانستان به نشر می رسید.
گاگارین از جانب کشورش به یک نماد تبدیل شد. او نماد قدرت روس بود. انکشافات فوق العادة روس در آن هنگام لذت بخش بود.
افغانستان.رو: مهمترین همکاریهاییکه روسها در عرصة فرهنگی با افغانستان داشته اند، چه بوده است؟
روسها یک تعداد زیاد جوانانمان را برای تحصیل به کشورشان بردند. این موضوع اهمیت فراوان در گسترش سواد، تعلیم و تربیه و رشد فرهنگی در کشور ما داشته است. از خانوادۀ ما، برادرانم، خواهرانم و شاید یک ثلث خانوادۀ ما در روسیه تحصیل کرده اند. جوانان زیادی را میشناسم که به سطح لیسانس، ماستری و دکتری در روسیه در بخشهای ادبیات، هنر، علوم اجتماعی و ... تحصیل کرده اند. روسها چند موسسۀ تحصیلی و تعلیمی را در افغانستان ایجاد کرده بودند که هم خودشان به تدریس میپرداختند و هم عدهیی از متخصصین را استخدام نموده بودند. امکاناتیکه در هنگام درس برای محصلین و شاگردان فراهم میکردند، بی نظیر بود. حالا اگر ورکشاپی برگزار میکنند، با دهها دشواری مواجه هستند. از بحث امنیت گرفته تا پرداختن حقوق و امتیازات.
روسها وقتی میخواستند یک بند بسازند؛ پلان میکردند که در چند سال ساخته شود و چقدر مصرف دارد و ضایعات آن چیست و وضع جوی و امنیتی چگونه است. اگر کارگری صدمهیی میدید، تمام حقوق و امتیازات او را میپرداختند. ای کاش زمان تبدیل شود و ما همسایۀ نیک خود را دوباره با خود داشته باشیم. من چندی پیش به تاجیکستان رفتم؛ تمام داشتههای تاجیکها حاصل زحمات و سرمایهگذاری روسهاست. افغانستان هم نیازمند کمکهای روسیه است.
افغانستان.رو: برای احیای روابط فرهنگی افغانستان و روسیه پیشنهادهای شما چیست؟
اولین پیشنهاد من به روسها این است که بیایید فیلم مشترک و سریال مشترک بسازیم. سرحدات را طوری تنظیم سازیم که روابط ما بیشتر از پیش گسترش یابد و رابطۀ خصمانه به دوستی تبدیل شود. ما مشترکات فروانی داریم. ما به یک دیگر محتاج هستیم. روسها هم اهمیت این رابطه را میدانند. آنها درک میکنند که افغانستان میتواند جنوب و شمال آسیا را وصل کند. عدهیی روابط را قصداً خصمانه میسازند و اخلاق و حسن روسها را وارونه جلوه میدهند. یگانه وصیله برای شناخت دقیق نسل جدید از روسها راه اندازی کنسرتها، نمایشگاههای عکاسی و... میباشد. همچنان ایجاد پوهنتون (دانشگاه) ها در تبادل افکار میان دو ملت بسیار موثر است. اما مهمتر از همه روابط فرهنگی است. من فعلاً نمیخواهم روسها در افغانستان فابریکه بسازند. اما خواستار راهاندازی نهادهای فکری و فرهنگی هستم. من به آینده امیدوارم. کسانی که فقط خون میریزند و نفرت ایجاد میکنند ناکام خواهند شد. روابط افغانستان و روسیه در گرو ارتباطات فرهنگی و هنری است.
افغانستان.رو: آقای مقصودی از فعالیت مرکز فرهنگی روسیه در کابل یاد کردید. آیا ضرورتی به احیای این مرکز و فعالیت دوبارۀ آن وجود دارد؟
جداً. خوشبختانه در همین اواخر میبینم که امارات قشنگ این مرکز دوباره ساخته شده است. من در گذشته به این مرکز باربار برای دیدن فیلمهای هنری و دیدن نمایشگاههای عکاسی و مجسمهسازی رفته بودم. متأسفانه در جنگها خانۀ فرهنگی روسیه که یک مکان دیدنی بود، ویران شد. این خانۀ مقبول، تبدیل به خانۀ معتادین شد. مردم انبار کثافات خود را در این خانه میانداختند. اما در این اواخر روسها این خانه را دوباره بازسازی کرده اند.
حالا اگر روسها بخواهند فعالیت فرهنگی خود را آغاز کنند و مردم را دعوت کنند، بسیار خوب تمام خواهد شد. من نیات روسها را پیش از این نمیفهمیدم؛ اما حالا میفهمم. حالا برخی مردم افسوس میکنند که کاش کمکهای فرهنگی و اقتصادی روس میبود.
افغانستان.رو: روسها در گذشته پروژههایی را در افغانستان راهاندازی کرده بودند؛ برخی از این پروژهها نیمه تمام باقی مانده است. آیا ضرورتی برای تکمیل این پروژهها دیده میشود؟
یقیناً. برخی از پروژهها نیمه تمام باقی مانده و برخی دیگر به شدت صدمه دیده است. چون در حفظ و مراقبت آنها توجهی صورت نگرفته است. فابریکه خانهسازی، ساختن مکرویانها و چند سیلویی که در کابل و ولایات ساخته اند، بندهای آب در کابل و ولایات(نغلو، سروبی و جلال اباد) از کارهای عمدهیی بود که روس ها ساخته بودند.
پلی تخنیک را ساختند که جوانان ما در عرصههای مختلف درس ساختن موتر، ترمیم موتر، هنر و ادب میخواندند. به همین ترتیب دهها پروژه دیگر را راهاندازی کردند. با این پروژهها مردم ما نه تنها مصروف بودند؛ بل که تولیدات داشتیم که به نام افغانستان یاد میشد. حالا تنها روس میتواند این پروژهها را احیا کند. کس دیگر کاری در این زمینه نمیتواند. مخصوصاً در زمینة فابریکۀ خانهسازی روسها کارهای ماندگاری کرده اند. تمام افغانستان در جنگها ویران شد؛ اما مکرویانها ثابت باقی ماند. این بدان معنا نیست که در مکرویان راکت و توپ اثابت نکرده است، بل مکرویان چنان مستحکم ساخته شده بود که در این جنگها ویران نشد. روسها یک بار دیگر اقدام کنند و برای همسایۀ خودشان در این زمینه کارهایی را انجام دهند.
افغانستان.رو: ممنون جناب مقصودی.
سپاس از شما هم.