|
از منابع روسي/ |
تکتیک جدید امریکا در افغانستان ؟
/19.10.2007
افگنی پریماکوف
نظرات نويسندگان مقالات ممکن است مغاير با موضع سايت «فارسی.رو» باشد.
معلومات مختصر در مورد نويسنده: افگنی ماکسيموويچ پريماکوف نخست وزير اسبق روسيه، فعلاً عضو آکادمي علوم و رئيس اتاق صنايع و تجارت روسيه. رئیس جمهور افغانستان حامد کرزی اعلام داشته ، که کابل برای مذاکرات با طالبان اماده می باشد. راستی ، او تذکر داده ، که صحبت بر سر ان طالبان مطرح بحث می باشد ، که با " القاعده " ارتباط ندارند . ولی این شرط در واقعیت امر هیچ مفهوم ندارد. چه کسی تعین کرده میتواند ، که چه کسی به " القاعده " در شرایط ، که هیچ گروه طالبان وجود ندارد ، که خود را از این سازمان گوشه نموده باشد و یا حد اقل فعالیت های تروریستی ان را محکوم نموده باشد ، ارتباط ندارد . چند روز بعد زمانیکه کرزی رهبر جنبش طالبان ملا عمر رابه شرکت در حکومت خود دعوت نمود ، عدم وابستگی با " القاعده " حرف پوچ ثابت گردید. بطور خاص ، طالبان همان پایگاه بود ، که از ان در سال های 90 قرن گذشته " القاعده " کمتر مشهور دران وقت سربلند کرد. واین کاملآبرحق بود ، که سرنگنی طالبان در سال 2001 از طرف واشنگتن به مثابهاقدام ضروری بررسی میشد ، که بدون ان از بین بردن القاعده و مجازات بن لادین ناممکن بود.تلاش جهت نابود سازی ملاعمر نیز بعمل امد.
من امیدوارم ، که این واقعیت ، که امروز در پشت کرزی ، که جهت مذاکرات با طالبان دعوت بعمل می اورد ،امریکاقرار دارد مورد تردید هیچکس قرار نخواهد گرفت. درین نیز هیچ شکی وجود ندارد ، که در پشت نوری ال ما لکی صدراعظم عراق ، که قبلآ علاقمندی خود را جهت همکاری با حزب بعث حاکم در دوران صدام حسین اعلام داشته ، نیز امریکا قرار دارد . سقوط این رژیم در عراق هدف غایی عملیات نظامی امریکا در عراق اعلام گردیده بود.
به این ترتیب اشتی با انهای ، که به خاطر ازبین بردن انها از قوای عظیم نظامی کار گرفته شد ، تلفات بزرگ به بار امدند ، صد ها میلیارد دالر پول مصرف شد ، میتواند به ماهیت مرحله کنونی انکشاف اوضاع در افغانستان و عراق مبدل گردد. این قبل از همه بیانگر ورشکست شدن سیاست امریکا می باشد. ولی باید تفاوت بین طالبان و حزب بعث عراق – حزب متمدن ، که در ان در دوران صدام حسین هم عربان ، هم کردان ، هم سنیان و هم شیعه یان ، هم مسلمانان و هم عیسویان عضویت داشتند ، مشاهده کرد. بعد از اشغال عراق وانحلال بعدی حزب بعث نیروهای حفظ شده ان تحت همان نام به جنبش مقاومت علیه اشغالگران پیوست ، ولی حالا تحت بیرق اسلام . در عین حال امروز هم ، اگرچه امریکایان موقع را از دست داده اند ، هنوز میتوان در باره استخدام بخش پیروان حزب بعث جهت خدمت در اردو ، پولیس ، موسسات دولتی ، که کمبود کادر در انها اشکارا مشاهده میشود ، فکر نمود. لذا ، میتوان منطق معین را در کار ، که صدراعظم عراق به عقیده من به اشاره امریکایان جهت ان تلاش می ورزد ، پیدا کرد.
ولی چرخش با طالبان در افغانستان را چگونه میتوان تلقی نمود ، به خاطریکه در اینجا صحبت بر تمایل جدید در مبارزه ضد تروریستی امریکا مطرح بحث می باشد ؟ مساله عمده این است ، که چرخش شدید کرزی به چه منجر خواهد شد؟ ارزیابی فراخوان او جهت مذاکرات با طالبان روشن است : و ان اینکه اقدامات خالصآ نظامی نتیجه نداد. برعلاوه ، طالبان تمام مناطق جنوبی و بسیاری مناطق جنوب شرقی کشور راکنترول میکنند و حاکمیت حکومت دست نشانده امریکا در افغانستان به کابل و اطراف ان محدود میگردد. اگر بالفرض تصور کرد ، که طالبان ، که در بین انها باوجود جواب رد اعلام شده نقطه نظرات دیگر نیز در مورد مذاکرات با حکومت کابل وجود دارند ، بالاخره به همکاری با کرزی موافقه نمایند ، پس این بصورت حتمی به یک سلسله عواقب منجر میگردد. با احتمال زیاد میتوان گفت ، که از حکومت کابل اعضای ایتلاف شمال سابق خارج خواهند شد ، که در جمله انها عمده تآ تاجکان ، ازبکان و هزاره گان شامل می باشند ، که طالبان را از کابل خارج ساختند – این کار را انها انجام داده ، نه امریکایان . همین اکنون روابط بین انها و کرزی به حد کافی متشنج می باشند. برعلاوه ، تحکیم مواضع طالبان در در منطقه سرحدی با پاکستان پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان را از مبارزه واقعی با القاعده هنوز هم دورتر میسازد. میتوان تضعیف موضع گیری امریکا را در دفاع از ضرورت حفظ پایگاه های انها در اسیای مرکزی پیشبینی نمود.
پس امریکا به خاطر چه تکتیک خود را تغیر میدهد؟ اگر این مساله را مستثنی ساخت ، که انها این کار را فقط از لاچاری ، انهم با در نظرداشت نزدیک شدن انتخابات اینده ریاست جمهوری ، میکنند ، پس میتوان طرح جدید سیاسی – ایدیولوژیکی را پیشبینی نمود. انرا بهترازهمه وزیردفاع انگلستان دیس براون تعین نموده است . او گفته : " ما باید این واقعیت را قبول کنیم ، که باید کدام راه دیگر ، که بر قوانین اسلام متکی باشد جستجو نمائیم ".
در جهان جروبحث های جدی درین باره جریان دارند ، که چگونه میتوان با افزایش تجاوزگری اسلام گرایان مقابله نمود. میخواهم برخی تصورات خود را درین باره بیان نمایم .
اول اینکه،بنیادگرایی اسلامی را باید ازافراطیت اسلامی متمایز ساخت . امتناع از درک تفاوت بین انها تهدید برخورد مطلقآ غیر قابل قبول خصمانه نسبت به اسلام به مثابه دین ، تضعیف روابط و در دورنما ، شاید به رویارویی با رژیم های میانه رو وحتی متمدن در کشورهای ، که اکثریت مردم انها مسلمان هستند، در قبال خواهد داشت. همزمان افراطیت اسلامی باید با مقابله شدید ، منجمله از طرف سازمان ها و رژیم های معتدل اسلامی مواجه گردد.
دوم اینکه از سیاست معیار های دوگانه نسبت به جنبش ها و رژیم های اسلامی باید صرفنظر گردد. بطور مثال ، اداره امریکا از برقراری تماس با جنبش حماس ، اگر چه این جنبش نسبت به طالبان کمتر اسلامی است ، ( باید گفت ، که حماس هیچگاهی پیشنهاد نکرده ، تا به دولت اینده فلسطین خصوصیت اسلامی داده شود ) ، فاصله زیاد دارد .
سوم اینکه ، باید درست درک کرد ، که روابط غرب با جهان اسلام – منازعه مدنیت ها نبوده ، بلکه بحران دیالوگ بین انها می باشد . برخورد جانبداری از اسرائیل ، حوادث در عراق ، تهدید ها علیه ایران و سوریه نمیتوانند به حل موفقانه منازعه شرق نزدیک خدمت نمایند.
چهارم اینکه ، باید دانست ، که بحران دیالوگ بین مدنیت ها در زمینه پروسه های عینی جهانی شدن بوجود می اید. این پروسه ها اصلآ مدنیت های مختلف را باهم نزدیک می سازند ، نه اینکه انها را از همدیگر دور میکنند.
پنجم اینکه ، بالاخره باید دانست ، که حل نظامی بیرون رفت از بحران دیالوگ مدنیت ها وجود ندارد .
اینکه امریکا ازین اصول ، هنگام پیشبرد مشی خود در افغانستان و شرق نزدیک پیروی خواهد کرد یا خیر ، زمان نشان خواهد داد.
"نووايا گازيتا"
|
فارسی.رو |
(0)نطرشما در اين مورد
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|