غلاممجدد معروف به سلیمان لایق در ولایت پکتیکا در جنوب افغانستان زاده شده است. اکادمیسن سلیمان لایق از چهرههای مطرح حزب دموکراتیک خلق افغانستان و از بنیانگذاران این حزب محسوب میشود و زمان عضوء بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب بود. پس از پیروزی کودتای هفتم ثور ۱۳۵٧، بر اساس فرمان شماره دوم شورای انقلابی جمهوری دمکراتیک افغانستان، سلیمان لایق بهعنوان وزیر رادیو تلویزیون منصوب شد. اما پس از بروز اختلاف میان جناح خلق و پرچم حزب دمکراتیک خلق افغانستان، از کار کنار رفت. اما، از ٦ جدی ۱۳۵٨ تا ۹ دلو ۱۳۵۹، دوباره بهعنوان وزیر رادیو تلویزیون بهکار پرداخت. وی، از ۹ حمل ۱۳۵۹ تا ٢٦ جوزای ۱۳٦٠، رییس اکادمی علوم بود و در ٢٧ جوزای ۱۳٦٠، بهعنوان وزیر اقوام و قبایل گماشته شد. بر اساس برخی گزارشها، آقای لایق در دوره دانشگاه، توسط میر اکبر خیبر با افکار انقلابی و سوسیالیزم علمی آشنا شد. او پیشینه کار روزنامهنگاری و خبرنگاری دارد و در رسانههای دولتی افغانستان در سمتهای مختلف کار کرده است. سلیمان لایق پس از سقوط رژیم داکتر نجیبالله به بیرون پناهنده شد و با تشکیل حکومت نوین در افغانستان به کشور برگشت و به فعالیتهای سیاسی آغاز کرد. سلیمان لایق به حیث یک چهره علمی و اکادمیک شناخته میشود و به رغم كهولت سن هنوز با انرژی به کار ادامه می دهد و مشاور اکادمی علوم افغانستان است. افغانستان.رو، با او درباره جریان های چند دهه پسین افغانستان به گفتوگو پرداخته که در زیر میخوانید:
افغانستان.رو: با سپاس جناب استاد سلیمان لایق از اینکه فرصت این مصاحبه را فراهم کردید. در این مصاحبه به مسایل تاریخی خواهیم پرداخت. نخستین پرسش خویش را از دو روز تاریخی در افغانستان آغاز میکنم: هفتم و هشتم ثور. درباره این دو روز تحلیل های متفاوت و متضادی مطرح می شود. به نظر شما این دو روز چه تفاوتهایی دارند؟ در واقع، تعریف شما از این دو روز چیست؟
این دو روز سر آغاز دو نهضت متضاد و متخاصم در افغانستان است. در هفت ثور حزب دموکراتیک خلق افغانستان که معتقدات مشخص و روشن داشت و به نهضت چپی جهانی مربوط بود به قدرت رسید. چگونگی تخنیکی حادثه هم روشن است. در نهضت چپ افغانستان که رهبری به دست حزب دموکراتیک خلق تعلق گرفت، پروگرامی روی دست گرفته شد که از دیدگاه تضادهای طبقاتی بر مشکلات و چالشهای موجود افغانستان تمرکز صورت گیرد و از این پروگرام ها به راه حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان دست پیدا کنیم. هفت ثور چنانکی که می پندارند نبود. من فکر نمیکنم که (در هفت ثور) یک فعالیت رادیکال چپ هم صورت گرفته باشد. اتهامات و طعنه زنیهایی که بر این نهضت وجود دارد و می گویند که این نهضت کمونیستی بوده و کاپی شدۀ نظام اتحاد شوروی، نادرست است و چنین نبود. اما حزب دموکراتیک خلق که من هم عضویت آن را داشتم، نتوانست به برنامه های خود دست یابد. به خاطر این که مناقشۀ بین المللی جهانی بین دو سیستم سرمایه داری و سوسیالستی، حوادث افغانستان را زیر تأثیر خود قرار داده بود و کشورهای صنعتی پیشرفته که به جهان سرمایه داری تعلق داشتند، دشمنی بسیار بی مانند و غیر منصفانهیی را علیه انکشاف چپ افغانستان آغاز کردند و از هر گونه مداخلۀ نظامی- سیاسی به خاطر به زیرکشیدن جریان چپ در کشورکه که برای شان مقدور بود، دریغ نکردند. افغانستان در انقلابی که در هفت ثور آغاز کرده بود، دچار یک چلنج بسیار بزرگ شد. جهان سرمایه داری علیه این جنبش به پاخیستند و فکر کردند که اگر این سیستم در افغانستان حاکم شود، به کشورهای دیگر جنوب آسیا از جمله پاکستان و جنوب شرق آسیا نفوذ میکند و موازنه را به ضرر آنها تغییر میدهد.
بناً، ما تا با آخر به خاطر این که از امنیت و تمامیت ارضی و استقلال خود دفاع می کردیم، اساساً وقت این را هم نیافتیم که پروگرام های خویش را به شکل ابتدایی آن آغاز کنیم. به همین دلیل، وضعیت بسیار خطرناک و جنگی شد و ما به دفاع از آزادی خود شروع کردیم. خدمات معین و مشخصی در این دوره صورت گرفته است. مکاتب، شفاخانه ها و کارخانه ها ساخته شده است. کشورهای منطقه در شرق و غرب افغانستان هم علیه این سیستم (چپ) بودند و در توافقات نسبی و همه جانبه با کشورهای متخاصم قرار داشتند و در این کشور مداخله کردند. حتا وقتی که انقلاب ایران صورت گرفت، ما بسیار از خمینی صاحب که با سیاست های جهانی آشنا بود و علیه سیاست های امپریالیستی و استعماری شعار میداد، توقع داشتیم؛ اما او هم با به قدرت رسیدن، انقلاب افغانستان را به شدت محکوم کرد. در این میان تنها جماهیر اتحاد شوروی حمایت همه جانبۀ خویش را از افغانستان مبذول داشت که کارگر نیافتید.
یک عده اشتباهاتی هم در حزب ما کردند. برخی آدم های رادیکال بر سیاست های حزب تأثیر گذاشتند و به اصطلاح به محدودسازی عبادت گاه ها و مساجد پرداختند.
افغانستان.رو: آقای لایق، این چهرههای رادیکال کیها بودند؟
معرفی آنها برای من مشکل است. من نمی خواهم در "پس پیری" جنگی را افتتاح کنم و سرِ مناقشه را با رفقای دیروز خویش بگیرم. رادیکال هایی بودند که راه خویش را از مسجد و ملا جدا ساختند؛ کاری که ضرورت اخلاقی و سیاسی نبود و ایجاب نمی کرد. ما وظایف عمده تری داشتیم. ما باید روی مسایل سیاسی، اجتماعی و طبقاتی یی که طرح کرده بودیم، کار خویش را ادامه می دادیم. ما به مسایلی که بسیار زمان طلب بود، مصروف شدیم. مخصوصا موضع گیری ما در برابر روحانیت و رویدادهای مذهبی اشتباه بود. البته این موضع گیری در پروگرام های ما داخل نبود؛ اما آدم های مشخصی که در تشکیلات حزبی حضور داشتند، با تفکرات شخصی و فکری مربوط خودشان و با استفاده از نفوذ و مقامی که داشتند، در بخش های کلتوری دست زدند؛ بخشهایی را که برای ما هیچ سودی نداشت و ضرورتی هم نبود که در آن زمینه ها مداخله میکردیم.
من به عنوان یک عضو حزب دموکراتیک که در رویدادهای هفت ثور نقش داشتم، دوست دارم همه به راه و منش خویش انتقادی برخورد کنند. من در تمام عملکردهاییکه در دورۀ حاکمیت حزب دموکراتیک صورت گرفته، نظر خاص خود را دارم. اجازه بدهید که بگویم من فردِ اپرچونیست نیستم؛ به اعتقادات گذشتۀ خویش پای بند هستم. اما این بدان معنا نیست که سیاه و سفید را جدا نسازم.
حزب دموکراتیک خلق توانست یک نسل آرزومند ترقی و پیشرفت افغانستان را دور خویش جمع کند. در این حزب، مردان بسیار متعهد به منافع وطن و صلح جهانی وجود داشتند که به آرامش جهانی و انکشاف صلح آمیز تلاش می ورزیدند. در کنار انتقادها، باید در نظرداشت که حزب دموکراتیک ارادۀ قاطع به پیشرفت و ترقی افغانستان داشت. در آنجا کدام خانواده، قوم و شخص معین تصمیم گیرنده نبود؛ بل مردم تصمیم گیرنده بودند. اما شما بعد از هشت ثور می بینید که اختلافات قومی، نژادی و سمتی موجب اختلافات بسیار شدید سیاسی شد و تا به امروز هم زعما و رهبرانی که بر سر قدرت هستند، تمام جنجالشان همین مسایل است. اتفاقاتی پس از رویداد ثور افتید که غیر قابل تحمل بود. اقوام را بر جان همدیگر انداختند. هزاره در برابر تاجیک، تاجیک در برابر پشتون و حتا شمال در برابر جنوب قرار گرفت. سَمتهای کشور هم مورد حرکت های ارتجاعی و عقب گرا قرار گرفت که شرم آور است.
نباید چشم پوشی صورت گیرد که در نهضت هفت ثور، اشتباهاتی صورت گرفت. اشتباه کننده ها معترف هم هستند. من که نمایندۀ همان نهضت هستم؛ تا هنوز اشتباهات را کتمان نکرده ام و بی پرده مسایل را مطرح نموده ام. بعد از هفت ثور سیاست انتقاد از خود اصلاً وجود ندارد. پس از رویداد ثور، برخی ها فکر کردند که گویا اجاره داران بهشت استند و همه چیز را درست می فهمند و مردم دیگر به دیانت و کلتور این کشور تعلق ندارند و نماد بیگانه بودند. آنها میپندارند که اعضای حزب دموکراتیک خلق بیگانه بودند و از سوی بیگانهها آورده شده بودند. درحالی که در هفت و هشت ثور یک مسأله روشن است. هفت ثور هم به یک نیروی بین المللی تکیه کرد و هشت ثور هم.
افغانستان.رو: آقای لایق اندکی به تاریخ جریان چپ در افغانستان اشاره کنید. فعالیت جریان چپ در افغانستان چه زمانی آغاز شد؟
اینکه میگویند چپیها در تاریخ چیز نوی برای ارایه کردن نداشتند، حرف بیمعنایی است. در تاریخ میبینید که تضادهایی وجود داشته و بر اساس همین تضادها جوامع شکل گرفته است. در همین تضادها جوامع انکشاف کرده. در حقیقت تضاد در درون جامعه یک عنصر انکشاف است. وقتیکه در یک جامعه تضاد وجود نداشته باشد، تصادم افکار به وجود نمی آید و موجبات و علل انکشاف فراهم نمیشود. اگر چیز روشنی به نام سوسیالیسم نبوده و کسی ادعا نکرده است، شما میتوانید در تاریخ افغانستان جنبش مشروطهخواهان را ببینید. پیش از آن هم جنبش هایی وجود داشته است. در صدر اسلام هم جنبشی به نام شعوبیه وجود داشته است. هر گاهی که یک رویداد منفی به وجود آمده، عکسالعمل اجتماعی را به دنبال داشته است. ما نباید به دنبال تعیین تاریخ به سوسیالیسم باشیم. تاریخ بشریت از آغاز تا اکنون مرهون همین تضادها و مبارزات متضاد اقشار مختلف بوده است و این عامل عمده و دینامیسم انکشاف است. این یک بحث پوهنتونی (دانشگاهی) و اکادمیک است که در این جا نیازی به پرداختن به آن نیست.
مشکل امروز افغانستان جنگ است. ما باید از جنگ به صلح بگذریم و جنگ را به حیث یک پدیدۀ منفی مورد نفی قرار دهیم. جنگ مانع پیشرفت است و همۀ اقشار باید در برابر آن بیاستند.
افغانستان.رو: رابطۀ شوروی پیشین و افغانستان به چه زمانی بر می گردد؟
این سوال دلچسپی است. رابطه افغانستان و روسیه به قیام ثور بر نمی گردد. ما پیش از قیام ثور و آمدن شوروی ها به افغانستان مناسبات عمیقی میان دو کشور وجود داشته است. ما با کشورهای شوروی پیشین همسایه هستیم و ارتباط بسیار قدیمی داریم. در زمان اتحاد شوروی یک سیستم واحد سیاسی- اقتصادی تا سرحدات افغانستان آمد. حتا قبل از اتحاد شوروی مناسبات گستردۀ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میان روسیه و افغانستان وجود داشته است. اما در زمان اتحاد شوروی بهترین همسایگی با شمال به وجود آمد. من هنوز جوان بودم که پروژه های اتحاد شوروی در زمان حکومت اول داوودخان آغاز شد. من در آن زمان ژورنالیست بودم و در رادیو دربارۀ پروژه های بزرگ اتحاد شوروی راپور آماده می کردم.
اکنون، شانزده سال از حضور جامعه جهانی، امریکا، ناتو و سایر کشورهای غربی در افغانستان میگذرد و میلیاردها دالر سرازیر شده است؛ اما شما یک پروژهیی مثل بند برق نغلو و سالنگ نمیبینید که راه اندازی کرده باشند. حتا در ترمیم این پروژه ها عاجز می مانند. 300 میلیون و 400 میلیون دالر در ترمیم راه ها مصرف می کنند؛ اما راه ها همچنان خراب است.
پروژۀ درونته و تمام موسسات اقتصادی که به لحاظ سیاسی- اجتماعی در یک کشور تأثیر میکرد، ، نتیجۀ کار شوروی پیشین بوده است.
من به تکرار از منابع امریکایی می شنوم که این کشور 104 میلیارد دالر به افغانستان آورده است. این رقم فقط در دهن جور می آید. این سرمایه به کجا رفت؟! همه غارت شد و نتیجه یی هم در پی نداشت. به رغم این همه هزینه، یک موسسۀ صنتعتی را در کشور شاهد نیستیم که بتواند 500 کارگر را نان بدهد. کارهایی که شده نباید انکار شود. مکاتب و شفاخانه ها ساخته شده و ساختمان هایی به اداره های دولتی هم جور شده است؛ اما 104 میلیارد دالر که به همین کارها خلاص نمی شود. چیزهایی که ساخته شده با یک میلیارد و دو میلیارد دالر هم ساخته می شد.
داکتر نجیب الله رییس جمهور وقت همواره می گفت که اگر من یک میلیارد دالر می داشتم این کشور را طوری می ساختم که کسی تصور هم نمی کرد. او با یک میلیارد این امید کلان را در سر می پروراند؛ اما در شانزده سال با 104 میلیارد و با پول هنگفتی که سرازیر شد یک کار زیربنایی و سرنوشت ساز صورت نگرفت. متأسفانه پول اگر به این کشور آمده باشد، از سوی رهبران نوظهور برباد داده شد. ورنه با این پول افغانستان باید به یک کشور کاملاً مدرن و نو تبدیل میشد و آثاری از ویرانی و عقب ماندگی در این کشور باقی نمیماند.
هر کار تأثیرگذاری که در این کشور صورت گرفته، کار شوروی پیشین بوده است. اگر اکنون میدان بگرام چشم تان را می برد که نیروهای امریکایی و متحدین شان از آن استفاده می کنند، کاری است از اتحاد جماهیر شوروی.
افغانستان.رو: جناب آقای لایق، شخصیت هایی که از جانب اتحادجماهیر شوروی در گسترش مناسبات این اتحادیه با افغانستان نقش داشتند، کی ها بودند؟
مردمان دلچسپی بودند. با متخصصینی که مشغول ساختن سالنگها بودند، من از نزدیک دیده بودم و چندباری راپورهایی هم از جریان کار آنها تهیه نموده بودم. مردمان دلسوز، مهربان و صمیمی بودند. روابط دو کشور در گرو افراد نبود. دولت ها روابط متقابل و حسنهیی داشتند.
افغانستان.رو: با پوزش آقای لایق، من پاسخ سوال خویش را نیافتم.
پیش از کودتای ثور، شخصیت های زیادی در مناسبات میان دو کشور نقش داشتند. روابط میان کشورها بود. می توان گفت که نورمال ترین روابط در تاریخ دو کشور در همان وقت بود. در این جا پروژه ها ساخته شد. در افغانستان دولتی نبود که فلسفه و پروگرام چپی داشته باشد. در اواخر سلطنت ظاهرشاه و دولت داوودخان کمک های اقتصادی و نظامی زیادی به افغانستان صورت گرفت. اتهاماتی بر شوروی موجود است. اما باید گفت که از همان گندمی که شوروی خورده بود؛ حالا امریکا می خورد. امریکا در این جا حضور دارد. اما باید بگویم که برای ما روابط نیک و حسنه با همۀ کشورها ضرورت است. به خصوص با همسایه های ما و کشورهای شوروی پیشین. وقتی که شما در پهلوی یک کشور بزرگ قرار دارید، مصلحت نیست که از آن کشور استفاده نکنید و رابطه را به مخاصمت و "اودُرزاده گی" بکشانید و تضادهای کشورهای دیگر را در این جا راه اندازید.
هیچ کشوری حالا و در آینده از ما توقع نکند که در رقابت های بین المللی در یک صف ایستاد شویم و قربانی بدهیم. برای ما بهترین سیاست این است که به احیای کشور خود و به تأمین شرف و حیثیت تمام اتباع کشور به گونۀ یکسان توجه کنیم. نباید مناسبات افغانستان را با روسیه مشروط به مناسبات کشورهای ثالث بسازیم. ما به خاطر آزرده شدن یک کشور سومی نباید رابطۀ خود را با مسکو خراب بسازیم. ما باید به کل جهان دست خویش را پیش کنیم. ما هم اکنون باید از حضور امریکا و کمک های این کشور استفاده کنیم و تعصب مذهبی و فلسفی را در خود راه ندهیم. اما ما این را احساس می کنیم که سیاست کدام کشور به سود ماست و سیاست کدام کشور به زیان ما. ما امریکایی ها را از موضع انسانی به حیث دوستان خود می شناسیم. اما وقتی کشور ما برای مقاصد سیاسی که به سود ما نیست، استعمال شود، ما هم وظیفه داریم، هم جرأت و صلاحیت که در وقتش دست خود را بلند کنیم و بگوییم که اجازه نمی دهیم.
افغانستان.رو: رابطۀ فعلی کابل- مسکو چگونه است؟
من جداً طرف اعادۀ رابطه تاریخی میان کابل و مسکو هستم. با روسیه و سایر کشورهای عضو اتحاد شوروی پیشین باید رابطۀ نزدیک داشته باشیم. چون پیوند ناگسستنی داریم و در پیرامون هم قرار داریم و از یک دریا آب می نوشیم و از یک هوا و باران و اقلیم استفاده می کنیم. لیکن در این جا برخی ها سخت از این روابط می هراسند و حتا نگران خوب شدن آن هستند. این یک نظر منفی است. این یک گرایش ضد صلح و همزیستی و سلامت بشریت است. جلوگیری از خوب شدن روابط افغانستان روسیه به نفع ما نیست. این گرایش به ضرر افغانستان و توسعه و انکشاف آن می باشد. حتا این طرز فکر به ضرر صلح جهانی و کاهش تشنجات منطقهیی می باشد.
افغانستان.رو: اگر بتوان از حلقاتی که مانع گسترش روابط افغانستان و روسیه هستند، عبور کرد؛ این رابطه با نظرداشت چه مؤلفه هایی می تواند گسترش یابد و مناسبات اقتصادی و سیاسی دو کشور بیشتر از پیش تقویت شود؟
هیچ رابطه یی بدون در نظرداشت اهداف اقتصادی و سیاسی در نظر گرفته نمی شود. دولت ها بدون این دو مسأله به گسترش روابط علاقه و دلچسپی نمی داشته باشند. من در دیدارهایی که در کنفرانس های مختلف با نمایندگان روسیه و سایر کشورهای شوروی پیشین داشتم، از آنها پرسیدم که چرا به گسترش روابط علاقه ندارید و پروژه هایی را که از زمان شوروی سابق نیمه تمام باقی مانده، تمام نمی سازید؛ درحالی که در گذشته در شرایط بد اقتصادی با افغانستان همکاری کرده اید. شما چرا به گسترش تجارت علاقه نمی گیرید؛ تجارتی که تاریخ آن به قرن ها پیش بر می گردد. روزگاری که دربارۀ شوروی هیچ چیزی نمی دانستیم، بازار ما پر از کالاهای روسی بود. کفش های روسی، لباس های روسی، چپن های روسی و... حاکی از حضور روسیه در بازار افغانستان بود. در مقطعی شوروی به افغانستان دست دوستی داد و در این جا سرمایه گذاری کرد و پروژه های بزرگ را راه اندازی کرد؛ حالا بنابر دلایلی که نزد خودشان وجود دارد، از افغانستان دست کشیده اند. ما این سیاست روسیه را انتقاد می کنیم.
تعمیق روابط نه تنها به سود افغانستان که به سود روسیه هم است. این کشور از مدعیان جهان است و سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل، کشورهای بزرگ را مکلف به همکاری و دست گیری کشورهای عقب مانده و جهان سومی ساخته است. روسیه از این حیث هم در برابر همسایۀ خویش مسوولیت دارد. درست است که دیگر مسایل ایدیولوژیک مطرح نیست و در افغانستان هم حزب مطرحی وجود ندارد که این رویکرد ایدیولوژیک را پیش بکشد؛ اما یک سلسله تمایلات طبیعی و انسانی که دو جانب از آن بهره مند می توانند گردند، در تقویت روابط در نظر گرفته شود. روسیه کشور بزرگی است و باید تخنیک و اموال خود را صادر کند.
افغانستان.رو: در پایان اگر حرفی داشته باشید.
من به دیگران احترام دارم؛ اما از جملۀ کسانی نیستم که مصلحت فردی خود را در نظر بگیرم. حرف های من تا جایی که کله ام کار می کند، مطابق با منافع کلان کشوری و مردمی است که صاحب این ملک و خاوند این کشور هستند.
افغانستان.رو: بسیار سپاس استاد لایق.
تشکر از شما.