|
صفحه اول/ |
در افغانستان چی می گذرد (قسمت اول) ؟
/21.12.2007
غلام سخی غيرت
معلومات مختصر در مورد نويسنده: غلام سخی غيرت - شازدافر سابق افغانستان در روسيه فدارتيف.
نظرات نويسندگان مقالات ممکن است مغاير با موضع سايت «فارسی.رو» باشد.
همین چند روز پیش، پس از سفری چند ماهه به مسکو آمدم. نخستین پرسشی که دوستان مطرح می نمایند اینست که در وطن چی می گذرد؟
اگرچه امروز از برکت تو سعه اطلاعات، تمامی اخبار همزمان با وقوع حادثه در سطح جهان نشر می شود، لاکن گویا سخن شاهد عینی حلاوت دیگری دارد.
افغانستان در یکی از چرخشهای بسیار مهم و در عین حال دراماتیک و تاریخی خود قرار دارد. گویا تمامی مثبتها و منفیها در این سرزمین در هم ریخته اند و در آن وضعیتی ایجاد شده است که آن را نتوان تعرف کرد. آنها که به سیاست علاقه مند اند، فقط پریشانی و پراکنده گی سیاسی را می بینند. رشوت و فساد اداری، کار شکنی، کمبود هماهنگی میان ادارات، سطح بسیار پایین آگاهیها و دانشهای مسلکی، کمبود ظرفیت، بیماری تورم و یا کمبود توازن تشکیلاتی، کاغذ پرانی و رشوت ... تمامی اینها چون خوره اندام ناتوان دولت را می خورند. و دولت هم در تمامی سطوح این کمبودیهارا می پذیرد. با این گروه مردم هماهنگ است که وضعیت تعریفی ندارد.
آنانی که به بزنس و تجارت می پردازند، از کمبود امنیت، کساد بازار، عدم پشتیبانی دولت از تاجر و نبود منابع انرژی و سطح پایین قدرت خرید مردم گله مند اند.
اصحاب فکر و فرهنگ از مشکلات عمومی و نارساییهای فرهنگی و مشکلات معارف و نیز نارساییهای فکری و علمی یاد می کنند.
اهل بازار از کساد معاملات در رنج اند. گاهی از کثرت فروشنده تعجب می کنی که این همه کالا و بازار از کجا خریدار دارد.
زنان از خشونت، انواع خشونت یک جامعه عقبمانده مرد سالار در رنج اند. کودکان از کمبود معارف، نبود خدمات بهداشتی، درس خواندن زیر خیمه های سرد و یا داغ رنج می برند.
دهقان با خشکسالی و نبود سرمایه و تکنولوژی معاصر و دانش زراعتی پیشرفته شکایت دارد. اگر شانس آورد به کشت تریاک می پردازد. محصولات زراعتی ملی قدرت رقابت با محصولات وارداتی را ندارد. حتی میوه و سبزیجات از خارج می آید. افغانستان به بازار مصرف مبدل شده است. مهاجرینی که از خارج برگشته اند، با آب و تاب حسرت زنده گی آن سوی مرز را زمزمه می کنند. در دست تقدیر اسیر اند.
در یک سخن در هیچ جا و هیچ موردی آدم راضی نمی یابید. شمار پسیمیستها به مراتب بیشتر از تعداد اپتیمستهاست. این دیگر از بدیهیات شده است. و اما...
و اما اگر اوضاع را ازآن چه شش، هفت سال پیش بود، با واقعیتهای کنونی مقایسه نماییم، چنان می نماید که در کشور دیگری زنده گی می کنیم.
پیش ازان که به اصل مطلب بپردازم، این نکته را بایست روشن بسازم که برخورد با هر پدیده یی از اندیشه و مفهومی که به هستی و زنده گی می دهیم، بر می خیزد. برای عده یی همین نابسامانیها انگیزه حرکت و پیشرفت است. شماری دیگر خودشان را در شرایطی سخت محصور می کنند. برخی هم از آب گل آلود ماهی می گیرند. به این ترتیب ناگواریهای موجود برای گروههای گوناگون شهروندان انگیزه های متفاوتی را ایجاد می کند. هر چند در کلیت این انگیزه ها هنوز مثبت و سازنده نیست. و علت اصلی در پرتگاهی است که بین حرف و عمل دیده می شود. هنگامی به کاغذ مراجعه می کنی، همه چیز گویا مرتب و موزون می نماید. اما در عمل جهان دیگری و جریان دیگری است.
به هرروی، مجموعه تضادهایی که انگار از بستر تاریخ سر بیرون کرده اند، خود لوکوموتیو حرکت به شمار می روند. آن چه به ویژه آدم امید وار و آینده نگر را دلگرم می سازد، درست ظهور همین پدیده های متضاد و در حال عمل است. همین عمل خودزا و هستی ساز است. در جایی مانع پیشرفت می شود. در موردی زمینه ساز. و سرانجام راهی را باز می کند.
همین جا باید از کمبود یک عنصر بسیار مهم دیگر یاد کرد. دانشمندان معاصر به این باورند که در ساختمان هر دولتی به مفهوم یگانه گی قدرت سیاسی و مردم، نخست از همه اندیشه دولتساز مطرح است. اگرچه در افغانستان قانون اساسی چنین اندیشه یی را مطرح کرده است، ولی این اندیشه هنوز با ذهن اجتماعی ملهم نشده است. هنوز در قنداق کاغذ پیچیده است. هنوز برنامه عمل همه گانی که هیچ، برنامه عمل دولت نیست.
خوب، پس چی؟
نخست بایست از فقدان تر س از دولت نام گرفت. امروز دیگر کسی از دولت نمی تر سد. مردم با وجود فقر و بیچاره گیهای روزمره، از نعمت آزادی برخوردار هستند. هر جا بخواهی می توانی زنده گی کنی. هر پیشه یی می خواهی انتخاب در دست خود توست. اندیشه و عمل مستقل- اینست نخستین نعمتی که مردم بدان دست یافته اند. هر چند این نعمت رخ منفی خودش را دارد. نه تنها افراد عادی از آزادی برخوردار دارند که انواع جنایتکاران و فتنه انگیزان و خرابکاران نیز ازین هوا و فضا به منفعت شخصی و گروهی خود استفاده می کنند. چی می توان کرد زنده گی همین است.
شماری، هر چند محدود حسرت امنیت گورستان دوران طالبان را می خورند و یا نظام حزبی را که رشوت کم بود و دولت منسجم. بلی می شود از آزادی گذشت. برده بود و دلخوش به این که ارباب مصوونیت بیولو ژیک تو را تامین می نماید.
همین آزادی نیز هنوز نهادینه نشده است. راهی دراز در پیش است. جوانه ها سر کشیده اند. یکی دو نسل بعد درختهای آزادی ثمر فراوان خواهد آورد.
از برکت همین آزادی رفت و آمد افغانها به منطقه و جهان بیش از هر زمان دیگری توسعه یافته است. همین اکنون نه تنها صدها بس و مینی بس روزمره مسافران خودرا به آن سو ی مرزها می برند و می آورند که بزنس هوایی به یک استقامت پر درآمد تجارت مبدل شده است. شرکتهای خطوط هوایی خصوصی کام ایر، پامیر، برادران صافی .. در سطح بین المللی فعالیت می کنند. آری شرکت آریانا نیز رو به توسعه است. عنصر دیگری که اپتیمیست را دلخوش می سازد، بیداری ذوق و علاقه مندی عمومی به معارف است. در حدود هفت ملیون دختر و پسر در مکتبها درس می خوانند. بیش از بیست پوهنتون فعال است. در پایتخت پوهنتون کابل، پوهنتون پولی تخنیک ( روسیه وعده داده است در تجهیز و اکمال پولی پولی تخنیک کابل مساعدت نماید)، پوهنتون تعلیم و تربیه، پوهنتون کاردان که غیر دولتی است، پوهنتون امریکایی کابل، پوهنتون علوم طبی، اکادمی پولیس، اکادمی نظامی، دو پوهنمون در ننگرهار، دو پوهنتون در بلخ، پوهنتون بامیان، پوهنتون بدخشان، پوهنتون بغلان، پوهنتون البیرونی در کاپیسا، پوهنتون هرات، پوهنتون قندهار و چند پوهنتون خصوصی دیگر. و هزاران کورسهای آموزشی در سراسر کشور، در دور ترین نقاط در هر عرصه. مکتبهای حرفه یی که پیوسته رو به افزایش است. بورسهای فراوانی که به افغانستان تخصیص یافته است. مکتبهای امریکایی، بین المللی، ترک و افغان و...
تمامی این پروسه ها رو به گسترش است.
سه دیگر این که بدون استثنا همه جا و همه کس در تلاش است زنده گی بهتری داشته باشد. همه طبقات، همه گروههای اجتماعی. قرنها می زیستیم بدون این که در اندیشه بهبود زنده گی خود باشیم. امروز این اندیشه بیدار شده است. بیشتر ازان، عمل می کند. الیگارشی افغانستان که دیروز همه اش در عمل تخریب دست داشت، امروز در فعالتهای تجارتی و تولیدی نقش دارد. اگرچه در مواردی عرصه اصلی کار اورا قاچاق مواد مخدر تشکیل می دهد.
لباس و غذای اهالی بهتر شده است. حتی فرهنگ ساختمان تغییر کرده است. در نقاط دور افتاده مردم در اعمار سر پناه از بلوکه های کانکریتی استفاده می نمایند. این امر ثبات باور بیشتر را به زنده گی می رساند. راهها بیشتر شده است. همه جا راه اعمار می شود. تا دوسال دیگر و یا شاید هم کمتر جاده حلقه یی افغانستان تکمیل می گردد. افغانستان به یک منطقه مهم دارای اهمیت استراتیژیک ترانسپورتی مبدل می شود. آسیای مرکزی را با جنوب آسیا و حوزه خلیج پارس وصل می کند.
یک پدیده بسیار مهم جهانی شدن افغانستان است. اینک افغانستان در جهان و جهان در افغانستان حضور دارد. ملیونها افغان در سراسر جهان پراکنده شده اند. تجربه های نوینی دریافت کرده اند. هرچند اندک و با احیاط ، اما دانشها و سرمایه های خودرا به داخل کشور می آورند. از سوی دیگر نصف دنیا در افغانستان حضور دارد. و نیز تلاش می ورزد افغانستان را با دستاوردهای زنده گی معاصر آشنا سازد. ما بایست قدرت جذب خود را افزایش دهیم. همین و بس.
دولت با همه چالشهایی که دارد تواناتر می شود. در هر وزارت و اداره انواع کورسها و برنامه های آموزشی در دست اجرا قرار دارد. افزون بر آن تقرر کارمندان بر پایه کانکور صورت می گیرد. دانش و تکنولوژی سرمایه مشهود، معتبر و قابل استفاده شده است. انقلاب تکنولوژی معاصر مارا با جهان گره می زند. کمتر دفتری را می توان یافت که در آن از کمپیوتر استفاده نشود.
مهمترین چالشهایی که در برابر توسعه قرار گرفته است در درجه اول امنیت است. این امر از یک سو جلوگیری از مداخله خارجی را می طلبد و از جانب دیگر ارتفقای سطح آگایهای ملی را. دیگر فقر است. افغانستان که اصلا کشوری فقیر است در نتیجه جنگ همه چیز خودرا از دست داده است. هنوز آن حالت بسیجی عمومی که قدرت خلاق مردمی را به کار می اندازد در پیش است و دیگر کمبود دانش و فرهنگ است. پروسه های فرهنگی بسیار به کندی پیش می رود. ما به نوعی خیزش فرهنگی نیاز داریم.
دیگر تفرقه است. کمبود هماهنگی میان قوه اجراییه و پارلمان، در بین قوه اجراییه میان مردم و دولت. پایین بودن حقوق کارمندان دولتی.
ناتوانی قوای مسلح. در چنین شرایطی بهترین وسیله بسیج صلح، اجرای قانون مکلفیت است. بگذار در آغاز به شکل غیر محارب آن.
دیگر مواد مخدر است که اقتصاد کشور را نازا کرده است. دیگر کمبود فهم رسالت تحصیلکرده گان است که هنوز به شیوه های پیشین در استقامت تخریب ذهنی و ایجاد تشویش و تردید کار می کنند. این فهرست را می شود ادامه داد.
اما حرف اول زایش نو است. به گفته آن فیلسوف مشهور زایش با درد و خون و کثافت همراه است لاکن این ناراحتیها گذراست. فرزند ی که به دنیا می آید رشد می کند و جوانی برومند می شود. این بحث را ادامه خواهیم داد. امید می رود علاقه مندان در آن شرکت کنند. موضعگیریها و نظریات خودرا بنویسند. از کجا معلوم که همین مباحث انگیزه های روشن نوینی را ارمغان نیاورد.
|
فارسی.رو |
(12)نطرشما در اين مورد
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|