|
مصاحبه/ |
غفور لیوال: چرخش در سیاست روسیه به سیاستهای جهانی بر میگردد
/13.12.2016
اشاره: غفور لیوال از پژوهشگران منطقهای نامآور افغانستان است. او سالها در مرکز مطالعات منطقهای به حیث رییس کار کرده است و حالا در یکی از وزارتهای افغانستان به حیث معاون ایفای وظیفه میکند. آقای لیوال اشراف خوب در خصوص مناسبات منطقهای دارد. از همینرو، دربارۀ مذاکرات صلح، همکاریهای منطقهای و تحولات اخیر در کشورهای منطقه با او به گفتوگو پرداختهایم.
افغانستان.رو: آقای لیوال سپاس از اینکه زمینۀ این مصاحبه را فراهم ساختید. نخستین پرسش خویش را از مذاکرات صلح آغاز میکنم. در روزهای پسین بار دیگر بحث مذاکره با گروههای مخالف مسلح دولت افغانستان بالا کشیده است. کشورهای منطقه تلاش میورزند طالبان را وارد گفتوگوهای صلح سازند. طالبان هم چراغ سبزی نشان دادهاند و دیدارهایی با مقامات افغانستان داشتهاند. به باور شما میتوان اینبار مذاکرات صلح را جدی گرفت و به نتیجۀ آن خوشبین بود؟
معمولاً وقتی فصل زمستان آغاز میشود و امکان جنگها به آن وسعتش نمیباشد، تمایلات برای صلح و مذاکره به وجود میآید. این موضوع یک نوع بیاعتمادی را در حلقات سیاسی افغانستان به وجود آورده و این فرضیه را تقویت کرده که طالبان به اشارۀ پاکستان در صدد وقتکشی هستند. پس از آنکه هوا گرم شد، جنگها دوباره آغاز میشود. این مسأله فضای اعتماد و باور را نابود ساخته است. چون برای هر مذاکرهیی ابتدا باید اعتماد وجود داشته باشد. در ماههای تابستان که جنگ به شدت دوام داشت، هیچ طرفی پیشنهاد صلح نمیکرد. امیدواریم اینبار تمایل به صلح صادقانه باشد. مشکل صلح افغانستان با مخالفین مسلح مشکل اعتماد است. حکومت افغانستان بارها با اینگونه بیاعتمادی روبرو شده است. شما در جریان هستید که در زمستان سال گذشته جدیترین مذاکرات چهارجانبه آغاز شد و اما با آمدن بهار حملات به شدت از سر گرفته شد و تلاشها نقش بر آب گشت. از این معلوم میشود که پاکستان صادقانه پابند به صلح نیست. مشکل افغانستان با پاکستان است. چند آدرسبودن تصمیم سیاسی در پاکستان یک چالش است. حکومت ملکی پاکستان هیچگونه صلاحیتی در مورد اینگونه تعاملات ندارد. دسترسی مستقیم به آدرسهاییکه در پاکستان در خصوص صلح تصمیمگیرنده هستند، ناممکن است. به همین دلیل من فکر میکنم اینبار مردم و دولت افغانستان فریب اینگونه وقتکشی را نخواهند خورد و با دقت بیشتر مسأله را دنبال خواهند کرد. در این شکی نیست که مردم و دولت ما تشنۀ صلح هستند. از اولویتهای حکومت افغانستان رفتن به مذاکرات صلح است. اما این مذاکرات باید صادقانه باشد و در فضای اعتماد و یک تضمین جدی به خاطر عملی کردن نتایج صورت گیرد. چنانچه این گونه مذاکرات با حزب اسلامی افغانستان موفقانه بود، به خاطریکه صداقت و تمایل واقعی به صلح از هر دوجانب هویدا بود.
افغانستان.رو: شما معتقد هستید که طالبان گروهی در چنگال پاکستان است. درحالیکه بسیاری از ناظران معتقد هستند که طالبان حالا از چنگ پاکستان برآمدهاند و با کشورهای بسیاری در منطقه تأمین رابطه کردهاند. گزارشهایی از تماس گستردۀ طالبان با ایران، چین، عربستان، قطر، امارات، امریکا و روسیه وجود دارد. با توجه به این گستردهگی روابط، آیا طالبان را میتوان منحصر به پاکستان ساخت؟
طالبان یک کلیت منسجم نیستند. من نمیخواهم بگویم که تمام طالبان وابسته به پاکستان هستند و یا صرف وابسته به پاکستان میباشند؛ اما در اینهم جای شک نیست که جنگ جنگِ نیابتی است و بیشترینه نبرد را حلقات پاکستانی به پیش میبرند و این پوشیده نیست. صراحت لهجۀ رییسجمهوری افغانستان در این زمینه وجود دارد که گفت توقع ما از پاکستان میانجیگری نیست. توقع ما این است که خود پاکستان منحیث یک حکومت به صلح بپردازد. ما خواستار مذاکرۀ مستقیم دولت به دولت هستیم. اگر پاکستان مدعی است که مخالفان مسلح دولت افغانستان را حمایت نمیکنم، پس چطور میتواند میانجیگری کند. خود پاکستان بخشی از معضله است. اینکه چرا معضله است و چگونه میتواند به صلح کمک کند، باید در این زمینه گفتوگو صورت گیرد.
افغانستان.رو: دربارۀ اظهارات تند رییسجمهوری افغانستان برضد پاکستان در هند تحلیلهای متفاوتی ارایه شد. برخیها از آن استقبال کردند و عدۀ دیگر مدعی شدند که چنین اظهاراتی در هند خلاف منافع ملی افغانستان و سیاست بیطرفانهییست که کابل مدعی دنبال کردن آن میباشد. باور شما در این زمینه چیست؟
اولویت افغانستان جذب همکاریهای بینالمللی نیست. اولویت افغانستان صلح است. کمکها را میتوان از کشورهای دیگری هم جلب کرد. اگر یک سال ما صلح و ثبات داشته باشیم، چندین مرتبه بیشتر از این کمکها از منابع داخلی پول به دست آورده میتوانیم. صراحت لهجه در چنین مواردی بسیار ضرور است. افغانستان باید به جهانیان بفهماند که ما از پاکستان پول نمیخواهیم. ما از پاکستان همکاری صادقانه در راستای تأمین ثبات منطقهیی میخواهیم. ما از پاکستان قلع و قم همۀ گروههای تروریستی را میخواهیم. ما از پاکستان میخواهیم که تروریستان را به خوب و بد تقسیم نکنند. ما از آنها میخواهیم که مانع آمد و شد تروریستان به افغانستان شوند. این بزرگترین کمک خواهد بود. اظهارات اخیر رییس جمهوری موضعگیری شفاف و عاقلانه است. من این را پذیرفته نمیتوانم که اگر پاکستان از دستش بیاید بیشتر از هم خرابکاری بتواند. پاکستان در صدد ایجاد دردسر برای افغانستان است. متأسفانه ما چیزی برای از دستدادن نداریم. به این دلیل حداقل این مسأله به افکار جهانی داده شود که ریشۀ معضله پاکستان است.
افغانستان.رو: در سالهای گذشته یک اجماع منطقهیی و جهانی برضد مخالفان مسلح دولت افغانستان در منطقه و جهان وجود داشت. اما در این اواخر معادلات بهگونۀ دیگری رقم خورده است. در کنفرانس اخیر "قلب آسیا" در دهلی برخی کشورهای بزرگ منطقه از جمله روسیه از پاکستان اعلام حمایت کردند. درحالیکه این دو کشور روابط مطلوب تاریخی نداشتهاند. به باور شما این موضعگیریهای اخیر ضعف در دستگاه دیپلوماسی افغانستان را برجسته نمیسازد؟
مناسبات بینالمللی احساسی و عاطفی نیست. این مناسبات بر اساس منافع ملی و دید امنیتمحورانه استوار است. چرخش در سیاستهای روسیه بیشتر به رقابتهای بزرگ بینالمللیاش با غرب و ایالات متحده امریکا بر میگردد. ایالات متحده امریکا با ایجاد یک تعداد گروهها و حرکتهایی در منطقه میخواهد روسها را با درد سر مواجه بسازد. روسها هم در مقابل میخواهند آمادگی خود را در بیرون از مرزهای خود داشته باشد. این رقابتها از زمان جنگ سرد وجود داشته و ابعادش تغییر میکند. متأسفانه یکی از مناطقیکه این رقابت در آن گرم است و با خونریزی توأم است، افغانستان میباشد. به این دلیل من فکر نمیکنم که این مسأله مربوط به سیاستهای پاکستان شود. تا زمانیکه رقابتها میان روسیه و امریکا کم نشود و یا هم افغانستان نتواند با یکی از این قدرتها- خصوصاً حالا که ما در یک توأمیت استراتژیک با امریکا قرار داریم- بتوانیم منافع خود را منطبق و موازی بسازیم؛ در غیر آن این مسأله در سطح منطقهای نمیتواند تغییری را به وجود آورد.
افغانستان.رو: شما اشاره کردید که امریکاییها با ایجاد گروههایی در منطقه در تلاش ضربهزدن به منافع روسها هستند. به نظر میرسد روسها هم نگران این موضوع هستند. این نگرانی تا چه اندازه موجه میتواند باشد و آیا امریکاییها از آدرس کشورهایی مثل افغانستان در تلاش تضعیف و تخریب روسیه میباشند؟
این ضربه زدنها را میتوان در چهل سال پسین دید. البته شکل رقابت تغییر کرده است. بیشتر حضور قدرتهای بزرگ در منطقه مطرح است. طبعاً که امریکا از جنگ افغانستان میخواهد که یک حضور قوی در منطقه داشته باشد. این حضور میتواند شامل حضور نظامی و سیاسی و حتا حضور اقتصادی در مقدمۀ هزارۀ سوم اقتصادی باشد. مسأله حضور در بازارها و دسترسی به منابع انرژی است. مخصوصاً اینکه منابع بشری در آسیا متمرکز شده است. افغانستان از گذشته به حیث دروازۀ استراتژیک آسیا مطرح است. یک قدرت بزرگ اگر بخواهد در این کشور حضور استراتژیک داشته باشد، قدرت رقیب حتماً حساس میشود و میخواهد که دردسر و مزاحمت ایجاد کند. افغانستان هنوز هم در خط مقدم این رقابت وجود دارد. صرف نظر از اینکه کدام گروه مسلح به نفع کی میجنگد، ما قربانی رقابت قدرتهای بزرگ هستیم. در چنین شرایطی ایجاب میکند که یا بی طرفی خود را حفظ بکنیم و از این تخاصم و جنجال بیرون برایم و اگر این ممکن نیست با یک طرف آن قدر منافع ملی و امنیت خود را وابسته و منطبق بسازیم که حداقل از تباهی بیشتر مصون بمانیم.
افغانستان.رو: برخی از تحلیلگران معتقد هستند که افغانستان در شانزده سال پسین سیاست بیطرفانه در قبال کشورهای منطقه و جهان نداشته است. به همین دلیل است که برخی از کشورهای منطقه ظاهراً دلخور شدهاند از چنین سیاستی. به باور شما چرا یک سیاست غیرجانبدارانه در دستگاه سیاسی افغانستان وجود نداشته است و آیا ضرورت ایجاد چنین سیاستی وجود ندارد؟
سیاست جهانی در عصر حاضر طوری است که بیطرفی ناممکن شده است. الی اینکه تمام قدرتهای بزرگ روی یک کشور به توافق برسند و آن منطقه را "بیطرف" محسوب کنند. به اصطلاح نفوذ استراتژیک در آن منطقه ممنوع باشد. همانطوریکه سیوزرلند در اروپا چنین بود. یک تعداد حوزههای دیگری هم وجود داشت که ورود و حضور نظامی قدرتها ممنوع گردیده بود. اینگونه توازن روی افغانستان تا کنون به وجود نیامده است که امریکاییها، روسها، چیناییها، هندیها و کشورهای منطقه با هم توافق کنند که افغانستان یک منطقۀ مستقل بیطرف باشد و نمیتوانیم که در آنجا حضور استراتژیک و نظامی خود را داشته باشیم. بدون چنین توافقی بیطرفی ناممکن است. به کشورهای ضعیفی مثل افغانستان این عاقلانه است که با کشورهای بزرگ روی مناسبات اقتصادمحور و روی تطابق و موازیساختن مواضع خودش توافق کند. البته این قطعاً به معنای مستعمرهشدن و رفتن زیر اشغال کشوری نیست. اما تعاملات سیاسی جامعۀ بینالمللی ایجاب میکند که مناسبات بینالمللی خویش را طوری عیار سازید که از موجهای پی در پی بسیار سنگین بینالمللی خود را مصون بسازید. حفظ بی طرفی با توجه به رقابتهایی که جریان دارد، نا ممکن است.
افغانستان.رو: نگرانیها از بالاگرفتن نفوذ داعش در افغانستان جدی شده است. حتا گزارشهایی از جابجاشدن داعش در شمال افغانستان مطرح شده است. آیا داعش در افغانستان حضور دارد و آیا برنامۀ داعش رفتن به کشورهای آسیای مرکزی است؟
عملاً گروه افراطی وجود دارد با قصاوت مشابه به داعش و عملکردهای آنها هم مثل داعش است. به طرز بسیار وحشتانکی آدمها را میکشند. اینکه این گروه با گروهی که در سوریه و عراق وجود دارد، تا چه اندازه رابطۀ ارگانیک و نزدیک دارند، هنوزهم مشخص نیست. بیشتر فکر میشود که اینهم یک ترفند و بازی نو پاکستان است. پاکستان میپندارند که پس از پایان یافتن پروندۀ طالبان و کاهش و کمرنگشدن نقش آنها یک جای گزینی را برای ایجاد مشکل در افغانستان و منطقه داشته باشند. این یک قرائتی است که از گروهی به اصطلاح داعش در افغانستان وجود دارد. اما اگر این رابطه با ساختار بینالمللی داعش هماهنگ باشد، باز جای نگرانی است. چون داعش در سطح بین المللی یک فکر منسجم دارد، اما قطعاً یک حرکت خودجوش نیست. بل ساختاریست که توسط استخبارات بینالمللی به وجود آمده است.
این گونه تصویرها در افغانستان وجود دارد که گویا هدف رفتن داعش به کشورهای آسیای مرکزی و نزدیکشدن به سرحدهای روسیه است. اگر این گونه نقشهیی وجود داشته باشد، ما بازهم مرکز و یا مجرای صدور افراطیت و تروریسم میشویم و این به نفع افغانستان نیست. متأسفانه هنوز هم ما انستیتوتها و مراکز تحقیقاتی و استراتژیک نداریم که تثبیت بکند که این گروه از کجا است، چه میخواهد، به کجا میرود و چه روابط و اهدافی دارد.
افغانستان.رو: در برخی مناطق افغانستان بحث روابط طالبان و داعش وجود دارد و در جاهایی خبر از جنگ و درگیری آنها به گوش میرسد. چه سنخیتی میان تفکر طالبانی و داعش وجود دارد؟ آیا زمینۀ همکاری طالبان و داعش در افغانستان است؟
من تصور نمیکنم زمینۀ همکاری و تفاهم میان این دو گروه وجود داشته باشد. چون هر دو گروه از لحاظ ایدیولوژیک کاملاً متفاوت هستند. البته شکی نیست که برخی گروههای طالبان که با این گروه بریدهاند، به گروه نو به اصطلاح داعش پیوستهاند. البته این به معنای همکاری نیست. چون شما در جریان هستید که در بخشی از مناطق افغانستان از جمله در ولایت ننگرهار و ولسوالیهای شینوار و پچیراگام طالبان با گروه نو جنگیندند. اینگونه برخوردها در ولایت فراه هم دیده شده است. در یک تعداد از ولایات دیگر مثل غزنی و زابل هم درگیریهایی داشته اند. این دو گروه به شدت باهم مخالف هستند. گاهی وقت دستهای بیرونی هم بسیار علاقه دارد که این دو گروه را علیه یک دیگر استفاده کنند. گزارشهایی وجود دارد که حتا ایرانیها و روسها به خاطر جلوگیری از گروه نو ایجاد با طالبان نزدیک شدهاند. در این جای شک نیست گروههایی که دیگر نتوانستند و بر اساس علتهایی از جمله مهندسی از بیرون از بدنۀ طالبان جدا شدند و به گروه نوِ به اصطلاح داعش پیوستند، مقاطعۀ خود را رسماً با گروه طالبان اعلام کردند.
افغانستان.رو: با توجه به این فرضیه که گروه به "اصطلاح داعش" در صدد نفوذ به کشورهای آسیای مرکزی است. ضرورت همکاری افغانستان با این کشورها چقدر مهم است و در چه زمینههایی بستر همکاری و گفتوگو میان این کشورها و افغانستان وجود دارد؟
بزرگترین زمینۀ همکاری، در بخش اقتصاد است. افغانستان یک موقعیت طلایی ترانزیتی برای آسیای میانه و روسیه دارد. ایجاد خط آهنهای جدید یگانه تضمین مهم از خطرات میتواند باشد. ملت افغانستان و تمام نهادهای ذهنیتساز و رسانهها در جهت مثبت باید این پیشرفتها و اقدامات اخیر را حمایت کنند. ما میتوانیم یک مناسبات عمیق و وسیعتری را که بر اساس منافع اقتصادی دو طرف استوار باشد با کشورهای آسیای میانه استوار نماییم. با تقویۀ روابط اقتصادی و ظرفیتها در این عرصه میتوانیم از رشد اینگونه حرکتهای افراطی جلوگیری کنیم. خصوصاً اگر اینگونه حرکتهای اقتصادی و داد و ستدهای اقتصادی از آسیای میانه به جنوب آسیا وصل شود، خودش میتواند دید سیاسی و استخباراتی کشورهای منطقه را نسبت به یک دیگر تغییر دهد. اگر منافع اقتصادی پاکستان به منافع افغانستان گره بخورد و بزرگ راه اقتصادی چین به ثبات افغانستان گره بخورد، باور دارم که طرز دید و سیاستهای این کشورها تغییر بسیار جدیی به نفع ثبات در منطقه خواهد داشت. به همین دلیل باید از این ظرفیتها و امکانات استفاده صورت گیرد و افغانستان را به عوض کوه دور صدور تروریستها چرا به یک دهلیز و ورود و صدور انرژی و کالاهای اقتصادی تبدیل نکنیم که هم منافعش به مراتب بیشتر است و هم میتواند تضمینی برای ثبات منطقهیی باشد.
افغانستان.رو: به عنوان آخرین بحث، در سال جاری دهها هزار مهاجر از کشورهای پاکستان و ایران به افغانستان برگشتهاند. آمدن مهاجرین از پاکستان نگرانیهایی را به وجود آورده است مبنی بر اینکه زیر نام مهاجرین تروریستان و تندروان در برخی مناطق کشور جابجا شدهاند. این نگرانیها تا چه اندازه جدی است و آیا خطری افغانستان را از این ناحیه تهدید میکند؟
قطعاً نباید این نوع نگرانی را داشت. شما نمیتوانید به بهانۀ آمدن افراد مسلح و افراطی، جلو آمدن مردم خود را بگیرید. ما میلیونها مهاجر در ایران و پاکستان داریم. با آمدن آنها شاید مشکلات کوچکی به وجود آید. مثلاً ما شاهد برگشت یک تعداد مهاجر معتاد از ایران و شماری از افراد مسلح مربوط به گروههای تندرو (از پاکستان) هستیم. اما این تعداد نسبت به میلیونها افغانیکه میخواهند به خانه و کاشنۀ خود بر گردند، یک رقم بسیار ناچیز است.
مهمتر اینکه برگشت مهاجرین خود تضمینکنندۀ صلح و ثبات در افغانستان است. هرچند ما شاید در اوایل با مشکلات اقتصادی، نبود مسکن و... مواجه شویم. اما در درازمدت برگشت آنها صلح در کشور را تضمین میکند. چون ما در هر دو کشور (ایران و پاکستان) شاهد سربازگیریهای بسیار ظالمانه از مهاجرین افغانستان هستیم. چون گروپهای مسلح مخالف دولت از میان همین آورگان محروم و کمپ نشینهای بیچاره که نه سطح شعور سیاسیشان بالاست و نه هم از اقتصاد خوب برخوردار استند، سوء استفاده میکنند. در کشور ایران از مهاجرین سربازگیری میکنند و به سوریه و عراق میفرستند. به این دلیل از لحاظ علمی و از لحاظ جامعه شناسی جنگ، برگشت مهاجرین این امکان را از دست حلقات استخباراتی و کشورهای همسایه میگیرد که از میان آنها سرباز گیری کنند و برای ایجاد دردسر به افغانستان بفرستند.
|
فارسی.رو |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|