English |  فارسی |  Русский  
صفحه اول
مقامات افغانستان را خراب می کنند
مقامات افغانستان را خراب می کنند
مقامات افغانستان را خراب می کنند
موادمخدر‌نی‌ سوداسی‌وآلپ‌ ساتشی‌ لری‌ طالبان‌ لرنیینگ‌ براساسی‌ عایداتی‌ ودرامدی‌ می‌
هیروین جهاد .لابراتوار های تولیدات ماده گیاهی در افغانستان در حال افزایش است
کارعاقلانه‌ واخلآقی‌ برای‌ رشدجامعه‌ .امنیت‌ منطقه‌ .ورشداقتصاد‌ ی‌ واجتماعی‌ میباشد
شک و تردید روسیه به وعده های طالبان
ارتش روسیه در نزدیکی مرزهای افغانستان تجهیزات جدیدی را در یک رزمایش استفاده کرد
گفتگوی وزرای دفاع سازمان همکاری شانگهای درباره افغانستان
روسیه برنامه ‌ای برای خارج کردن نام گروه طالبان از لیست سازمان‌های ممنوعه را ندارد
مسعودجوان از دورۀ جهاد و مقاومت عبور کند
عدم حمایت شرکت کنندگان نشست مسکو از احیای امارت اسلامی/ رضایت افغانستان و نارضایتی طالبان
استقبال افغانستان از تلاش روسیه برای صلح در افغانستان
اميدوارى مسكو از ادامه مشترك همكارى هاى روسيه و امریکا در مورد افغانستان با روی کار آمدن حکومت بايدن
تلاش های روسیه و ازبکستان بر حل بحران کنونی افغانستان
ابراز نگرانی وزارت خارجه روسیه از حملات موشکی در شهر کابل
پوتین: روسیه بر تقویت پروسه مصالحه ملی ادامه خواهد داد
نشست سه‌جانبۀ روسیه، ایران و هند دربارۀ افغانستان در مسکو
روسیه از جامعۀ جهانی خواست مبارزه با تروریسم را در افغانستان جدی بگیرند
روسیه آماده است که از مذاکرات صلح در مسکو میزبانی کند
وزارت خارجه روسیه حمله در کابل را محکوم کرد
پوتین: حضور امریکایی‌ها در افغانستان به ثبات در این کشور کمک می‌کند
"فرصت پیش آمده در راستای تامین صلح در افغانستان نباید از دست برود"
پرشدن موزیم دولتی هنرهای شرق با آثار بی‌نظیر افغانستان
آماده‌گی کابل برای مقاومت در صورت شکست مذاکرات
کمک روسیه برای مبارزه با کرونا با افغانستان
رقابت جهانی در افغانستان؛ باعث از دست رفتن همکاری‌های منطقه‌ای نشده است
گرم‌شدن کرۀ زمین، سردشدن روابط کابل - دوشنبه
غایبان بزرگ نشست تاریخی بین‌الافغانی
آسیایی مرکزی حلقه ای برای نجات پروسه صلح افغانستان
  صفحه اول/
افغانستان و نقشهء راه از بن اول تا دوم
/20.9.2011
افغانستان و نقشهء راه از بن اول تا دوم

وحید مژده، تحلیلگر مسایل افغانستان و منطقه.

نظر نویسنده مقاله ممکن است مغایر با موضع سایت "افغانستان.رو" باشد.

اگر به گذشته بنگریم، هجوم نیروهای خارجی به افغانستان در اواخر سال 2001 روی یک برنامهء دقیق قبلی صورت نگرفت بلکه همانگونه که امروز نیز امریکائی ها اذعان دارند، واقعهء یازدهم سپتامبر این حمله را سمت و سو داد و بنابراین حمله به افغانستان بیشتر یک عکس العمل در برابر اقدام گروهی بود که با استفاده از قلمرو یک کشور تجرید شده و محاط به خشکه، امریکا را تحقیر کرده بودند و اگر امریکا بسرعت عکس العمل نشان نمی داد و قدرت رزمی برتر خود را به نمایش نمی گذاشت، نمی توانست جهانی را که در آن ادعای رهبری داشت کنترول نماید.

حمله به افغانستان نه تنها در بخش نظامی بلکه در تمام بخش ها فاقد یک استراتژی کامل و از قبل تعیین شده بود. هرچند در کنفرانس بن مسیری برای حرکت افغانستان بسوی یک فردای بهترتعیین گردید اما در این کنفرانس بیشتر تاکید به ساختن نهاد های دیموکراتیک و جامعهء مدنی بود. نه تنها خارجیان بلکه زنان و مردان افغانی که از کشور های خارجی آمده بودند تا فکری برای آیندهء افغانستان بعد از طالبان بنمایند، همه به این تصور بودند که پیشرفت افغانستان فقط در گرو الگو برداری از ارزش هائی است که در جهان غرب بعنوان ارزش های دیموکراتیک مطرح است. غافل از این حقیقت که ارزش های دیموکراتیک در جوامع غربی ناشی از تجارب خودجوش ملت ها در محیط های متفاوت و در طول دهه های متمادی است.

بنابراین یکی از اشتباهات کنفرانس بن اول این بود که امریکا و در مجموع جهان غرب بیشتر به مشوره های افغانهائی گوش فرا دادند و عمل کردند که طی سالهای طولانی از کشور شان دور بوده و تغییر شرایط در طول دهها سال را درک نکرده بودند.

در 22 دسامبر 2001 بنابر فیصلهء کنفرانس بن، حکومت موقت در افغانستان برهبری حامدکرزی بمیان آمد تا آغازگر مسیری باشد که جامعهء جهانی برای افغانستان تعیین کرده بود. این مسیر بعدا با حکومت انتقالی، و سرانجام حکومت انتخابی پی گرفته شد. در این مسیر دشوار، افغانستان دو لویه جرگه را نیز تجربه کرد و دومین لویه جرگه به قانون اساسی جدیدی برای افغانستان رای مثبت داد. افغانستان به این ترتیب دارای یک نظام مبتنی بر اصل مردم سالاری شد.

اما اکنون بعد از ده سال وقتی به عقب می نگریم، متوجه می شویم که سنگ بنیاد این تعمیر در همان ابتدا از خطا و خلل خالی نبود. دلیل آنرا می توان همانگونه که قبلا اشاره شد در این دانست که تمام جریانات بعد از یازدهم سپتامبر بسرعت و بدون تعیین یک استراتژی مدون سمت وسو یافت و در آن روز های پر شتاب کسی به عمق مشکلات که در آینده می توانست چالش های جدی را موجب گردد توجهی نکرد. کار ها بر بنیاد اینکه انشاالله همه چیز خوب خواهد شد و باید به آینده خوشبین باشیم پیش رفت. انتقاد مثبت، دید بدبینانه و مترادف با مخالفت با دیموکراسی که غرب به ما هدیه داده بود تلقی شد و به چنین انتقاد ها توجهی مبذول نگردید.

بعنوان مثال هیچکس به این حقیقت که طی سالها جنگ در افغانستان تجربه شده بود توجهی نکرد که گروههای جنگی سخت جان اند و با زور نمی توان آنها را برای ابد از میان برد و از صحنه حذف کرد. بعضی ها به این باور اند که باید همه جوانب از جمله طالبان در این کنفرانس شرکت می داشتند تا مشکلات بعدی بمیان نمی آمد اما با توجه به شرایط خاص آن زمان و روحیهء مردم امریکا بعد از واقعهء یازدهم سپتامبر، دعوت از طالبان برای شرکت در چنین اجلاس ناممکن بود.

تحلیلگرانی هم هستند که مشارکت طالبان در کنفرانس بن اول را به این دلیل که این کنفرانس برای سرنگونی نظام طالبان و به میان آمدن نظام جدید بجای آن تشکیل شده بود، در آن زمان ناممکن می دانستند و بنابراین کنفرانس بن اول باید بدون حضور طالبان وفقط با شرکت مخالفین آنان تشکیل می شد.

سوال اینست که اگر فرضا چنین درخواستی از طالبان صورت می گرفت، آنها شرکت می کردند؟

سقوط امارت اسلامی طالبان موجب شد تا بیش از هشت هزار تن از نیروهای مسلح آنان در شمال افغانستان بدست نیروهای جبههء متحد اسیر گردند. نمایندگان ملا محمدعمر در آستانهء سقوط قندهار با حامد کرزی در ولسوالی شاه ولی کوت قندهار به مذاکره نشستند و به او گفتند که قصد جنگیدن علیه وی را ندارند و یکی از شرایط آنان برای کنار رفتن از صحنه، آزادی اسرای آنان در شمال افغانستان بود.

پس می توان گفت اگر به این نکته توجه می شد، طالبان بخاطر آزادی اسرای شان هم که شده بود، در این کنفرانس شرکت می کردند و از مشکلات بعدی جلوگیری می شد که این کار صورت نگرفت و این کنفرانس قدرت را به مخالفین طالبان سپرد که عمدتا از جبههء متحد یا متحدین آنان بودند.

نمایندگان جبههء متحد در این کنفرانس:
- محمد یونس قانونی
- محمد قسیم فهیم
- داکتر عبدالله عبدالله
- حاجی عبدالقدیر
- عباس کریمی
- حسین انوری
- عارف نورزی
- مصطفی کاظمی
- محمد ناطقی
- آمنه افضلی
- میرویس صادق

نمایندگان جریان صلح روم به رهبر محمد ظاهر شاه مخلوع افغانستان اینها بودند:
- عبدالستار سیرت
- عزیزالله واصفی
- هدایت امین ارسلا
- محمد اسحاق نادری
- زلمی رسول
- محمد امین فرهنگ
- مصطفی طاهری
- سیما ولی
- رنا منصوری

و از جریان صلح قبرس:
     - همایون جریر
     - سید اسحاق گیلانی

 و همچنان کسانی از جریان صلح پیشاور از جمله انوارالحق احدی شامل بودند.

از طرف سازمان ملل متحد دهها نفر مشاور تحت نظر اخضر ابراهیمی نمایندهء خاص ملل متحد در امور افغانستان و نمایندگان کشورهای دیگر شرکت داشتند.

گفتگوها 9 روز به طول انجامید و در آغاز این گفتگو ها بر سر انتقال قدرت مشکل ایجاد شد. استاد برهان الدین ربانی که در کابل عملا قدرت را در دست داشت، خواستار این بود که تصامیم در مورد آیندهء افغانستان باید در داخل افغانستان گرفته شود اما خارجی ها می دانستند که این کار به معنی دادن اختیار آیندهء افغانستان بدست مجاهدین خواهد بود به همین دلیل، کسانی از جناح جبههء متحد را ترغیب نمودند تا بر استاد ربانی فشار وارد آورند تا آمادهء انتقال قدرت گردد. امریکا به نسل جوانتر از جبههء متحد پیشنهاد داشتن قدرت بیشتر در حکومت آینده را نمود و آنان با مشوقی که امریکا پیشکش کرد، با لحن آمرانه از استاد ربانی خواهان آماده شدن برای انتقال قدرت شدند. استاد ربانی به این کار آماده شد اما نمایندگان جبههء متحد به این دلیل که نقش مهم را در سرنگونی رژیم طالبان داشته اند، خواهان بیشترین قدرت در دولت جدید بودند، از قبول ظاهر شاه بعنوان رئیس حکومت موقت که به معنی بازگشت نظام سلطنتی تلقی می شد، سرباز زدند.

به تدریج موضع گیری ها شکل قومی بخود گرفت و حاجی عبدالقدیر به این دلیل که از پشتونها در دولت جدید نمایندگی واقعی صورت نگرفته است، جلسه را ترک کرد. در انتخاباتی که صورت گرفت، عبدالستار سیرت از جناح روم بیشترین رای را بدست آورد اما در اثر فشار امریکا و کشور های دیگر، وی مجبور شد تا به نفع یک کاندید نه چندان مشهور یعنی حامدکرزی که خود در این کنفرانس حضور نداشت، از حق خود بگذرد و به این ترتیب اولین اقدام دیموکراتیک یعنی احترام به رای اکثریت از همان آغاز کار در اثر فشار امریکا نادیده گرفته شد. این سرآغاز راهی بود که باید افغانستان را بسوی یک نظام دیموکراتیک رهبری می کرد.

دراین کنفرانس توافق صورت گرفت که یک حاکمیت موقت با کسب قدرت رسمی به تاریخ 22 دسمبر 2001 تأسیس گردد. تصمیم دیگر این بود که تا بمیان آمدن قانون اساسی جدید برای افغانستان، قانون اساسی سال 1964 با حذف فصل پادشاه و ارگانهای قوهء مقننه و اجرائیه که در قانون ذکر شده است، بعنوان قانون اساسی موقت نافذ باشد.

از همان ابتدای کار این امریکا بود که به قانون اساسی افغانستان بی احترامی کرد و آنرا زیر پا نمود. مادهء 27 قانون اساسی سال 1964 ، فصل حقوق و وظایف اساسی مردم تصریح نموده بود که "هیچ افغان به علت اتهام به یک جرم به دولت خارجی سپرده نمی شود" اما با وجود حکم صریح قانون، امریکائی ها تعداد زیادی از افغانها را در افغانستان دستگیر و به زندانهای خود در خارج و داخل افغانستان منتقل کردند. 

بعد از سرنگونی نظام طالبان، جهان غرب با سخاوت به افغانستان  کمک کرد تا اقتصاد در این کشور سروسامان یابد اما در این بخش نیز استراتژی مشخصی وجود نداشت و اولویت ها طبقه بندی نشد. بخش بزرگی از این کمک ها در مواردی به مصرف رسید که امروز کسی نمی تواند از آن حساب بدهد. این نوع بی سروسامانی در کمک ها موجب بمیان آمدن یک طبقهء کوچک مرفه گردید و فاصلهء طبقاتی میان اکثریت فقیر و یک اقلیت ثروتمند که امروز بشکل یک مافیای اقتصادی در تار وپود اقتصاد ضعیف و مصرفی افغانستان نفوذ کرده است، تنش های طبقاتی در جامعه را بمیان آورد و در گسترش ناامنی ها تاثیر برجا نهاد.

بی اعتنائی به ارزش های دینی و ملی مردم افغانستان عامل دیگری بود که بصورت عمدی و ظاهرا برای گرفتن انتقام از افراط گرائی در جامعهء بعد از طالبان، تشویق و ترغیب شد، بدون اینکه به این حقیقت توجه شود که تمایل یک اقلیت غرب زدهء کوچک شهری را نمی توان بعنوان یک باور مسلط در جامعهء سنتی افغانستان تعمیم داد.

یکبار دیگر توجه به یک قشر کوچک شهری بریده از روستا و بی توجهی به اکثریت مردم کشور که در روستاها با شرایط نهایت سخت و دشوار حیات بسر می برند، مشکل آفرین شد. هیچکس به این حقیقت توجه نکرد که بستر ناامنی ها در افغانستان در طول تاریخ روستا های این کشور کوهستانی بوده و هر تغییری را باید از روستاها آغاز کرد.

سقوط طالبان در مدت دوماه بمباران هوائی و با پیاده شدن دوصد و پنجاه سرباز پیادهء امریکائی در شمال، موجب اغفال تصمیم گیرندگان در پنتاگون و قصرسفید شد. آنها گمان کردند که طالبان در میان مردم جائی ندارند و در این اغفال ذهنی، عده ای از تازه بدوران رسیده های میدان سیاست در افغانستان با مشوره های غلط به امریکا وغربی ها سهم داشتند. مبالغه در قدرت نظامی امریکا و هر سرباز امریکائی را همانند قهرمان فیلم های هالیود بشمار آوردن، موجب شد تا این تصور بمیان آید که طالبان برای ابد از صحنهء سیاسی افغانستان حذف شده اند. حملهء امریکا به عراق در سال 2003 نشانهء روشن از بی اهمیت شمردن ناامنی ها در افغانستان ودست کم گرفتن طالبان بعنوان یک نیروی رزمی خطرناک در این کشور کوهستانی بود.

حکومت افغانستان در سال 2003 نخستین اعلامیهء استراتژیک را با امریکا امضا کرد که دست نیروهای امریکائی را در عملیات نظامی در افغانستان بصورت کامل باز گذاشت. این قرارداد از دید مردم و پارلمان افغانستان پنهان نگهداشته شد. امروز که پس از سالها بخش هائی از آن به نشر افشا شده است نشان می دهد که مخالفین طالبان با صرفنظر کردن از آزادی افغانستان و قبول نوعی (کاپیتلاسیون) قصد گرفتن انتقام از دشمنان خود را توسط امریکائی ها داشتند.

سازمان ملل متحد مجوز حمله به افغانستان را صادر کرد و نیروهای بین المللی کمک به تامین امنیت "ایساف" در افغانستان به عملیات آغاز کردند اما بعدا امریکا با ازدیاد نیرو و کشیدن پای پیمان اتلانتیک شمالی به افغانستان، دامنهء جنگ را گسترش داد. این ناامنی ها به پاکستان سرایت کرد و مسیر تدارکاتی ناتو از این مسیر به مشکل مواجه شد.

ناتوانی امریکا و متحدینش در جلوگیری از مداخلات پاکستان در افغانستان، وضع را بدتر ساخت و ناکارآمدی دولتی که غربی ها در افغانستان از آن حمایت کردند در ایجاد موج نارضایتی در میان مردم تاثیر گذار بود و به این ترتیب طالبان بار دیگر مجال برگشت به صحنه و امکان سربازگیری از مردم ناراضی در روستا های جنوب و جنوب غرب افغانستان را یافتند.

***

اکنون ده سال پس از کنفرانس اول بن، بار دیگر سخن از کنفرانس بن دوم است. کسانی که در ابتدا به ضرورت چنین کنفرانسی تاکید کردند به این باور بودند که این کنفرانس باید متفاوت از کنفرانس بن اول بوده و کاستی های بن اول در آن برطرف گردد. مهمترین کاستی بن اول، عدم حضور طالبان و حزب اسلامی در این کنفرانس و دادن قدرت به مخالفین آنان بود و به این ترتیب گروههائی که از قدرت بدور ماندند، دست به اسلحه بردند و دولت جدید را به چالش کشیدند.

ضرورت به برگزاری بن دوم از چند سال قبل احساس شد. این احساس زمانی قوت گرفت که اخضر ابراهیمی نمایندهء سابق سرمنشی سازمان ملل متحد که خود در برگزاری بن اول نقش مهم داشت گفت که کنفرانس بن اول ناقص بود زیرا در آن طالبان شرکت نداشتند. وی پیشنهاد کرد که برای تامین امنیت وثبات در افغانستان لازم است تا یک کنفرانس دیگر در مورد افغانستان دایر گردد تا تمام طرفهای درگیر در آن شرکت نمایند.

رییس‌ جمهور كرزی مشغول رای زنی و آمادگی برای شركت در این كنفرانس است. آقای كرزی در کنفرانس ملی جوانان در كابل، با اشاره به كنفرانس بن دوم گفت:

در این نشست، افغان‌ها نباید به طور پراکنده و گروهی مثل کنفرانس بن اول حضور داشته باشند. کرزی بصراحت گفت که هرگروه یا شخصی که در این کنفرانس شرکت می کند باید در چهارچوب هیئت نمایندگی افغانستان شرکت کند و اگر افراد و گروه ها بصورت متفرق شرکت کنند، حکومت افغانستان در این نشست شرکت نخواهد کرد. اما آقای کرزی گفت، به او اطمینان داده شده است که چنین نخواهد شد.

آنگونه که مقامات رسمی در کابل می گویند هدف از تدویر این کنفرانس، بررسی ده سال کارکرد جامعهء بین المللی در افغانستان و دورنمای جنگ با تروریسم خوانده شده است. انتظار می رود که از تلاشهای حکومت افغانستان برای صلح با مخالفین بار دیگر حمایت بعمل آید.

اگر منظور از تدویر کنفرانس بن دوم، بررسی کاستی ها و اشتباهات ده ساله و بازنگری مسیری باشد که در طول ده سال بعد از بن اول پیموده شد، پس حضور گروه ها و شخصیت های مستقل و مخالف دولت افغانستان در این کنفرانس ضروری است وغیابت چنین عناصر به معنی تکرار اشتباه کنفرانس بن اول خواهد بود. اما اگر وظیفهء دولت آلمان فقط فراهم آوری امکانات تخنیکی و مسئولیت جامعهء جهانی از شرکت در این کنفرانس تنها شنیدن سخنان رئیس جمهور کرزی در توجیه کاستی ها و پنهان کردن تعمد ها در بمیان نیامدن حکومت داری خوب باشد که مجال عملی شدن به بخش بزرگی از فیصله های بن اول نداد، پس می توان بن دوم را کنفرانسی از قماش گردهمائی هائی دانست که در طول ده سال پس از بن اول در لندن و توکیو و پاریس و کابل وسایر جاها دایر شد که منظور از آنها نه اصلاح کاستی ها و بیراهه روی ها بلکه تاکید بر ادامهء تعهد جامعهء جهانی برای کمک به افغانستان بود.

اخضر ابراهیمی نقص مهم کنفرانس بن اول را در عدم شرکت طالبان می داند. مسئلهء مهم اینست که آیا امکانی برای حضور طالبان در کنفرانس بن دوم وجود دارد و آنها به این کار تمایل دارند؟

شایعاتی در جریان بود که تلاش خواهد شد تا مخالفین مسلح دولت افغانستان بخصوص طالبان در این نشست حضور یابند. آنچه که این شایعات را قوت می بخشید انعکاس اخباری در رسانه های غربی بود مبنی بر اینکه طیب آغا مسئول دفتر سیاسی طالبان، قبلا در آلمان نشست هائی با بعضی از مقامات غربی داشته است.

ایالات متحدهء امریکا قبلا با نشان دادن چراغ سبز به طالبان افغان و جدا کردن آنان از طالبان پاکستانی، سعی کرده بود تا این گروه را به میز مذاکره بکشاند. تلاشی که با مخالفت صریح طالبان مواجه شد و بی نتیجه ماند. امریکائی ها تلاش داشتند تا از فرصتی که برای مذاکره برای آزادی یک سرباز آنان از چنگ طالبان فراهم آمده بود استفاده نموده و طالبان را به مذاکرات صلح تشویق نمایند اما طالبان این خواست امریکا را به این دلیل رد کردند که امریکا قصد خروج از افغانستان را ندارد و بنابراین برای "مجاهدین امارت اسلامی" راهی جز ادامهء جنگ باقی نگذاشته اند.

ملا محمد عمر رهبر طالبان در پیامی به مناسبت عید فطر، موضع نرم تری در مقایسه به گذشته از خود به نمایش گذاشت اما در رابطه به کنفرانس بن دوم سخنانش فاقد انعطاف، صریح و بی پرده بود. او این کنفرانس را نمایشی خواند که بر تصامیم از قبل گرفته شده در قصر سفید و پنتاگون مهر تائید خواهد نهاد. در پیام عید رهبر طالبان آمده است:

" این کانفرانس تفاوتی به کنفرانس ده سال قبل نخواهد داشت زیرا نمايندگان واقعی مردم افغانستان درآن وجود ندارند، ونه هم توجه به حل اساسی وواقعی مشکلات افغانستان درآن صورت ميگيرد، مثل کنفرانسها وجرگه های قبلی، اين کنفرانس هم اهداف نمايشی وتبليغاتی را پی ميبرد، آنها ميخواهند توجه جهانيان را ازحل واقعی مسئله افغانستان به طرف ديگرمنحرف سازند وچيزهای درآن گفته خواهد شد که قبلاً درقصرسفيد وپنتاگون به آن فيصله شده باشد.".

در این پیام آمده است: "ما همهء جهانیان را که در موضوع افغانستان دخیل اند مشوره میدهیم که عوض حل مصنوعی ونمايشی مسئله افغانستان درجستجوی حل واقعی وعملی آن شوند، آنها حقایق عینی را در افغانستان درک کنند، درصورتيکه مداخله خارجی مسدود گردد افغانها  تاریخ بسیار خوب در تفاهم ذات البینی وحل مسائل داخلی دارند. امارت اسلامی افغانستان بر اساس حق اصولی خویش مبارزه مشروع دفاع از دین، وطن وسرزمین خود را به پیش میبرد که علت آن موجودیت اشغالگران خارجی در این کشور است. اگر ائتلاف اشغالگر جهانی اشغال سرزمین ما را خاتمه دهد امارت اسلامی حاضر است به حیث یک نظام صلح دوست ومسئول با کشورهای منطقه وجهان روابط مثبت بر قرار کند.".

رهبر طالبان گفته است: "ما به شمول کشورهای همسايه ازهمه کشورهای جهان ميخواهيم که در ارتباط آيندهء افغانستان جزء ازبازی های استعماری نه گردند زيرا اين عمل به نفع هيچ کس نيست ، امارت اسلامی افغانستان تصمیم دارد که بحيث وارث خون دومليون افغان درمورد آينده افغانستان بدون مداخله بيگانه فيصله های مستقل نمايد که درآن آرمان شهداء ما، منافع ملی واسلامی ما، عزت ووقار افغانها همه نهفته باشد ، مابه همه جهت ها واضح ميسازيم که افغانها رژيم های تحميل شده را نه ميپذيرند ونه هم اين چنين رژيم ها دراينجا دوام کرده ميتواند."

با چنین باوری که طالبان در مورد کنفرانس بن دوم دارند، شرکت آنان در این کنفرانس منتفی است و بنابراین کسانی که خلای بزرگ بن اول را در عدم مشارکت طالبان می دیدند، کنفرانس بن دوم را هم ناقص خواهند یافت.
رئیس جمهور کرزی در شرایطی راهی بن دوم می شود که در طول ده سال گذشته در افغانستان دست به بازی های بحران آفرین زده است. ثمرهء این بازی ها برای بن دوم، بحران مشروعیت دولت در افغانستان است. پارلمان به تقلب متهم شده و قوهء قضائیه از جانب پارلمان به عدم تائید مواجه است. شخص آقای کرزی نیز به این علت که انتخابات دور دوم برگزار نگردید، با رای اقلیت به ریاست جمهوری رسیده است از مشروعیت لازم برخوردار نیست.

حال از مهلت شش ماهه ای که اوباما برای مبارزه با فساد در افغانستان به حامد کرزی داده بود، شش ماه سپری شده و هیچ تصمیم جدی برای مبارزه با این پدیده از جانب حکومت به ظهور نرسیده است. از جانب دیگر در کشور های غربی دوام جنگ در افغانستان بصورت روز افزون مورد سوال قرار می گیرد. کشته شدن اسامه بن لادن، هواداری از جنگ در افغانستان را در امریکا بیش از پیش کاهش داده است.

بنابراین اوباما در شرایطی که با انتخابات ریاست جمهوری در امریکا هم زمان زیادی باقی نیست، چاره ای جز این ندارد تا ماموریت افغانستان را طوری سر وسامان بدهد که افکار عمومی در ایالات متحده را قانع سازد. هرچند سفیر رایان کراکر بار ها و به تکرار از ضرورت حضور امریکا در افغانستان سخن گفته است اما به نظر می رسد  که بخش مهمی از این تصمیم به تمایل مردم امریکا نیز رابطه می گیرد که با پیامد های منفی ناشی از بحران اقتصادی مواجه اند. اگر جنبه های اقتصادی جنگ افغانستان و هزینه هائی که امریکا در طول این جنگ پرداخته است در جریان انتخابات از جملهء مسایل شامل در محراق توجه باشد، کار اوباما دشوار تر خواهد شد. بنابراین وی مجبور است تا در این خصوص برنامهء جدید و قابل قبول تری را در رابطه به افغانستان به مردم امریکا ارائه نماید.

از مدتی به اینطرف شایعاتی از تغییر ماموریت جامعهء جهانی در افغانستان است. این پلان جدید زمانی آغاز شد که یک گروه از استراتژیست های امریکائی موظف شدند تا تبعات ازدیاد نیروهای رزمی امریکا در افغانستان در سال 2009 را که به خواست جنرال مک کریستال صورت گرفت مورد ارزیابی قرار دهند.

تحقیق و ارزیابی این گروه نشان داد که فشار نظامی بر طالبان، اثر محسوسی بر توان رزمی آنان نداشته برعکس آنها را قوی تر ساخته است. بنابراین استراتژی ازدیاد نیروهای نظامی که با استفاده از تجربهء بدست آمده در جنگ عراق روی دست گرفته شد، در افغانستان به شکست مواجه گردیده است.

این گروه مشوره دادند که مشکل افغانستان را نمیتوان صرفا با راهکار های نظامی حل کرد بلکه نیاز به بازسازی نظام سیاسی در این کشور نیز بشدت محسوس است. ساختار کنونی نظام سیاسی در افغانستان ناقص است و باید از بنیاد در آن تغییر وارد گردد. تا زمینه برای مشارکت طالبان وسایر گروه های درگیر جنگ در ساختار قدرت در افغانستان فراهم آید.

بنابراین امریکا تلاش کرد تا به طالبان تفهیم نماید که اگر قصد دارند در قدرت شریک گردند، باید راه خود را از القاعده جدا سازند. اقدامات تشویقی امریکا به طالبان این بود که نام بعضی از افراد این گروه از لیست سیاه حذف شد و نیز اعلام گردید که طالبان افغان از طالبان پاکستانی جدا هستند. این سخن به این معنی بود که امریکا حاضر است تا با آنها مذاکره نماید.

این تحولات موجب نگرانی رئیس جمهور کرزی شد و خواست وی از دولت آلمان این بود که این کنفرانس باید با میزبانی حکومت افغانستان برگزار گردد. این سخن بروشنی نمایانگر خواست آقای کرزی است که فقط تیم رئیس جمهور و نه منتقدین وی در این کنفرانس شرکت کنند. اگر واقعا این خواست کرزی پذیرفته شود پس نگاه انتقادی بر قفا افگندن و کارنامهء ده سالهء گذشته را با دید نقادانه به بررسی گرفتن در این کنفرانس محلی از اعراب ندارد.

اما این نکته مشخص است که کرزی دیگر محبوبیت چندسال قبل را در نظر جامعهء بین المللی ندارد. اکنون که جنگ افغانستان به بن بست برخورده و بزرگترین نیروی نظامی عصر در برابر یک گروه چریکی زمینگیر شده است، باور عمومی براینست که یکی از عوامل این مشکل، شیوهء حکومت داری آقای کرزی است. بنابراین منطقی می نماید که جامعهء جهانی در این نشست، در مورد تغییر شیوهء برخورد با حکومت کرزی نیز تصمیم بگیرد و این کار در شرایطی که رهبری کنفرانس بدست حکومت افغانستان باشد، ممکن به نظر نمی رسد.

بنابراین اگر همانگونه که آقای کرزی می خواهد این کنفرانس فقط گردهمائی جامعهء جهانی با تیم آقای کرزی باشد که فساد این تیم دیگر قابل کتمان هم نیست، می توان گفت که امریکا و متحدین این کشور دیگر قضیهء افغانستان را جدی نمی گیرند و قصد ندارند این کشور را از بحران بیرون آورند بلکه قصد دارند تا با خاطر نشان کردن اینکه همه چیز به خوبی پیش می رود، خود را از معضلهء افغانستان بیرون بکشند.

یک امکان دیگر اینست که کنفرانس بن دوم به موضوع قرارداد استراتژیک امریکا با افغانستان رابطه داشته باشد. به این معنی که دولت آقای کرزی باید به اجبار قرارداد استراتژیک در مورد حضور نظامی طویل المدت امریکا در افغانستان را امضا نماید. اگر چنین شود، امریکا و متحدین وی هیچ کاری به حکومت داری خوب یا خراب در افغانستان نخواهند داشت و به این ترتیب کنفرانس بن دوم همانگونه که آقای کرزی می خواهد به خیر و عافیت سپری خواهد شد.

سفر سپنتا به امریکا و مذاکرات وی در مورد قرارداد استراتژیک هرچند با مشکلاتی توام بوده است اما امریکائی ها ابراز امید کرده اند که قرارداد استراتژیک قبل از تدویر کنفرانس بن دوم میان دو کشور به امضا برسد. اما حکومت افغانستان به دست اندرکاران تدویر لویه جرگهء عنعنوی دستور داده اند که این کار را به بعد از کنفرانس بن دوم موکول سازند.

از جانب دیگر نمایندگان حزب اسلامی از جناح حکمتیار آمادگی خود را برای شرکت در کنفرانس بن دوم ابراز داشته و گفته اند که یک طرح پانزده ماده ای غرض حل مشکل افغانستان آماده ساخته اند. درحالیکه حکومت افغانستان در عکس العمل به این موضع آنان گفته است که شرط قبول شدن سهم گیری آنان در کنفرانس بن دوم، قانون اساسی افغانستان است. این موضع حزب اسلامی با سکوت امریکا مواجه شده است.

از جانب دیگر امریکا از گشایش یک دفتر برای طالبان در دوحه پایتخت کشور قطر ابراز حمایت کرده است تا طالبان بدور از نفوذ پاکستان بتوانند آدرس مستقلی داشته باشند و با دولت افغانستان به مذاکره بپردازند.

هرچند موضع طالبان از قبل مشخص است که گفته بودند با دولت افغانستان مذاکره نخواهند کرد ونیازی هم به آدرس در خارج از افغانستان ندارند اما این ابراز حمایت امریکا که به معنی شناختن امارت اسلامی بعنوان یک جهت در منازعهء افغانستان است، موجب نگرانی بیشتر حکومت افغانستان خواهد شد. بنابراین می توان گفت که کنفرانس بن دوم وسیلهء فشار امریکا علیه حکومت افغانستان و شخص حامد کرزی است درحالیکه قرارداد استراتژیک حربهء حکومت افغانستان علیه امریکا به شمار می آید.

بر طبق برنامهء امریکا، جنگ این کشور در افغانستان بعد از سال 2014 از جنگ علیه شورشگری و تروریسم که دشوار و پر هزینه است به جنگ علیه تروریسم محدود خواهد شد. امریکا جنگ با شورشگری را بعد از سال 2014 به حکومت افغانستان واگذار خواهد کرد و مسئولیت های امنیتی را بصورت کامل به نیروهای افغان خواهد سپرد. از آنجائیکه نیروهای نظامی افغان فاقد نیروی هوائی است، امریکا از طریق نیروهای هوائی خویش مستقر در پایگاه های افغانستان، نیروهای افغان را در جنگ شان علیه مخالفین کمک خواهد کرد. به این ترتیب حضور طویل المدت نیروهای امریکائی در پایگاه های افغانستان بعنوان یک ضرورت توجیه خواهد شد.

با چنین کشمکش ها میان حکومت افغانستان و امریکا، می توان نتیجه گرفت که هنوز اجندای کنفرانس بن دوم بصورت دقیق مشخص نیست و دادن اطمینان دولت آلمان به کرزی را مبنی بر اینکه این کنفرانس به رهبری حکومت افغانستان برگزار خواهد شد نباید زیاد جدی تلقی کرد.

فارسی.رو
(1)نطرشما در اين مورد
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
صفحه اول
اخبار
روسيه و افغانستان
افغانها مقيم روسيه
معرفی چهره ها
آسيای مرکزی
از منابع روسي
مصاحبه
عکس ها
Google

RSS

matlab@farsi.ru








© 2003-2019 نشريهء آزاد افغانی
كليه حقوق اين سايت متعلق به «افغانستان.رو» ميباشد
نظرات نویسندگان مقالات ممکن است مغایر با موضع اداره سايت باشد
استفاده از مطالب سايت با ذکر ماخذ آزاد است.
--2.1--