English |  فارسی |  پشتو |  Русский  


صفحه اول/ طنزوفکاهی
  تاريخ   |   علم وفرهنگ   |   شعروادبيات   |   طنزوفکاهی   |   سياست   |   اقتصاد   |   و...   |
ديدگاه هاي ارائه شده در نوشته هاي ارسالي بيانگر آراي نويسندگان مي باشد و لزوما مبتني بر موافقت ادارهء «فارسی.رو» با اين جهت گيري ها نيست. مسوليت اين نوشته ها مطابق قوانين اداري و جزايي روسيه فدراتيف و نورم هاي حقوقي بين دول منوط به نويسندگان است.
[««] [65] [66] [67] [68] [»»] 
2006-09-27 12:47:18
ظاهرازمنسک:
خوب شد که تجربه خوده گفتی.
جوابمضرک18275
2006-09-27 10:55:15
ظاهرازمنسک:
وقت برامدن از قندهار که لوحه ره خاندی چه احساس کدی؟
جوابمفلس خوشحال18269
2006-09-27 10:54:16
لاله کو بچیم اخلاق انترنتی تو که ای قسم اس خدا میدانه که اخلاق تلفونی تو چه خات بود.

او جناب ایرقم شعر را نگو که خوب نیس تو خواننده ها ره چشم سفید میسازی و در ضمن کوشش کو که شعر دیگرا ره دزی نکو بنام خود نوشته میکنی.

مثل کوه لاله باشی
جوابمفلس خوشحال18268
2006-09-26 22:33:07
درقندهار که داخل مي شويد نوشته است خوش امديد وقثئ که خارج ميشود نوشثه است خوشت امد.
جوابظاهرازمنسک18246
2006-09-26 08:42:33
صوفی جان به دنـــبال رشـوه ده
دیـــدم که تیز میــدود و گوز میزند
گفتم اگر مفلس خوشحال خبر شد چه میکنی
گفتا خموش باش که او نیز میزند
جوابلاله کو18226
2006-09-26 08:23:31
جنايتكار جنگي را نه بيني

به كرزي گفت روزي عيب جويي
كه در باب ستمكاران چه گويي

سر وكار تو با چرسي وبنگي است
نشستت با جنايتكار جنگي است

به جاسوسان خارج تكيه از چيست
مگر درمملكت مرد هنر نيست

مگر مردان كاري را وبا برد
سگ ديوانه , مكتب خوانده را خورد

تملق پيش غرب و شرق تاكي
تجاوز بر حقوق خلق تاكي

به پاسخ گفت كرزي با لوندي
افندي جان افندي جان افندي

چه ميگردي به پشت مجرم جنگ
هرات وپكتيا وبلخ و سالنگ

جنايتكار جنگي در ميان نيست
نياز پرس وپال وامتحان نيست

همه خوي پلنگي را زدودند
تو پنداري ز اول ميش بودند

فهيم ما كه سردار است وغازيست
دل و دست وزبان او نمازيست

يكي , هم كاسه لوي درستيز
تفنگش را نهاده در پس ميز

نه دزد گردنه نه رهزن مال
مكرر حج رود امسال و هر سال

وزير برق ديگر جنگجو نيست
ورا جز خدمت خلق , آرزو نيست

سران دين , رباني و سياف
پس پيري گرفته راه انصاف

توقف داده هاوان وسكر را
مبدل ساخته پالان خر را

خليلي , انوري , سوگند خوردند
تعهد نامه رسمي سپردند

كه از جنگ خيابان دست گيرند
وزارت يا ولايت را پذيرند

***
به گلبدین كه كابل را تباه كرد
و چنگيز مغول را رو سيه كرد

امير ا لمومنين و امت او
وزيران و سران دولت او

سر انبان رحمت را گشوديم
برادر هاي خود عفو نموديم

وطن را خانه اغيار كرديم
عدالت را گل وگلزار كرديم

جنايتكار جنگي را نه بيني
دگر خوي پلنگي را نه بيني
جوابلاله کو18225
2006-09-26 08:16:02
طالب نامه

در مملكت سپـــــاهي و سركار , طالب است
قند وقروت , شــــــمله ودستار , طالب است
تنبان سر حــــــــــــدي چو بود پرچم وطن
بقال پشت كــــــــوچه و عطار , طالب است
القاعده , كــــــــرزي وملا عمــــر يكي ست
انجوي گرگ تا ســـــگ دربار طالب است
صلح و صفا چو جــــــن و پري ناپديد شد
آي ساف جاي خود همه اغيار , طالب است
اين ريش و پشم فخـــــــــــريه قندهار نيست
زير زميـن ارگ به خـــــروار طالب است
اسلام چـرس وبنگ چـــــــــو گيتي نو رد شد
تصــوير پشت قطي نــــــسوار طالب است
برنامـه هاي بي بي سي فريــــــــــــاد مي زند
توني بلر وبوش جهانـــــخوار , طالب است
جوابلاله کو18224
2006-09-26 08:09:45
شنيدستم كه كرزي امر فرمود
بگيرند مخبران دفتري را

به كلي قدغن و موقوف سازند
زكشور رسم جاسوس پروري را

كه را مامور اجرا آت فرمود
گمانم سيد حسين انوري را

چنين والي كه خود جاسوس باشد
چسان در قبضه گيرد داوري را

وزيران وطن زير سوال اند
به آب انداز حكم سرسري را

رييس مملكت مامور و معذور
سيا افگنده جنگ زرگري را
جوابلاله کو18222
2006-09-26 04:42:56
فرار
شخصي ارسطو راگير آورده بود ،آنقدر با او حرف زد که عالم توانا را ناتوان ساخت ، در آخر گفت:
اي دانشمند مگر از صحبت من اينقدر حيرت زده وبفکر فرو رفته اي ؟
ارسطو گفت :
به خود حيران هستم که فکر ميکنم در حاليکه دو پا براي فرار دارم چرا از تو فرار نميکنم !

توافق
خانم بعد از مشاجره با شوهرش آشتي کرد و گفت :
- براي اينکه بعد از اين بين من و تو دعوا نشود قرار ميگذاريم هر وقت برسر موضوعي توافق داشتيم تو تصميم بگير ، هر وقت اختلاف پيدا کرديم من تصميم ميگيرم.

مرد امريکائي
يک اروپائي از دوست امريکا ئي اش پرسيد :
- راستي شنيده ام تو در رخت شوئي با خانمت کمک ميکني؟
- بله عوضش او هم در ظرف شوئي به من کمک ميکند.

دوستان خوب
خانم اولي - راستي از مهريه چه خبر تازه داري ؟
خانم دومي - بسيار خوب و قابل ستايش است .
خانم اولي - پس از قمر حرف نزنيم

اشتباه
مردي که براي اولين بار سوار طياره شده بود از کلکين نگاهي به پا ئين انداخت و گفت :
- آدم ها از اين جا چقدر کوچک به نظر ميرسند درست مثل مورچه.
مهماندار گفت :
- ولي آقا اينها واقعآ مورچه استند ،چون ما هنوز پرواز نکرديم.
-
جوابالياث از هامبورگ18218
2006-09-26 04:36:19
خنــــــــــــــــــــــــــــد ه!!!!!!!!!!
کيسه بر:
دونفر کيسه بر پيشروي شخصي را گرفتند با کمال ادب از وي تقا ضا کردند تا دو افغا نيگي برايشان بدهد .
شخص با خوشرويي دو افغانيگي را انها داده پرسيد ! با اين دو افغانيگي چه مي خواهيد بکنيد ؟
يکي از اين کيسه بر ها جواب داد !
ما اين دو افغا نيگي را گرفتيم که شير خط کنيم تا هر کسي برنده شد جيب شما را بزند.

دنياي ديوانه ها:
دو ديوانه باهم صحبت مي کنند .
اولي : مي خواهم تمام معادن طلا ي دنيا را خريداري کنم .
دومي : بسيار ببخشيد زيرا من هنوز تصميم ندارم انها را بفروشم.

شاگر د معاصر:
روزي معلمي رو به فريد کرد و گفت :
تو بسيار مکتب گريزي ميکني .
فريد گفت :نخير معلم صاحب من هيچ وقت مکتب گريزي نمي کنم و خوش دارم که هميشه در مکتب باشم .
معلم گفت : پس بگو درس ديروز درمورد چه بود .
فريد : اول شما بگو ئيد که معلم کدام مضمون هستيد .

فر مايش جالب:
مردي وارد دکان شد و به دکاندر گفت که يک سير از هر ميوه يعني بادام ، پسته ، جلغوزه ،کشمش ،نخود بده.
وقتي دکاندار همه را وزن کرد مرد گفت :
همه را يکي بسز.
دکاندار انجام داد .
بالاخره آن مرد رو به دکاندار کرد و گفت : حالا پنج افغاني را از همين يکجا کردهگي بده.

سجده:
ظريفي در خانه درويشي مهمان شد ، سقف خانه درويش از چوپ هاي ضعيف پوشيده شده بود و هر لحظه از آن چوپ ها آوازي بيرون مي آمد. مهمان گفت : اي درويش مرا از اين خانه به جاي ديگري ببر که ميترسم فرود آيد. درويش گفت : مترس که اين آواز ذکر و تسبيح چوپ ها است. ظريف جواب داد : از آن ترسم که از بسياري ذکر و تسبيح حالي بهم رسد که همه در رقص و سماع آيند و به سجده افتند .

در کجا ؟
معلم : موتري به سرعت صد کيلو متر از جلال آباد بطرف کابل در حرکت است و موتر دومي به سرعت يکصد وپنجاه کيلو متر في ساعت از کابل بطرف جلا ل آباد در حال حرکت مي باشد ،انها در کجا با هم ملاقات خواهند کرد ؟ شاگرد:در شفا خانه .
جوابيوسف از امريکا18216
2006-09-26 04:17:23
خنده خنده خنده ه ه ه ه ....!

جوان میره خواستگاری پدر دختر میپرسد خانه داری ؟ میگه: نی! موتر داری؟ میگه:نی! . کار داری؟ نی.پدر دختر عصبی می شود می گه پس چی داری؟ جوان می گه: سینه موی دار داشته باش!

یک نفر فابریکه کلوش سازی میسازد دروازه اش را بسته می کند می روند تحقیق می کنند می گویند تو که کار و بارت خوب بود چرا بسته کردی فابریکه ات را؟ می بینند روی کلوش ها مارک نایکی می زنند!!!!!

یک نفر شاروال مي شود، صبح زود براي افتتاح یک پروژه ساختماني مي رود شام مي شود...شب مي شود...ولي خبري ازش نمي شود. نصف شب خاک آلود و خسته مي رود خانه. زنش مي پرسد: کجا بودي تا اين وقت شب؟ شوهرش مي گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم تشويقم کردن، من هم آهسته آهسته گرم آمدم و تهداب اش را کندم!!!

قطب الدین نشسته بوده در امتحان كانكور. خلاصه سؤالها را تقسیم مي كنند و او اول يك پنج دقيقه‌حیران به سؤالات خيره مي شود، بعد يك پنج افغانیگی را از جيبش بیرون می کند شروع ميكند به شير و خط كردن و جواب سوالات را حل می کند. بعد از 40-50 دقيقه کنترولر متوجه میشود که قطب الدین مالا مال عرق شده، و يك سكه را ميندازد بالا، زير لب چتیات میگه. ميرود وميپرسد:چه ميكني؟ ميگه: همه سوالات را جواب دادم، فعلآجواب هایش چك مي كنم!

یک نفر با یک نفر دیگر شطرنج بازی میکرد یک نفر دیگر تیر می شه میگه: عجب خر باهوش هست! او میگه: زیاد هم باهوش نیست یک یک مساوی هستیم!
جوابادريس از نيو يارک18215
2006-09-25 23:20:11
صوفي غلام از ركا خانه:
نی لالا !
بخوان و نمره بتی!
نو جدید اس!
انج و منج باشی
جوابارجمند18207
2006-09-25 21:39:35
مفلس خوشحال !

بيشكت بابه , اگر چه ماره فانه كدي , خو ده دل مام خانه كدي , ماه مبارك رمضان است , همه ما دعا ميكنيم , كه خدا از مفلس خوشحالي بكشيد. اما ارجمند قرار خپ خوده زده , طبع شعريش خو كده , خوراكش كم و رنگش زرد شده , خواب از چشمايش پريده , هميطور خاموش شده , بخيالم كه عاشق شده .
صوفي غلام از ركا خانه
جوابصوفي غلام از ركا خانه18205
2006-09-25 20:44:44
رفته بودم شهر نو تا شوخکی پیدا کنم
ترک من تقوأ کنم
دیدم آنجا من حریف ناز چون سرو روان
مادر آل همچنان
تا به آن موجود زیبا من نظر کردم خموش
دین و دل آمد بجوش
دیدم آن ماه پری وش میرود با دیگران
مادر آل همچنان
مادر آلم بگفتم تو کجا اینجا کجا
رو دگر اینجا میا
این نه جایی هست بهر چون شما چادر زنان
مادر آل همچنان
زن ازاین اوضاع چنان سودایی و آزار شد
کز جهان بیزار شد
شوی را دیدن به پیش نلغه نلغه دختران
مادر آل همچنان
زن که از پنجاه بگذشت خوار و مادرمی شود
رنجش سر میشود
گر قبولت ناید این حرف رو بپرس از یک کلان
مادر آل همچنان
گر بخواهی خانه داری درد سر دارد زنت
سرد میگردد تنت
میروی تا یابی اند ک لذ تی دور جوان
مادر آل همچنان
باز چشمش غلت دادم تا پی دلبر روم
پر شده جان و سرم
از شراب مست لبهای چو لعل آن جوان
مادر آل همچنان
باز دیدم یار را در جامه سرخ و سفید
با نکاه پر امید
لیک یارک دالری زن بود و بنده ناتوان
مادر آل همچنان
قرض و وامی کردم و دلبر به هوتل بردمی
جامه اش بدریدمی
آنچه دیدم زیر جامه می نباشد از بیان
مادر آل همچنان
دلبرک سبز و کبود چون شعر صوفی گشته بود
از سر مورفین و دود
گر علاجش می نگردد می رود او از میان
مادر آل همچنان
گفتمش ای خواهرک این داغ و زخمت از چی است
گفت از انسان پست
آنکه دایم بر سرم ظلم و ستم دارد نهان
مادر آل همچنان
گفتمش تا کی به این پستی تو خواهی زیستن
می فروشی خویشتن
گفت تا این بیشرف ها هست در افغان ستان
مادر آل همچنان
مقصدت از بی شرف آیا برادر های توست
یا که طالب های خوست
گفت نی این و نه ان بل نوکر اجنابیان
مادر آل همچنان
********
این شنیدم فکر کردم کرد در گوشم طنین
این مصیبت را ببین
از برای لقمه نانی خود فروشی این زمان
مادر آل همچنان
رو نمودم سوی منزل نیم خود را یافتم
با کمی خود ساختم
مادر آلم برایم گشت داد آسمان
دلبر و هم آشیان
ارجمندا شوق خوشخوری نمایی تا به کی
شوق عشق و ساز و می
وقت خود را می نکن صرف خرافات جهان
دلبر من همچنان
جوابارجمند18203
2006-09-25 14:19:19
صوفي غلام از ركا خانه:

ارجمندم باز يک فکرک جانان کرد
لاله کو را جای کردو شعر را بهانه کرد
ادريس و ولی و مختار را ناديده گرفت
صوفی و چرسی و غمبو را بنوبت فانه کرد
لاله کو چون ديد که گپ از گپ گذشت
سر بزانويش نهادو گريه طفلانه کرد
نوک تيز چون ديد حال چروسی و صوفی غلام
بوت ها در دست گرفت و رخ بسوی خانه کرد
ليک اين مفلس خوشحال به صد اميد و خيال
هر يکش در بر کشيد و در دل شان خانه کرد
جوابمفلس خوشحال18197
2006-09-25 11:31:57
یک آفرین بر پویا و فکاهی اش!
جوابنسیمه18194
2006-09-25 03:32:58
خنده ه ه ه ه ه....!

يک نفربه بچيش ميگه: بچيم! من ميخواهم برايت زن بگيرم. بچه اش ميگه:حالانه..
آعايش ميگه:اگردختر بیل گیتس باشد! چطور؟ بچه اش خوش ميشود و ميگه: باشد! بعد پيش بيل گيتس ميره و ميگه: دخترت عروسی نمی کنی؟ ميگه: نه!
ميگه: بچه من معاون ريس جمهور است! بيل گيتس موافقه می کند ميگه:باشد.
بعد ميره پيش ريس جمهور و ميگه: معاون نمی خواهی ! ميگه: نه! ميگه: اگر داماد بيل گيتس باشد چطور! ريس جمهور راضی ميشود و ميگه: باشد!!!

يک نفر ميخواست سر گاو خود سوار شود گاوش همی ميگفت: مه ه ه ه ه
اين نفر عصابش خراب ميشود ميگه: چپ باش احمق! اول مه باز تو!!!!!!!

يک نفر با سر و صورت بنداژ کردگی در شهر با رفيق خود سر ميخورد. رفيقش می پرسد: چرا اينقدر خودرا پيچاندی؟ ميگه: اتو می کردم تصادف تيليفون زنگ زد از وارخطايی عوض گوشی تيليفون اتو را در رويم چسپاندم. دوستش ميگه: خی او طرف رويت چه شده؟
ميگه: تا اتو را در جايش گذاشتم تيليفون دوباره زنگ زد!!!!!!!!

يک دختر از دوست پسرش می پرسد: عزيزم! تو بعد از ازدواج هم مرا ايتقدر دوست خواهی داشت؟ بای فريندش ميگه: اگر شوهرت گير مان نکند!!!!!

يک نفر درپيش ليسه دختر ها در يک چقری می افتد.هر چه می کند خودرا کشيده نمی تواند بالا خره صدا می کند هر کی مرا ازين جا کشيد مال خودش!!!!!!!!!!!

وقتی که خورد بودم هر شب دعا می کردم که خدايا ! يک بايسکل برايم بده! بعد فهميدم که اينطور فايده ندارد رفتم و يک بايسکل دزدی کردم و دعا کردم که خدايا مرا ببخشش !!

جوابادريس از نيو يارک18186
2006-09-24 17:41:27
بمناسبت ماه مبارك رمضان , يك فكاهي , لطفآ بعد از افطار بخوانيد .
در زمان طالبان جواني را به جرم روزه خوري در يك چهاراه ايستاده كردند , تاهمه بروي او تف كنند , از قضا مردي پير و سالخورده يي هم گذر كرد. طالب شلاق بدست به پير مرد گفت, بابه در روي اين خبيث تف كن , بابه چندان علاقه نشان نداد, باز گفت بابه توره ميگم, تف كن در روي اين بيدين. باز بابه تير خود را آورد , بار سوم كه طالب عصبي شده بود , و با عصبانيت گفت توره ميگم , تف كن , بابه نفس را تازه كرده , تف كرد و روي جوان پر از نصوار شد.
جوابصوفي علام از ركا خانه18179
2006-09-24 08:44:37
بهشته!
چنانچه برادر عزيز ارجمند عرض نمود بهترين نظر و تصميم از طرف خانواده شما خواهد بود. منحيث يک هموطن و برادر مسلمان به نظر شخصی من اين کار خلاف قوانین اسلام ميباشد!
جوابنصير احمد از دبي18169
2006-09-24 08:23:18
مرغاوی:
جواب دومی درست است. ولی جواب دومی غلت. مشک آب نيست است!
جوابنصير از دبي18168
2006-09-24 03:29:41
(طنز):
مرامنامه حزب جديدالتاسيس « منفعت خواه »:

استقرار ديموکراسی در افغانستان زمينه را برای فعاليت احزاب سابقه دار و جديدالتاسيس مهيا گردانيده است. بتاسی و استقبال ازاين مساعدت و بااخذ تجربه از احزاب قبلی و دريافت مشورت از احزاب فعلی مايان حزب جديدالتاسيس« منفعت خواه » را با انتشار مرامنامه خويش اعلام ميداريم. البته قابل يادآوريست که مواد مرامنامه حزب منفعت خواه برخلاف ساير احزاب تطابق کامل با عملکرد حزب دارد.

ماده اول : افغانستان يک کشور وابسته و غير مستقل است و حزب منفعت خواه از هر قدرتيکه افغانستان را در سلطه سياسی ، اقتصادی و يا نظامی قرار ميدهد با درنظر داشت منافع حزب ، حمايه همه جانبه می نمايد.

ماده دوم : حزب منفعت خواه طرفدار يکی بودن اين سياست است. چون در اين صورت دين را ميتوان در خدمت ارتجاع قرار داد و ملت را در زنجير استعمار کشانيده و جلو پيشرفت فرهنگی و عملی جامعه را گرفت.

ماده سوم : خط سرحدی فی مابين افغانستان و پاکستان که در معاهده مسما به ديورند انعقاد يافته ، برسميت شناخته شود. حزب منفعت خواه به اين نظر است که حفظ قدرت و مشروعيت دولتی در افغانستان ارتباط مستقيم به رضامندی پاکستان از افغانستان ميگيرد.

ماده چهارم : تفوق يک مليت برسرمليت های ديگر امر طبيعی بوده و هر مليتی که در افغانستان دارای پشتوانه قوی خارجی باشد ، ميتواند قدرت حاکمه را در دست بگيرد. حزب منفعت خواه در صورت همگونی قدرت مليتها ساکن در افغانستان خواستار تجزيه و يا دولت فدرالی درافغانستان است.

ماده پنجم : نشريات و رسانه های گروهی تاثيرات شگرف بالای مردم دارد. حزب منفعت خواه به اين نظر است که رسانه های گروهی و خبرنگاران توسط دولت خريداری گردند و يا به نحوی از اتحاد بالای ايشان فشار وارد گردد تا از انتقال حقايق مبنی بر نارسايی های دولت و ناکارگی دولتمردان به ملت حذر نموده و دروغ را به شکل حقيقت محض ارايه بدارند.

ماده پنجم : فرار مغزها از کشور ضامن تداوم قدرت غير قانونيست. حزب منفعت خواه از فشار سياسی ، اقتصادی و اجتماعی بر روشنفکران حمايه مينمايد. زمينه را بايد برای فرار روشنفکران که شامل علما ، مورخين ، قيلسوفان ، اقتصاددانان ، سياستمداران و هنرمندان ميگردد ، مهيا نمود. تا نسل های بعدی از علم و فهم آنان مستفيد نگردند و همچنان روشنفکران در محيط خارجی نتوانند علم و فهم خويشرا برای فرزندان شان انتقال دهند. در اينصورت برجامعه جاهل می توان به راحتی حکومت کرد.

ماده ششم : فقر فرهنگی سبب سرازير گرديدن فرهنگ بيگانه ميگردد. حزب منفعت خواه برای انکشاف و تامين هرچه بيشتر فرهنگ بيگانه از طريق ارايه کتب و فلمهای گوناگون ميکوشد تا با ممالک خارجی که خواهان رواج دادن فرهنگ خويش به افغانستان اند ، ياور و همکار باشد. حرب منفعت خواه از تحت تاثير قرار گرفتن کامل زبان دری توسط ايران و رنگ و بوی باختن زبان پستو توسط پاکستان ميتواند منافع مادی و معنوی بيشتر ازاين دو کشور بدست آورد.

ماده هفتم : تجارت مواد مخدر بزرگترين منبع درآمد در جهان به حساب ميرود. حزب منفعت خواه در قسمت کشت و زرع خشخاش و قاچاق مواد مخدر به اروپا و ساير ممالک جهان مساعی همه جانبه خواهد نمود.

مادهشتم : ماليات سرسام آور و تقسيم برابر پول گمرکات از هدفهای اصلی حزب منفعت خواه بشمار ميرود. حزب منفعت خواه ماليات را دوچندان خواهد کرد. حزب منفعت خواه نمی خواهد تاتمام مردم از وضعيت ابتدايی اقتصادی خارج شده و از پيدا نمودن نان بخور و نمير ارتقا نمايند. حزب منفعت خواه ازسيطره گران گمرکات پشتيبانی می نمايد و ميخواهد که مناصفه پول اختلاس از عوايد گمرکات به بودجه حزب منفعت خواه تحويل داده شود تا حزب منفعت خواه با استفاده ازاين پول به خريداری وکلا و نمايندگان مردم مبادرت ورزيده و به عمر و قدرت خويش بيفزايد.

ماده نهم : استفاده از مقام يک کار دشوار است. حزب منفعت خواه به همه بلند رتبگان دولتی اجازه سوء استفاده اقتصادی و اجتماعی از مقام را ميدهد. چراکه آنان مقام خويشرا به آسانی به دست نياورده اند و مجبور شده اند تا مصرف نمايند ، رشوه بدهند و يا واسطه ای درميان دولتمردان دريافت نمايند.

ماده دهم : تداوم کار انجوهای غير قانونی در افغانستان باوجود گستردگی فساد می تواند پل خوبی برای انتقال کمک های بشری به جيب مقامات دولتی باشد. حزب منفعت خواه از خدمات کند و ناسالم انجوها به علت رسانيدن حق مستحقين به حزب منفعت خواه تقدير و حمايه همه جانبه می نمايد.

ماده يازدهم : حزب منفعت خواه به تمام پيمان های سياسی اقتصادی و نظامی اگر اين پيمان ها استقلال سياسی ، توان اقتصادی و يا قدرت نظامی افغانستان را به مخاطره اندازند ، با آنهم برای حفظ قدرت خويش تن درميدهد.
جوابيوسف18167
2006-09-24 03:26:54
(طنز):
مادر مراعفو کن:
سياستمدار : مادر مرا ببخش که بخاطر کسب چوکی برادانم را فريب داده وسبب قتل انها شدم! مادر مرا ببخش که استقلال وطنم را گاه به اين و گاه به آن اجنبی به معرض فروش قرار داده ام مادر مرا ببخش , مادر مرا ببخش .

نيمجه فر هنگی : مادر مرا ببخش که بجای مثلآ کار بخاطر رشد زبان مادری به نوشتن مقالات و حکايت موش و پيشک پرداخته ام و مادر آخم مکن زمانی مولانا جلال الدين محمد بلخی را مولانای نيشابوري لقب داده اند خاموشی اختيار کرده ام و زمانی شنيدم که مولانا جامی که گويا هم وطنم نيست باز هم خاموش بودم و به نوشتن مقاله مود روز موش و پيشک پرداختم , مادر مرا ببخش .

نيمجه ملا : مادر مرا بيامورز, من فرزند گناه کارت در هررژيم و حکومت به فر زندانت احکام الهی را غلط تفسير و تبليغ کرده ام از غاری امان ا للّه خو بگذريم که حتی به طالبان پنج وقت نماز ,فتوای کفر صادرکرده ام , مادر مرا بيامورز.

نيمچه داکتر : مادر مرا ببخش که در سخترين شرايط , من به فکر تداوی فرزندانت نه بلکه به فکر معاينه خانه و دواخانه ام بوده ام و فيسم را مانند فشار خون مريضانم بلند تر و بلند تر ساخته ام , مادر مرا ببخش .

تفنگدار : مادر, مادر , مادر اين منم يگانه فرزند تو که مانند مار پوست عوض نموده ام مادر; چپی , راستی , ناسیونالست , سکتاریست , اشرافي, ما ويست , اخواني, صدای عوام, افغان ملت, خلقی , پرچمی , زرغونی , خيبری ,کارملی , امينی , نجيبی , مجاهد و طالب اين همه القابيست که با آن برادانم را سر بريده ام , مادر مرا ببخش .

نيمچه تجار : مادر در شرايط که برادرانم يک لقمه نان خشک نداشتند من احتکار ميکردم و تا قيمت آرد و روغن به کهکشان نمی رسيد مواد احتکار شده ام را به بازار عرضه نمی کردم و بجای بوره و صابون پوقانه و جرينگانه وارد وطنم ميکردم , مادر مرا ببخش .

نيمچه مامور : مادر از شرم چی بگويم جيب های مرا جعين را آنقدر خاراندم که از دفترم برهنه بر ميگشتند , مادر مرا ببخش .

مادر : افسوس ميکنم بر حال ميهنم .
جوابيوسف18166
2006-09-24 03:23:15
لطيفه هاي كابل زمين

لطيفه اول

اولي --- شير لالا جان. بخير چه وقت نيت داري , كابل بري؟

دومي --- خان آقا , راستش آدم ديوانه ميشه. شنيديم , ده كابل يك سرك شه نام ماندن , ملك فهد, يكي شه امام خميني , يك خيابان شه , سيد قطب. خو ده اي صورت چه رقم خانه مه پيدا كنم؟

لطيفه دوم

اولي --- شير لالا, شنيده باشي كه ده همي ملك هاي خارج اگر كسي حق و حقوقش تلف شوه , ميره ده پارلمان عريضه ميته. پارلمان , حقوق موسسات و افراد ره , تامين ميكنه, خو ده كشور ما چطور ميشه؟

دومي --- چه , چطور ميشه؟

اولي --- خو ده اوغانستان كه بسياري چوكي هاي پارلمان در اشغال, آدمكش هاي حرفه اي , جنايتكاران جنگي و قاچاقبر هاست, ده اي رقم جاي چطور

كسي, عريضه بته؟

دومي --- والله نمي فامم , پرسان كو , شايد پارلمان اروپا عريضه اوغانا ره قبول كنه.

لطيفه سوم

اولي --- شنيديم ريش سياف, رباني ,محقق وحتي قانوني , يك

انگشتانه ,كوتاه ترشده ؟

دومي --- ريش كوتاه و دراز چه فرقي داره, وقتي آدم بچه بي ريش امريكا باشه .
جوابفدايی18165
2006-09-24 03:02:33
(طنز):
نامه سر گشاده به جناب ریس جمهور!
اقائی ریس جمهور نام من گل است که از ناز مرا گلی می گفتند اما از زوزی که احساس جوانی کردم نشانی از گل و گلی بودن در رخسارم به مشاهده نمی رسد حالت مجردی سالهاست همراه با رفیقش مفلسی دامننم را رها نمی کنند اما دراین اواخر با کوری و کبوتی اندکی از دوست همیشگی ام مفلسی فاصله گرفتم و تصمیم گرفتم تا با دوست گرم و داغ متاهلی رابطه ایجاد کنم همان بود که هی میدان و طی میدان با هزار جنجال وحالت پریشان از جانب متاهلی برایم چراغ سبز نشان داده شد اما با شرایط راستی درست در همین ماه حوت گذ شته بود که چشمانم از دیدن چراغ سبز طرف متاهلی روشن گردید اما از روزی که چشمانم دل بند ان چراغ سبز گردیده صرف دو بار مجال یافته ام تا با فامیل طرف مقابل ملاقات نمایم بار اول برای اشنائی و توضیحات در مورد اغاز دوستی با متاهلی بود وبار دوم هم احضار شدم برای تهیه لیستی که ذیلا ازان به ترتیب نام میبرم:

هفت سیر ماهی بیخار البته برای نزدیک ترین اعضا ی خانواده ئ متاهلی
هفت سیر ماهی خار دار برای برای دوست دور و همسایگان خانواده ئ متاهلی
هفت سیر چلبی با رنگ های مرغوب برای نزدیک ترین اعضای خانواده ئ متاهلی
هفت سیر چلبی به رنگ عادی برای دوستان دور و همسایگان خانواده ئ متاهلی
چهل نو سیر میوه خشک برای تهیه هفت میوه از هر نوع میوه خشک هفت سیر
شصت سیر میوه تازه فصلی
شصت سیر برنج اعلی لونگی
چهل نوسیر گوشت اعلی گوسفند نر
چهل نو سیر گو شت اعلی گوساله برا ی کوفته
چهل نوسیر نقل بادامی با چاکلیت خارجی
صد بوتل کوکا کولا وفانتا الته بوتل ها دو لیتره
یک سیت بسته ئ طلا بصورت کامبلیت
یک دست رخت به مود ئ روز برای بیست و دو نفر از اعضا ئ خانواده به ترتیب مردانه زنانه بچگانه دخترانه طفلانه و طفلانه هم به ترتیب دخترانه و بچگانه
از ذکر روغن و نمک و مرچ ومساله می گزرم زیرا باعث وقت گرانبهای شما می گردد
سه عراده موتر تاکسی برای سه روز به کرایه گرفته شود تا در روز های ایام نوروز اعضای فامیل متاهلی به تفریح و دیدن اقارب شان بروند
با معذرت که قسمت های از لیست در جیب ام شاریده دقیق خوانده نمی شود واگر نه انها را هم درج این نامه می نمودم.

جناب ریس صاحب جمهور:

هد فم از توضیحات فوق را در پیشنهادات ذیل خلاصه می نمایم:

لطفا لیست کابینه پیشنهادی تانرا به پارلمان کاملا از افراد مجرد ترتیب و ارایه نماید زیرا گفته اند سواره از دل پیاده نمی اید
اگر ممکن باشد یک وزارت بنام مجردین ایجاد نماید تا ما مجردین هم غمخواری داشته باشیم
شما که سالها قبل متاهلی نصیب تان شده ممکن با چنین لیستی بر نخورده باشید می شود صرف در همین عرصه سیر پیشر فت را متوقف وبه حالت قبلی ان عقب گرد کنید

امید وارم جناب ریس جمهور به این سه نقطه عطف توجه نمود ما مجرد ین را یار ی رسانید تا باشد ما هم با اطمینان خاطر به کمک شما بیایم

در خاتمه باید بگویم که از تاریخ 26 حوت که لیست به من سپرده شده ومن مسکین از بر اورده شدن ان عاجز ام در یک محل نا معلومی خود را از ترس هیبت فامیل متاهلی مخفی نموده ام نمی دانم تا چی وقت دیگر به این سر نوشت دچار باشم خیر به صورت این هم می گذرد غمگین مباش. گل قبلی . وپزمرده
جوابيوسف18161
2006-09-24 02:57:53
ملالی نيست تنها:
شنــــــيدستــــــــم ، وکيلان جهادی
به يک حرف بجا، از جـــــا پريدند
تبــــــــــــــهکاران وحش هشتم ثور
دوباره ، ننــــگ ونـــــفرت آفريدند
به دستــــور سيا چون گرگ گستاخ
گلــــــوی مادر ميـــــهـــن ، دريدند
پس از قرنی ، چــــو در تالارشورا
زنی را از تـــــــــــبار شير ، ديدند:
به ريــــــــش وپشم آنان ، آتش افتاد
ته تنــــــــــبان پنــــــجابی ،ژفيدند !
همـــــــين نامردمان در وقت طالب
چو موش کــور ، در غاری خزيدند
سپس چــــون نوکران حلقه درگوش
پی واشنـــــــگتن ولنـــــدن ، دويدند
فرنگی را به کشــــــور، تاج دادند
خـــــراج وباج بر ملت ، بريــــدند
چو جـــــيب از دالر وکلدار، پر شد
به روی همـــوطن ، چاقو کشيدند !
ملالی نيـــست تنها ، ملت است اين
گمانم ضربتی پر صولت است اين
جوابيوسف18160
2006-09-23 19:04:52
بهشته:
خواهر عزیز!
کوشش کن درین مورد از شخص مشخصی کمک بخواهی !
اگر کسی بخواهد ترا تشویق نماید به دلیل کوتاه نظری دیکران و قیودات « ازهر نگاهی که باشد» آزادانه نظر خود را در این سایت گفته نمی تواند (البته نه اینکه از طرف سایت کدام ممانعتی باشد بلکه نظر خلاف عنعنات باعث بروز عکس العمل میگردد ) و در صورت مخالف نیز برای اینکه کوتاه فکر و عقبگراه نمایان نگردد نمی تواند نظر خودرا آزادانه ارائه کند.
شاید در جواب این گفته ام بعضی از دوستان عکس العمل نشان دهند اما فرقی ندارد.
یک نظر برایت میدهم : کوشش کن درین مورد اول با فامیلت و پدر و مادرت مشوره نمایی. اگر مشکلت حل نشد راه و چاره دیگر پیدا خواهد شد.
بدون تفکر عمیق کاری مکن که در تمام عمر از کردن ویا نکردن آن احساس حسرت و یا پشیمانی کنی.
موفق باشی
جوابارجمند18147
2006-09-23 17:39:26
نصير از دبي:
جواب چیستان هایت:
اولش « مشک آب »
دومش « چلم »
خدا کند غلط نکرده باشم.
جوابمرغاوی18145
2006-09-23 17:35:06

دوستان عزيز سلام!

رمضان مبارک برای همه شما عزیزان! اميد است خداوند (ج) همه ما را توفيق اعطا فرمايد و از همه ثواب ها و فايده های اين ماه مبارک نصيب ما گرداند. آمین!

در وقت دعا وطن رنج ديده و مردم بيچاره ما را فراموش نکنيد.

تشکر!
جوابنصير احمد از دبي18143
2006-09-23 12:11:14
در زمان جهاد یک قومندان می خواست عساکر خود را امتحان کند پیش کندک اول رفت گفت:نام تو چی است عسکر جواب داد صایب فیصل قومندان پرسید این که در دستت است چی است عسک جواب داد توفنگ قومندان با خشم گفت : این تفنگ نیست این مادر تو است این ناموس تو است .
بعد قومندان آمد پیش عسکر دومی گفت این که در دست تو است چی است عسکر گفت صایت مادر فیصل.
با احترام
جوابمحمد یحیی18137
2006-09-23 10:09:13
صاحبمنصب شب شوربای کله ميخورد ، تصادفی چشم کله را زنده قورت کرد . فردا حين قضای حاجت چشم کله در مخرجش بند ماند و درد زياد حاصل آمد . نفر خدمت را صدا زد بيا بين چه گپ است اینجه اوبچه ؟
نفر خدمت چشمش را در مخرج نهاد گفت :
والله قربان ، یکنفر چشمش را گذاشته از سوراخ نگاه میکند .

زن صاحب خانه با کرایه نشین مجرد جور آمد و گفت : عزیزم ، روز که شوهرم میره ده کار ، تو نیستی . شب که تو میآیی شوهر در خانه ، چه کار کنیم ؟ فصل بام خوابی بود .
زن گفت : شوهرم خوابش سنگین است وقتی خور پف کرد بیا .
همه خوابیدند ، شوهر خور و پف کرد ، زن اشارت نمود و مردک آمد ، چون گرمی بود همه برهنه خوابیده .
زن گفت : شروع .
مرد همسایه گفت مبادا بیدار شود ؟ زن گفت : نه ، آنقدر خوابش سنگین است اگر باور نداری ، من یک تار موی از مجرجش می کنم و یک موی را با دست کند ، و شوهر بیدار نشد ، همچنان خور و پف .
مرد حین شروع گفت:
نه . مبادا بیدار شود .
زن گفت : خوابش سنگین است میخواهی دو تار موی میکنم ...
و دو تار از مخرج شوهرش کند ...
مرد شروع کرد به معامله و در عین زمان ترسید و گفت :
نه او زن مبادا شوهرت بیدار شود .
درین اثنا شوهر برخاست وگفت :
پدر لعنت ، اگر کردنی هستی بکن . در غیر آن ، این زن تا صبح یک تار موی در پسم نمی ماند .
جواب آشیل ونکوور18133
2006-09-23 05:27:37
یاد داری که تو را میکردم
همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من میدادی
درس آزادگی و مهر و وفا

دستمال بده تا پاک کنم
عرق شرم خود از روی شما

همه کردند چرا من نکنم
وصف روی گل زیبای تورا

تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه
جوابمردکه باز18131
2006-09-23 04:08:00
شیر دل و پر دل (طنز جالب )
شیر دل: جنگسالار کیست؟

پر دل: جنگسالار یعنی جنگ و سالار. کسی که همیشه بجنگد. جنگ کسی میکند که چیزی کمبود دارد و تا وقتی میجنگند که به هدفشان برسد و اینها هم است جنگجویان! بطور مثال مردم جاجی و منگل که در جنوب افغانستان زندگی میکنند سالهاست که با هم میجنگند که کدام شان اول قدرت را در کابل بگیرند. اینها هم جنگسالار و هم جنگجویان اند.

شیر دل : جنگسالار کیست؟

پردل : عجب خان بطور مثال در زمان ظاهر خان و داودد خان جنگسالار داوود خان بود که هدفش کسب قدرت بود و ظاهر خان فهمیده بود که دولت و مردم و حتی همسایه ها از او بیزار است با توافق با داوود پسر کاکا اش قدرت را به او رها کرد.

شیر دل : بلی صاحب جنگسالار کیست؟

پر دل : بطور مثال نورمحمد ترکی رییس جمهور افغانستان و منشی عمومی ح.د.خ.ا و حفیظ اله امین شاگرد وفادار وی که در اینجا امین جنگسالار ترکی میباشد. زیراکه حفیظ اله امین بخاطر کسب ریاست جمهوری استاد خود را تکیه دم نمود. بعدها شهنواز تنی وزیر دفاع دوران کمونیستی که بعدها جنگجوی طالبی شد بر ضد داکتر نجیب اله رییس خاد و رییس جمهورحزب وطن کودتاه نموده تا که بالاخره او را بدار آویختند. حالا تو بگو که در این مثال کی جنگسالار میباشد؟

شیر دل: بلی پر دل خان تا جاییکه یاد من است و قرارییکه تشریع فرمودید این دو شخص هردو جنگسالار بودند.

شیر دل : آفرین حالا شده ای یک آدم هوشیار و دانا.

پردل : تشکر از جناب شیر دل از تمجید شایان ولی شما بگویید که جنگسالار کیست؟

شیر دل : باز خوب گوش بدهید: مجاهدین جنگسالار بود که دولت را سقوط داد و مردم را در همه جا که دیدند کشتند. پس ار آن طالبان جنگسالار تمامی چیزها و انسانها ناپديدشد. طالبان انسان کشت؛ رادیو وتلویزیون و ویدیو کشت؛ مجسمه ها را کشت. حالا آغای کرزی جای طالبان را گرفته است و از نام دموکراسی همرای طالبان قدرت دولت را تقسیم میکند.

پر دل : آخر جنگسالار کیست؟

شیر دل : خوب گوشهایترا باز کن آخرین بار برایت میگویم که گلبدین حکمتیار رهبر تعین شده و برکنار شده حزب اسلامی اول جنگسالار ظاهرشاه بود و بعد هواخواه آن شد. او ضد شوروی ها و کمونیستها (ح.د.خ.ا) بود ، جهاد کرد ولی بعدا از شوروی مدد گرفت و باکمونیستها ( اول باپرچمی ها و بعد با خلقی) پیوست. حکمتیار ضد شعیه ها جنگ کرد و بعد نزد شعیه ها پناهنده شد . گلبدین تربیت شده دست امریکا بود و دوست ونوکرشان و حالاست دشمن شان.

پر دل : همین مثال آخر را که راجع به گل ببو گفتی. او یک زن هست ویا مرد.

شیر دل . واله که من هم تا بحال این را متوجه نشده ام.

پر دل : ما را خو سردرگم ساختی . همینقدر بگو که جنگسالار کیست؟

شیر دل : او برادر تو عجب آدم هستی برو از انگلیسها پرسان کن!!!
جوابيو سف از امريکا18130
2006-09-23 03:59:48
سرود مُلی

قو قو قــــــــــو برگ چنار
رهبرا شیشته قطـــــــــــار
میزنن چرس و قمـــــــــار
کتی دالر و کــــــــــــــلدار

کاشکی صیاف می بودم
ریش تا ناف می بـــودم
ده زیرِ لیاف می بـــودم
از گناه صاف می بودم

کاشکی فهیــم می بودم
ده چور سهیم می بودم
بلند منزل می داشــــتم
ده آن مقیم می بــــودم

کاشکی جهاد می کدم
نامـم استــــاد می کدم
خوده آباد می کـــــدم
مُلـــکه برباد می کدم

وازکت کشـــال می داشتم
جیب پُر از مال می داشتم
عقــل خال خال می داشتم
رتبه مارشال می داشـــتم

قو قو قو برگ چنار
رهبرا شیشــته قطار
میزنن چرس و قمار
کتـــــی دالر و کلدار

چرا مه نیستم رهبر؟
جوابیوسف از امريکا18129
2006-09-23 03:54:47
طنز
----
خواننده ئ گرامي! با مطا لعه هوائي و سرسري اين طنز ، به يعقين کامل و شامل به گوشه هاي بي برق و تاريک و قسمت هاي نازک و باريک تحولات مثبت ودر حال انکشاف و باز سازيجامعه ما اشنا خواهيد شد ، قبلآ و قلبآ از محبت و حوصله مندي تان شکر گذارم .گل و گلزار باشيد.

د ر قد يم ها مي گفتند:- فلان کس زنداني شد و يا دستگير شد
(ولي حالا مي گويند:- فلان کس خلطه شد (خريطه شد
د ر قد يم ها مي گفتند:- اگر قهر ام آمد بخدا تا لند ن مي دوانمت
ولي حالا مي گويند:- اگر قهر ام آمد بخدا تا گوانتانامو مي? د وانمت
د ر قد يم ها مي گفتند:- د خلکو زور د خداي زور
ولي حالا مي گويند:- دانجيوگانو زور دخداي زور
د ر قد يم ها مي گفتند:- پول داره کباب بي پوله دوداش
ولي حالا مي گويند:- پول داره موتر لوکس بي پوله گرد وخاکباد ش

د ر قد يم ها مي گفتند:- اگرخواهي منزلت يابي بخوان تو کتب زميني وآسماني

ولي حا لا مي گويند:- اگر خواهي مقام و منزلت يابی ورط زبان ات ساز کليمه ئ دموکراسي

د ر قد يم ها مي گفتند:- از زور کاکا،است که انگور در تاک هاست
ولي حالا مي گويند:- از ،زور (بي پنچا ه د و) است که انگور در تاک هاست
د ر قد يم ها مي گفتند:- زور کم قهر بسيار
ولي حالا مي گويند:- زور کم سلاح بسيار
د ر قديم ها مي گفتند:- رشوه حرام است
ولي حالا مي گويند:- رشوه اگر از اسعارخارجي باشد حلا ل است
د ر قد يم ها مي گفتند:- چراغي که در خانه سوزد مسجد را صبر است
ولي حالا مي گويند:- چراغي که در خانه مقامات سوزد ملت را صبراست
د ر قد يم ها مي گفتند:- لاف در مسافري ولقمه در تاريکي
ولي حالا مي گويند:- لاف در برابر گوشهاي ملت و لقمه در برابر چراغهاي نييون
د ر قد يم ها مي گفتند:- تونيکي کن ودر دجله انداز ايزد ات در بيابان دهد باز

ولي حالا مي گويند:- تو در بانک هاي خارجي سرمايه اندوز بکار تو خانواده ات ايد يک روز

................د ر قد يم ها ميگفتند:- يک سرچند سر راجمع مکيند اما چند سر
ولي حالا مي گويند:- چند کميسيون يک کميسيون را و يک کميسيون چند کميسيون را ايجاد مي کند
د ر قد يم ها مي گفتند:- د موکراتيزه کردن جامعه افغاني مد نظر است
ولي حالا مي گويند:- افغاني کردن د موکراسي مدنظر است
جوابيوسف18128
2006-09-22 17:00:47
شاعر کم حرف

شخصی به شا عر گفت . شعر بخوان!
شاعر گفت از متقدمين يا متاخرين ؟
گفت : از متاخرين.
گفت‌ : از اشعار خودم بخوانم يا از سايرين ؟
گفت : از اشعار خودت.
گفت : قصيده بخوانم يا غزل يا رباعی يا مثنوی ؟
گفت : مثنوی .
گفت : رزمی و يا بزمی ؟
گفت : بزمی .
گفت : عارفانه و عاشقانه ؟
گفت : عاشقانه .
گفت : حقيقی باشد ويا مجازی ؟
بيچاره حوصله اش تنگ شد و گفت . برای امروز همين قدر کافيست.
---------------------
شاعر کم حوصله
شاعر مهمل گويی قصيده يی ساخته و برای دوست اش خواند.
دوست اش گفت : بسيار بی مزه و نا زيبا ساختی ای.
شاعر به خشم امد و به دشنام دادن به او پرداخت.
دوست به شاعر کفت.
الحق. نثرت به مراتب از شعرت بهتر است.
--------------
جامی و خا کی

در زمان سلطنت الخ بيگ٬ جامی اکثر اوقات خو د را در سمرقند خدمت پادشاه ميگذرانيد.
در ان اثنا جوانی صاحب حسن و ظرافت پيشه از مرو به سمر قند امده بود و خاکی تخلص ميکرد.
روزی جامی با جمعی از ظريفان خراسان از پپيش خاکی بگذشت.
خاکی بر سبيل تعرض گفت :
کجا می روند خران خراسان ؟
جامی گفت.
می رويم خاکی می جوييم که بران بغلطيم !
جوابولی از هالند18119
2006-09-22 15:09:43
من به رهنمایی شما افغانان عزیز ضرورت دارم، خواهش میکنم یکبار نوشتۀ مرا در بخش « علم و فرهنگ » ملاحظه کنید، ثواب دارد...
جواببهشته18116
2006-09-22 03:14:42
خنده ه ه ه ه ه !!!!

معلم : وقتی می گوييم ؛ شاگرد ها کار های خانگی خودرا با علا قمندی انجام می دهند.
درين جا علاقمندی چه نوع کلمه ای ايست؟
شاگرد: من فکر می کنم که حرف اضافه گی ايست!!!

اولی : به نطر تو زردک به حس باصره فایده د ارد؟
دومی: مطمینآ! چون تا به حال هیچ ندیده ام که خرگوشی عینک پوشیده باشد!!!

بچه به مادرش:مادر جان! این بوتل روغن موی سر بود؟
مادرش با خونسردی ميگه: نه بچيم اين سرش مايع است. بچه با وارخطايی ميگه: جالا فهميدم که چرا نمی توانم کلاهم را از سرم وردارم!!!

پدر: (حواسش نبوده که کلاهش در سرش است) به بچه‌اش میگه برو کلاه مرا بيار. بچه میگه: آغا : کلاهت در سرت است! پدرش میگه: اه...پس...نمی خواهی بروی و بیاریش!!!!


معلم رياضي از شاگرد پرسيد: «اگر مادرت به تو بگويد نصف مالته را مي خواهي يا هشت برشانزدهم اش را، كدامش را انتخاب مي كني؟» شاگرد جواب داد: «نصف مالته را!» معلم گفت: «مگر نمي داني نصف مالته با هشت بر شانزدهم مالته يكي است؟» شاگردجواب داد: «چرا معلم صاحب! مي دانيم، ولي مالته ای كه شانزده توته شده باشد، قابل خوردن نيست.»

صاحب خانه: کمک کمک ...! دزد!..
دزد: غالمغال نکن ! کمک ضرور نيست من با خود چند نفر را آورده ام!!

اولی : يک روز به يک شير حمله کردم و دمش را بريدم.
دومی : پس چرا سرش را نبردی؟
اولي: بخاطريکه يک نفر ديگر قبل از من سرش را بريده بود!!!

يك نفر مي خواهد برود خارج و با خودش سه كيلو قند مي برد. از او مي پرسند:« اينها را كجا مي بري؟» مي گويد:« آخر شنيده ام غربت تلخ است.»!!!!
جوابادريس از نيو يارک18102
2006-09-22 01:28:01
بوجی خنده:
از يک نفر که با پاي خود آشپزی ميکرد پرسيدندکه چرا با پای آشپزی می کنی؟
ميگه: آخر دست پختم خوب نيست!!!

معلم: حبيب جان! اگر هم صنفی ات جاويد ۱۰۰۰ افغانی برايت بدهد و دوباره پنجصد افغانی ديگرهم برايت بدهد در مجموع چند افغانی خواهی داشت؟
در همين موقع جاويد از جايش بلند شده ميگه: معلم صاحب! شما از کيسه خليفه می بخشيد!!

عكاس:«خوش داريد عكس تان را چگونه بگيرم؟» مشتري:«مجاني!»!!!

از یکی پرسيدند: «كباب را چطور پخته می کنند؟» مرد جواب داد:« از آشپزي آگاهی ندارم. آن را پخته كنيد، خوردنش را به شما ياد مي دهم.»

شخصي كه تازه موتری خريده بود به ورکشاپ رفت و به میخانيك گفت: «لالا، لطفاً ببينيد اين موتر چه تکلیف دارد كه مداوم به درو ديوار مي خورد.»
جوابادريس از نيويارک18098
2006-09-22 01:14:08
ارجمند ارجمندم !

ارجمندم باز ذوق شهر و اين كاشانه كرد
موش ابلق را بديد و ياد آن جانانه كرد
چند چندك كند ,شعرم را نمود سبز و كبود
نام صوفي ياد كرد و چرسي را هم فانه كرد
هر چي گفتم ارجمندم , ارجمندي بهتر است
چرسي را برداشت و زد يك كار , بيباكانه كرد
چرسي بيچاره ميگفت, ارجمند , آهسته كن
ليك اين ظالم , هرچي داشت , همش را خانه كرد
جوابصوفي غلام از ركا خانه18097
2006-09-21 20:20:52
لاله کو:
یک بیتک دیگر:

در طریق نفع خود کس نیست محتاج دلیل
قاری صاحب وقت خوردن گوشت را جفتک پراند

چونکه : بی عصا راه دهن معلوم باشد کور را
جوابارجمند18088
[««] [65] [66] [67] [68] [»»] 
پيام شما:
آدرس الکترونيکی: نام:
farsi  eng



© 2003-2007 نشريهء آزاد افغانی
كليه حقوق اين سايت متعلق به «افغانستان.رو» ميباشد
نظرات نویسندگان مقالات ممکن است مغایر با موضع اداره سايت باشد
استفاده از مطالب سايت با ذکر ماخذ آزاد است.