|
صفحه اول/ |
بارق شفیعی، سیاستمدار، روزنامهنگار و بانی شعر مدرن افغانستان درگذشت
/12.2.2017
پرتو نادری
بارق شفیعی روزنامهنگار، شاعر و سیاستمدار نامآشنای حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سن 85 سالگی درگذشت.
محمد حسن مشهور به بارق شفیعی در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در کابل به دنیا آمد. آقای شفیعی عضو کمیتۀ مرکزی حزب دموکراتیک افغانستان و مدیر مسوول اولین ارگان نشراتی این حزب به نام جریده تابناک خلق بود.
مرگ آقای شفیعی بازتاب وسیعی در جامعۀ افغانستان داشت. ویژهگی عمدۀ بارق شفیعی چند بعدی بودن شخصیت او بود. بارق همزمان با کار سیاسی، روزنامهنگار چیرهدست و شاعر بلندآوازه بود. بسیاریها بارق سفیعی را بنیانگذار شعر مدرن افغانستان میدانند.
پرتو نادری شاعر مطرح افغانستان، یک بعد از شخصیت بارق شفیعی را بررسی کرده است که در زیر میخوانیم:
آقای شفیعی پس از کودتای ۷ ثور در کابینه محمد ترهکی، رئیس جمهوری سابق افغانستان، به عنوان وزیر اطلاعات و فرهنگ کار کرد.
بارق شفیعی با نشر گزینۀ « ستاک» در دهۀ چهل خورشیدی در حلقات فرهنگی کشور نه تنها به حیث یک شاعر نوجو و مدرن شناخته شد؛ بلکه او با همین گزینه در ردیف شاعران سیاسی سرای افغانستان نیز جایگاهی قابل توجهی یافت. نشر این کتاب در آن روزگار، خود حادثهیی بود،نه تنها از نظر محتوا؛ بل از نظر ساختار و تلاشهای او برای رسیدن به سرزمینهای گستردۀ شعر آزاد عروضی یا نیمایی نیز. این که در آن روزگار بارق شفیعی و شمار دیگر از شاعران نوجو در افغانستان در نیمایی سراییهایی خود به چه پیمانه موفق بوده اند، امر دیگری است، اما این نکته روشن است که پس از نشر کتاب « نوی شعرونه» یا « اشعارنو» در1341خورشیدی، « ستاک» بارق شفیعی نخستین گزینۀ شعری مستقلی بود که در 1342 خورشیدی به نشر رسید. بیشترینه شعرهای آمده در ستاک در عوالم شعر نیمایی سروده شده اند. بدینگونه بارق شفیعی از نخستین موج شاعران نیمایی سرای افغانستان است. او با همین گزینه به شهرت گسترده یی دست یافت. او نخستین مدیر مسوُول جریدۀ خلق ارگان نشرانی حزب دموکراتیک خلق نیز بود.
بارق شفیعی به سال 1310 خورشیدی در کابل به دنیا آمد و سال 1333 با نخستین سرودههایش به سرزمین شعر و شاعری گام گذاشت. او آموزش عالی خود را در دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه کابل تکمیل کرد. در گزینۀ ستاک او اشاعری است ضد نظام و از شاعران پایداری. شعر های او در آن روزگار با جنبش روشنفکری چپ آمیخته بود. شاعر نظام را نمی پذیرد و درچارچوب بینشهای سیاسی خود هواخواه پایهگذاری نظامی است که مدینۀ فاضلۀ او را میسازد.
کودتای هفت ثور1357 نقطۀ عطفی است در شعر وشاعری بارق شفعی. میشود گفت نقطۀ برگشت این شاعر از شعر مقاومت به سوی شعر رسمی و دولتی.
بارق شعری دارد زیرنام « نفرین». او این شعر را در 1349 خورشیدی سروده است. به نظام نفرین میفرستد و به رهبر ناظم که شاه است نیز نفرین می فرستد. دشمنی خود را با شاه و نظام او اعلام میدارد. در پایان از برپایی جهان خود سخن میگوید و از طلوع خورشید شرقزاد.
در این شعر از نمادهای چون شهر خستۀ تاریکی، دیو سیهکار، بوم لاشخوار، دزد شب،رهزن سیاه دل، اهریمنآرزو، چغد پیر، قلعۀ کهن، کور روشنی، روح تیرهگی، پاسبان شب، پردهپوش وحشت زندان، بلای شب استفاده شده است که نمادهایی هستند برای شاه، نظام شاهی و وضعیت سیاسی- اجتماعی جامعه. در مقابل از نمادهای چون پیک صبح، جلوۀ سحر، سیل سرکش، سیل سد شکن، فردای پرفروغ و خورشید شرقزاد نیز کار گرفته شده است. بدینگونه شعر به تقابل نماد بدل شده و نمادها در حقیقت مقابلۀ مردم و نیرویها هواخواه تغییر و تحول است است در برابر نظام. این نیروها دژ افگن اند و دژخیم را در کام خود فرو می برند. بامداد می شود و شاعر جهان خود را آباد میکند.
نفرین به شهر خستۀ تاریکی
نفرین به روح تیرۀ دیو سیاهکار
نفرین به شب به جلوهگۀ بوم لاشخوار
نفرین به دزد شب
نفرین به رای دوزخی رهزنان شب
کاندر امان شب:
بس خونها که ریخته از دشمنان شب
زان تا شب است و تو
ای رهزن سیاهدل اهریمنآرزو!
من با تو دشمنام
من با تو و نظام سیاه تو دشمنام
نفرین به جغد پیر
نفرین به جغد پیر بر این قلعۀ کهن
نفرین به خوی او،
هرقدر شب سیاهتر، او تیرهکارتر
چشمان خونگرفتۀ او شعلهبارتر
ای کور روشنی!
من پیک صبح روشنام و جلوۀ سخر
من با تو دشمنام
من با تو و نظام سیاه تو دشمنام
ای پاسبان شب!
ای روح تیرهگی!
ای پردهپوش وحشت زندان این دیار!
من سیل سرکشم که شب و روز میروم
غران و تند و سدشکن و کوهتاز و مست.
دژبان و دژ و هستی دژخیم این حصار
درکام موجهای خروشان فروبرم
من با تو دشمنام
من با تو و نظام سیاه تو دشمنام
هان ای بلای شب!
فردای پرفروغ که خورشیذ شرقزاد:
بر غرب روی تابد وشبها سحر شود،
برجای برج و بارۀ ویرانههای شب،
من هم جهان خویشتن آباد میکنم
خود را زبند شوم تو آزاد میکنم
من با تو دشمنام
من با تو و نظام سیاه تو دشمنام.
شاعری بارق را می توان به دو مرحله مشخص دسته بنندی کرد. بارق از آغاز شاعری تا کودتای ثور 1357، دو دیگر بارق شفیعی از کودتا تا امروز. شعر های این شاعر از همان دهۀ پنجاه خورشیدی به گونهیی آمیخته با بینشهای سیاسی - ایدیولوژیک است؛ اما در مرحلۀ دوم شاعری خود او به شاعر تمام عیار ایدیولوژیک و وابسته به حاکمیت و حزب بدل میشود و دیگر همه هستی را در پیوند به ایدیولوژی خود بیان می کند، به زبان دیگر هستی ،زنده گی و جامعه را از پنجرۀ ایدیولوژی خود نگاه میکند. چنین است که دایرۀ تعهد شاعرانۀ او تا دایرۀ یک بینش ایدیولوژیک تنگتر میشود. از همین جهت این شاعر در این مرحله آن طیف نسبتاً گستردۀ خوانندهگا خود را از دست میدهد با اینهمه زمانی که پای بررسی شعر معاصر افغانستان به میان میآید به هیچ صورت نمیتوان از کنار نام بارق شفیعی با بیاعتنا گذشت، نه تنها نمی توان گذشت؛ بلکه در دورههایی هم نام بسیار بلندی نیز دارد. آن گونه که گفته شد او در دهۀ چهل و پنجاه یکی از پیش گامان شعر مدرن و شعر سیاسی در افغانستان است.
از گزینههای شعر او که شهرت بیشتری دارند می توان از ستاک، شهر حماسه، شیپور انقلاب، کمینگاه اهریمن و مادر مرا ببخش نام گرفت.
هرچند بارق شفیعی در افغانستان بیشتر به نام یک شاعر سیاسی سرا شهرت داشت با این حال او شعرهای تغزلی زیبایی نیز دارد. در غزل سرایی نیز دست بلندی داشت. بر شماری از شعرهای او آهنگهایی ساخته شده که این آهنگ ها به وسیلۀ شماری از آوازخوانان معروف هند و آفغانستان اجرا شده است.
- محمد رفیع و بانو ژیلا / ای تازه گل تو زینت گلزار کیستی
ای مرغ باغ دل تو گرفتار کیستی
- دکتور صادق فطرت ناشناس / ای بی وفا برو که شبستان خاطرم
دیگر نه جای جلوۀ ذوق وصال تست
- دکتور صادق فطرت ناشناس / عاشقم عشق من خدای من است
دل من عرش دلربای من است
- استاد خیال / ساقی بیار باده که دور جهان گذشت
این کاروان عمر
به پهنای زندهگی
آسودهگی ندید دو از آین حاکدان گذشت
- استاد خیال / بنمای مۀ رویت ای مهر گسل امشب
کستاره بیفشانم در دامن دل امشب
- احمد ظاهر / ای کارگر ای نیروی بالندۀ جاوید
خوش باش که باز اختر آمال تو خندید
|
فارسی.رو |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|