|
مصاحبه/ |
دکتر پویا: حضور امریکا در افغانستان باید قانونمند، شفاف و تعریفشده باشد
/8.5.2017
یادداشت: احمد فواد پویا لیسانس خویش را در رشتۀ حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه کابل به دست آورده است. فوقالیسانس خود را در رشتۀ حقوق بینالملل از دهلی گرفته و هم اکنون سرگرم سپریکردن دورۀ دکترا در دانشگاه جنوب آسیا در رشتۀ حقوق بینالملل میباشد. آقای پویا چند سالی به عنوان کارمند ارشدِ کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی افغانستان ایفای وظیفه کرده و به خوبی با ساختارهای سیاسی و حقوقی افغانستان آشناست. از آقای پویا دهها مقالۀ پژوهشی در نشریات داخلی و خارجی به چاپ رسیده است. افغانستان.رو در مصاحۀ ویژه با دکتر پویا مسایل منطقهیی و جهانی و پیوند آن با وضعیت حاکم در افغانستان را بررسی کرده است. شرح مصاحبه را در زیر میخوانید.
افغانستان.رو: چه چیزی در افغانستان برای کشورهای غربی جذابیت ایجاد کرده و این کشورها را به ادامۀ حضور در افغانستان تشویق نموده است. به نظر میرسد شمار نیروهای امریکایی بار دیگر در این کشور افزایش مییابد. آیا افزایش حضور سربازان امریکایی راهحل بحران و مهار نا امنی در افغانستان است؟
افغانستان بنابر موقعیت جیواستراتیژیک آن، نقطهِ اتصال مناطقِ مختلفی همچون جنوب آسیا، آسیای میانه و غرب آسیا است. این کشور، در درازنای تاریخ مورد هجوم کشورهای قدرتمندِ منطقهیی و غیرمنطقهیی زیادی واقع شده و محلی برای رقابت میان قدرتهای جهانی بوده است. افغانستان در بُرهههای مختلفِ تاریخی بهویژه در دو سدهی پَسین، مورد توجه جدیِ قدرتهای بزرگ جهانی همچون بریتانیای کبیر، اتحاد جماهیر شوروی و در نهایت ایالات متحده آمریکا غرضِ تغییر جهت در سیاستگذاریهای کلانِ منطقهای، قرار گرفته است. همچنین، نقشِ کشورهای منطقهیی مانند عربستان سعودی، پاکستان، ایران، قطر، هندوستان و امارات متحده عربی پس از مداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان را نمیتوان از چشم به دور نگهداشت. طوریکه، با تصرف افغانستان توسط قوای نظامیِ ارتش سرخ در سال 1979، جنگ سرد میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی وارد مرحلهای جدیدی شد، دو پیآیند عمدۀ دیگر را نیز دربرداشت؛ یکی فعالشدن بازیگران منطقهای در قضیه افغانستان و دیگری گسترش دهشتافگنی و تروریسم جهانی. از اینرو، در فرآیندی که ریشههای پدیدهِ دهشتافگنی در جنوب آسیا در حال پهن شدن بود، این پدیده به نوبت خود اتصالِ عمیقی با قاچاق اسلحه و کشت و انتقال مواد مخدر پیدا کرد. این مسئله سبب گردید تا حکومت طالبان با پشتیبانی استخبارات منطقه و تأمین مناسبات دوستانه با شبکهِ تروریستی القاعده در افغانستان روی کار آید، که نهتنها از مشروعیت سیاسی/حقوقی لازمِ داخلی و بین المللی برخوردار نبود، بلکه به موارد نقض حقوق بشر، دامن زدن به اختلافات قومی-فرقهای و ترویج قرائت رادیکال از مسایلِ دینی متهم شد. حتا سوءرفتارها و خشونتهای طالبان به افغانستان محدود نَماند و به القاعده اجازه داد تا حملات تروریستی به دو برج تجارت جهانی در نیویورک را از خاک این کشور سازماندهی کند، که این امر منجر به تحریک افکار عامهای جهان، بهویژه آمریکا شد و در نهایت با مداخلهی نظامی آمریکا، امارت طالبانی در افغانستان ازهمپاشید.
اما متأسفانه با اضمحلال امارت طالبان در افغانستان، مبارزۀ پیگیر در برابرِ فکر طالبانی با راهبرد منظمِ سیاسی، نظامی و حتا فرهنگی در این راستا صورت نگرفت. بدین جهت، پدیده طالب بار دیگر برای حکومت و مردم افغانستان دردسر ساز شد. از سوییهم، نمیتوان تنها عملکرد ضعیف و سیاستگذاری سطحی دولت افغانستان را مورد انتقاد قرارداد، بلکه شرکای بینالمللی نیز در مواردی با دست کم پنداشتن خطر تروریسم طالبانی و حمایت گرانِ منطقهای شان، اشتباهات فاحشی را مرتکب شدند که مردم افغانستان تا حال از آن رنج میبرند. با اتکا به نظر یکی از متفکرانِ مشهور ریالست، رابرت گِلپِن، که معتقد است سیاست خارجی دولتها توسط نخبگانِ سیاسی حاکم برمبنای منافع ملی تعریف میشود، آمریکاییها نیز در تدوین خط مشی سیاسی برای حضور در افغانستان، نقش خیلی محدودی را برمبنای منافع ملی تعریف کردند، که این سبب گردید تا آمریکا درفرآیند تطبیق این خط مشی، در بازیهای کلانتر به مشکل مواجه شوند. حتا سبب شد تا بخش بزرگی از نظامیان آمریکایی بدون مخالفت جدی از سوی دولت آمریکا، افغانستان را در سال 2014 ترک بگویند که منجر به بیثباتی و تشدید ناامنیها گردید. لذا حضور و افزایش دوباره نظامیان آمریکایی در افغانستان هرچند با رضایت دولت افغانستان باشد، زمانی برای این کشور سودمند است که از یکطرف تعریف دقیقی از دوست و دشمن مردم افغانستان بهمیان آید و از سویی هم، تغییرِ گستردهای در استراتیژی جنگ آمریکاییها در برابر شورشیان و تروریستان و حامیان آنها در منطقه رونما گردد. در واقع، حضور آنها باید قانونمند، شفاف و تعریفشده باشد و به هیچروی نباید برای کشورهای همسایۀ افغانستان تحریک آمیز باشد. در غیر آن، کمک و همکاری ملکی و نظامی برای افغانستان ادامه یابد و بیشتر روی ساختن ارتش مجهز برای افغانستان با امکانات مدرن اکتفا شود.
افغانستان.رو: چه تفاوتهایی میان استراتژی نظامی- سیاسی دولت اوباما با دولت جدید امریکا در خصوص افغانستان وجود دارد؟
پس از حملات یازدهم سپتامبر، ایالات متحده آمریکا جنگ در برابر دهشتافگنی اعلام کرد و با حضور نظامیاش در افغانستان، این جنگ را پیگرفت. برای این هدف لازم بود تا اداره بوش در سه محور بکوشد؛ در محور داخلی برای تصویب بودجه جنگ در سنای آمریکا، در میان همپیمانان ناتو و در محورِ سازمان ملل متحد- برای تصویب قطعنامههای شورای امنیت و همسویی با کشورهای دارای حق وتو بخصوص چین و روسیه.
از اینرو، یک روز پس از حادثه، کانگرس طرح AUMF یا اِذن کاربُرد نیروی نظامی توسط رییسجمهوری را به تصویب رساند. براین بنیاد، رییس جمهوری موظف گردید تا با بکاربردن نیروی نظامی در برابر عواملِ حملات یازدهم سپتامبر از منافع آمریکا حفاظت کند. این مسئله برای نخستینبار، افق تازهیی را در سطح بینالمللی برای جنگ در برابر القاعده به عنوان سازمان تروریستیایکه در حقیقت دولت نبود، باز کرد. بدین معنا که بر مبنای برداشتها و عملکردهای پیشینِ بینالمللی، معمولاً اعلام جنگ، در برابر دولت از جانبِ دولت دیگر بهعنوان بازیگر اصلی در روابط بینالمللی، صورت میگرفت. اما در اینجا، دولت ایالات متحده و سپس همپیماناناش در برابر سازمان تروریستی القاعده اعلام جنگ کرد. همچنین، سازمان آتلانتیک شمالی یا ناتو در سپمبر سال 2001 بیان داشت؛ هرگاهی روشن شود که حمله بر ایالات متحده آمریکا از بیرون سازماندهی شده است، در اینصورت بر بنیاد ماده پنجم معاهدهای واشنگتن 1949، حمله در برابر یکی از متحدین ناتو به معنای حمله در برابرِ همه همپیمانهای ناتو پنداشته می شود. از سوی دیگر، سازمان ملل متحد در دو قطعنامه شماره 1368 و 1373 در دوازدهم و بیست و هشتم سپتامبر سال 2001 به مشروعیت جنگ آمریکا در برابر دهشتافگنی، افزود. همینطور، در هفتم نوامبر 2001 نماینده دایمی آمریکا در سازمان ملل متحد به رییس شورای امنیت سازمان ملل متحد نامهای نوشت تا از آغاز اقدامات مسلحانه آمریکا و شرکای استراتیژیک خود بنابر حق ذاتی دفاع مشروع به شکل انفرادی و دستهجمعی مطابق ماده 51 منشور سازمان ملل متحد، به آن شورا گزارش دهد.
بدینجهت، جنگ علیه دهشتافگنی و حضورنظامیان آمریکایی در افغانستان الی سال 2014 میلادی بیشتر مشروعیت حقوقی و سیاسیاش را در سه محور فوق الذکر، دریافت میکرد. اما پس از خروج بخش اعظمی نیروهای خارجی از افغانستان، ماموریت ناتو نیز از ماموریت جنگی به ماموریت حمایت قاطع مبدل شد که در برگیرنده تربیت، تجهیز و پشتیبانی از نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان است. هرچند روابط واشنگتن-کابل در اواخر حکومت بارک اوباما در آمریکا و حامد کرزی در افغانستان- به کمترین سطح همکاری میان این دو کشور رسیده بود. ولی با بهمیان آمدن حکومت وحدت ملی و امضای پیمان امنیتی با آمریکا، یکبار دیگر تنشها فروکش کرده و سطح همکاری افزایش یافته است. حتا در کنفرانس بروکسل و وارسای 2016 همکاری میلیارد دالری برای افغانستان در بخشهای مختلف ملکی و نظامی از طرف جامعه جهانی در رأس آمریکا تعهد گردیده است. با روی کار آمدن رییس جمهور ترمپ در آمریکا، اگرچه استراتیژی اصلی دولت آمریکا در افغانستان تغییری آنچنانی نکرده است. اما در تدوین پالسیهای آمریکا، موضوع افغانستان همانند گذشته از اولویت برخوردار نیست. هرچند سیاست خارجی-امنیتی رییس جمهور ترمپ بر اصل مبارزه با هراس افگنی در خارج از مرزهای آمریکا استوار است. لیکن در عین حال روی کنترول مرزهای داخلی و پالیسی سخت مهاجرتی ترکیز دارد.
افغانستان.رو: برداشت شما در مورد روابط کابل با کشورهای همسایه و منطقه در دو و نیم سال حکومت وحدت ملی چیست؟
حکومت وحدتملی در افغانستان با تعریف پنج حلقۀ سیاست خارجی، جایگاه نخست را بنابر اهمیت حیاتی آن، برای کشورهای همسایه درنظر گرفته است. در واقع، مناسبات افغانستان با کشورهای همسایه تعیینکنندهای سطح مناسبات در منطقه بوده و برای افغانستان هم فرصت می آفریند و هم چالش. حکومت وحدت ملی با درکِ جایگاه ترانزیتی افغانستان، بر روابط دوستانهای منطقهیی کوشیده است و برنامههای میانمدت و درازمدت اقتصادی را برای پیوند کشورهای منطقه طرح کرده است. پروژههای تاپی و کاسا 1000 را میتوان یکی از مهمترین پروژههای انتقال انرژی مورد نیاز آسیای جنوبی، به ویژه هندوستان، از آسیای میانه از راه افغانستان دانست. امضای موافقتنامه چابهار با هندوستان و ایران، یکی دیگر از دستآوردهای حکومت وحدت ملی در سطح مناسبات منطقهای است که میتواند وابستگی افغانستان را از بندر کراچی کمتر کرده و افغانستان را به بازارهای دنیا از راه بحر با هزینهای به مراتب ناچیزتر از بند عباس و بندر کراچی، وصل کند. افغانستان از نظر سیاسی نیز کوشیده است تا نه تنها با کشورهای منطقه روی موافقتنامههای استراتیژیک گفتگو کند بلکه نقش قابل ملاحظهای را در سازمانهای منطقهای ایفا کند. افغانستان عضویت سازمان همکارهای منطقهیی جنوب آسیا را در 2007 به دست آورد و تلاش دارد تا عضو دایمی سازمان همکاریهای شانگهای نیز باشد. در کُل، روابط افغانستان با کشورهای منطقه خوب توصیف گردیده، هر چند روابط آن با پاکستان گهگاهی به تنش میگراید که میتوان آن را با مذاکرات پیگیر و حُسن همجواری میان کشورها حل کرد.
افغانستان.رو: نگاه شما به روابط کابل- مسکو چیست؟ همچنان قرار است مسکو میزبان کنفرانسی در پیوند به صلح افغانستان باشد. شما تلاشهای منطقهیی در زمینۀ برقراری صلح و ثبات در افغانستان را چگونه میبینید؟
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جنگ سرد میان شرق و غرب به نفع بلوک غرب پایان یافت و نظم جدید جهانی برمبنای ارزشهای غربی شِکل گرفت. از یکسو، کشورهای غربی به گونۀ مستمر کوشیدند تا پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو را به شرق اروپا گسترش دهند و اعضای جدیدی را از میان کشورهای نزدیک به روسیه برگزینند که این امر باعث خشم روسیه شد و در نتیجه، قشرسیاسی روسیه این عمل را محاصره نظامی توسط ناتو پنداشت و با طرح دکترین جدید نظامی یا NMD در سال 2010، ساخت و ساز پایگاههای ناتو را تحریکآمیز و مخالف نورمهای بینالمللی اعلام داشت. از سوی دیگر، روسیه به عنوان یکی از قدرتهای جهانی، حمله نظامی ایالات متحده آمریکا به عراق 1991، مداخله نظامی آمریکا در افغانستان 2001 و عملیات نظامی در عراق را از نزدیک نظارت کرد و درنهایت با موقف روشن و پشتیبانی از رژیم بشار اسد در سوریه، درکنار ایران ایستاد. در اینمیان، روسیه با تعریف نقش جدیدش در افغانستان پس از ایجاد حکومت وحدت ملی، از حالت نظارهگر بیرون آمده و به عنوان یکی از بازیگران مهم در قضیه افغانستان فعال شده است. حتا بنابر گزارشها، روسیه با رهبران طالبان نیز روابط نزدیک ایجاد کرده تا با مبارزه در برابر گروه تروریستی داعش که خطر جدی برای آسیایمیانه و روسیه پنداشه می شود، از نقش طالبان نیز استفاده موثر صورت گیرد. هرچند روابط کابل و مسکو دوستانه بوده، اما توقع مسکو هماره از دولت افغانستان این است که در برابر گروههای دهشتافگن به ویژه داعش که در حال گسترش است، مبارزه جدی کرده و نقش مسکو در قضایای کلان و مهم در افغانستان برجسته باشد. درپی، کنفرانسیکه قرار است در مسکو برگزار گردد، میتواند برای همکاریهای منطقهای موثر و امیدبخش باشد و میان دو کشور باور ایجاد کند. اما نمیتوان از نتایج آن بسیار خوشبین بود. چون در آغازِ حکومت وحدت ملی، نشستهای مشابه چندجانبه در اسلام آباد و سپس در کابل، حتا با پادرمیانی چین برگزار شد، که نتایج ملموسی در قبال نداشت.
افغانستان.رو: وضعیت افغانستان را در سال پیشرو چگونه پیشبینی میکنید؟
متأسفانه سال پیشرو از نظر امنیتی پرچالش پیشبینی شده است. بنابر گزارش محرمانهِ ناتو و پیش بینیهای دفتر سازمان ملل متحد در کابل، سال 2017 برای افغانستان پرحادثه و پرچالش خواهد بود. درعین حال، ثبات سیاسی نیز بنابر ایجاد فراکسیونها و جبههگیریهای جدید سیاسی در میان ایتلافهای پیشین، متزلزل خواهد بود. اما این هیچگاهی به معنای از دستدادن امید به فردای بهتر افغانستان نیست. چون دولت افغانستان با همکاریهای صادقانه منطقهیی و بینالمللی میتواند به برخی از چالشها فایق آید و یا از شدت آن بکاهد. همچنان، طرح برنامههای کلان و درازمدت اقتصادی دولت وحدت ملی قابل تحسین بوده و باید در بخش مبارزه با فساد اداری و شفافیت، حاکمیت قانون و نظم اجتماعی، تأمین امنیت شهروندان و ایجاد شغل برای جوانان کوشش نهایی صورت گیرد تا از فرصتهای پیشآمده استفاده اعظمی شود. در فرجام، این سال برای جامعه سیاسی افغانستان مهم پنداشته میشود. از یکسو، انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی برگزار می گردد. از جانبی هم، احتمال برگزاری لویه جرگه تعدیل قانون اساسی و تغییر نظام برگزار خواهد شد که مدیریت هردو، جایگاه دولت وحدت ملی را در افغانستان رنگ دیگری میبخشد.
|
Afghanistan.ru |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|