مصاحبۀ اختصاصی با رییس مرکز مطالعات آسیا و افغانستان
اشاره: به تاریخ 16 تا18 ماه جون، شاهد دومین نشست سالانه بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا در کشور کوریای جنوبی بودیم. در ماه جنوری امسال اعلام گردید که با عضویت افغانستان در این بانک موافقت شده است و در دومین نشست نیز عضویت سه دولت ارجنتاین، ماداگاسکار و پادشاهی تونگا مورد تأیید قرار گرفت. وزیر مالیه افغانستان نیز در این مراسم اشتراک نمود. مقامات بر این باورند که عضویت در این بانک بینالمللی میتواند فصل جدیدی در تقویت پروژههای زیربنایی افغانستان باشد. اما چه مزایا و چالشهایی فراروی افغانستان در پیوستن به این بانک وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال مصاحبهیی را با محمد حسین موسوی، استاد و رییس مرکز مطالعات آسیا و افغانستان (CASS) انجام دادهایم که در زیر میخوانید.
برای فهم بهتر در خصوص کارکرد این نهاد توضیح دهید که این بانک بر اساس چه نیازمندهایی و در بستر کدام شرایط تاریخی به وجود آمده است؟
درسال 2013 مقامات چین اعلام کردند، در صدد تأسیس یک بانک بینالمللی هستند تا منابع مالی و اعتباری آن را برای ساخت و گسترش زیرساختهایی شامل بنادر، مسیرهای ریلی، سرکها، میدانهای هوایی، استخراج معادن و انتقال انرژی مصرف کنند. دو عامل مهم در تأسیس این بانک نقش دارد: یکی افزایش ثروت ملی چین و دیگری ناکامی نهادهای مالی و اقتصادی جهانی موجود تحت رهبری آمریکا در انطباق با واقعیت بازتوزیع ثروت و قدرت اقتصادی جهان. همانطور که آیکنبری در ارتباط با این موضوع معتقد است نظم بینالمللی فعلی پس از جنگ جهانی دوم و توسط ایالات متحده آمریکا برای تثبیت هژمونیاش ایجاد شده است. نهادها و هنجارهای به وجود آمده فعلی هم برای پوشش و حل مسأله مشروعیت نظم بینالمللی، حول محور و منافع غرب بهوجود آمدهاند. این نهادها شامل سازمان ملل متحد، یانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی است. قدرتهای نوظهور فعلی مانند چین که خارج از منافع این نظم نهادینه غربی قرار گرفتهاند، بزرگترین چالشها را برای این نظم ایجاد کردهاند. بانک سرمایه گذاری زیربنایی آسیا یکی از چهار نهادی است که چین قصد دارد برای معماری یک نظام مالی نوین و باهدف رقابت با نظام مالی تحت رهبری آمریکا ایجاد کند. سه نهاد دیگر شامل بانک توسعه جدید یا همان بانک اقتصادهای نوظهور موسوم به بریکس، دیگری نهادی برای مدیریت ذخایر ارزی کشورها که رقیبی برای صندوق بین المللی پول است و در نهایت بانک توسعه سازمان همکاری شانگهای است.
از ویژگیهای متمایز و جدید اساسنامه این بانک در مقایسه با نهادهای مشابه به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
عضویت برای تمامی کشورها آزاد است. حق رأی هیأت رئیسه بانک بر حسب شاخص برابری قدرت خرید تولید ناخالص داخلی کشورها تعیین میشود. طبق این الگو چین و هند به ترتیب بیشترین حق رأی را دارند، اما هر کشوری که تولید ناخالصش را در طول زمان افزایش دهد، میتواند سهم بیشتری از این بانک نصیب خود کند. این رویه تصمیمگیری متفاوت از رویۀ نهادهای تحت سلطۀ آمریکا است. حق رأی اعضا در نهادهای برتون وودز براساس درصد سرمایه آوردۀ اعضا تعیین شده و سالهاست بدون تغییر باقی مانده که یک نقص تبعیضآمیز محسوب میشود.
در خصوص تمهیدات پیشبینی شده برای تعامل بین اعضا و بانک به منظور پیشبرد اهداف دوجانبه توضیح دهید.
ارائه وامهای مستقیم، سرمایهگذاری در سرمایه سهامداران یک مؤسسه یا شرکت، تضمین وامهای توسعهای، ارائه کمکهای فنی و دیگر روشهای مالی که هیئت رئیسه با رأی اکثریت مطلق تصویب کند. لازم به ذکر است تصمیمات مهم مانند سرمایهگذاریها و ساختار بانک نیازمند موافقت 75 درصد آرا است. اهمیت این موضوع در این است که تنها سهم چین با تأمین 30درصد سرمایه بانک، 26درصد است. نتیجه آنکه بدون رأی مثبت چین هیچ تصمیمی اجرایی نخواهد شد.
فرصتهای پیش روی افغانستان در عضویت این بانک را چطور ارزیابی میکنید.
پاسخ را میتوان در 5 محور بیان کرد:
نخست پیوند خوردن با جاده ابریشم و طرح یک کمربند یک راه. چین در راستای اهداف اقتصادی این طرح، نخستین گام را در احداث زیرساختهای لازم در کشورهای مسیر این طرح میبیند.
دومین موضوع این که، چون 75 درصد سهام این بانک را کشورهای آسیایی دارند، این امر میتواند فرصت مناسبی در جهت برقراری پیوند اقتصادی افغانستان با کشورهای آسیایی در جهت همگرایی منطقهای باشد.
نکته بعدی اینکه پروژههای روی دست چین با اولویتهای اقتصادی ما نیز همخوانی دارد. از طرفی چین با پشتوانه ذخایر ارزی فراینده و افزایش ثروت اقتصادی در سالهای آینده نیاز به تحول در زیرساختهای ارتباطی آسیا به مثابه بخشی از بازارهای وسیع بینالمللی برای صادرات خویش دارد.
محور چهارم این است که افغانستان نیاز دارد سالانه ده درصد از تولید ناخالص ملی خود را در بخش سرمایهگذاری قسمت زیرساختهای داخلی مصرف کند، اما سرمایه واقعی که صرف ریزساخت شود بسیار کمتر است. این بانک به عنوان یک مکانیسم جایگزین، دولت افغانستان را قادر میسازد که پروژههای مختلف ملی و منطقهای را در داخل افغانستان تامین مالی نماید.
در نهایت به عنوان نکته آخر میتوان گفت، تجارت و روابط اقتصادی میتواند منبع روابط صلحآمیز در میان ملتها باشد. چراکه سود متقابل تجارت و گسترش وابستگی متقابل، روابط مبتنی بر همکاری را گسترش میدهد و توسعه همکاری اقتصادی منجر به رفتار مشابه در حوزه امنیت خواهد شد.
آیا عضویت افغانستان در این بانک بینالمللی میتواند چالشهایی را به همراه داشته باشد؟
نمیتوان تصور کرد که بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا برای افغانستان سراسر فایده و فرصت باشد. هر عضویتی میتواند با محدودیتها و چالشهایی همراه باشد. به نظر من سه چالش را میتوان متصور بود.
نخست اینکه آمریکا به عنوان اصلیترین بازیگر جهانی در افغانستان، مایل است از ظرفیت افغانستان در نهادهای همسو با خودش استفاده شود. هر چقدر عملکرد افغانستان در این بانک سبب پیشبرد منافع رقیب آمریکا یعنی چین و روسیه شود به همان میزان باعث ایجاد اختلاف و تضاد منافع آمریکا با افغانستان خواهد شد. باتوجه به وابستگی سیاسی نظامی و اقتصادی عمیق افغانستان به ایالات متحده ممکن است منافع ملی افغانستان با بحران مواجه شود.
دومین موضوع چالش آفرین اینکه شاید چین از نظر اقتصادی در جایگاهی باشد که بتواند بسیاری از نیازهای زیرساختی افغانستان را پاسخ دهد، اما این کشور روابط نزدیکتری با پاکستان دارد. در جون 2016 مقدار زیادی از وامهای مورد نظر این بانک در همان مراحل اولیه به پاکستان اختصاص یافت. این نشان میدهد پاکستان با توجه به حجم قرارداد 46 میلیارد دلاریاش با چین از نفوذ زیادی بالای این کشور برخوردار است. این احتمال وجود دارد که پاکستان همانند اتحادیه سارک چالشهایی را بر سر راه افغانستان در استقاده از ظرفیت این بانک بوجود آورد.
و به عنوان چالش دیگر میتوان گفت، از میان اعضای این بانک تنها چین و هند تا حدودی تمایل خود را برای سرمایهگذاری در افغانستان نشان دادهاند. سایر کشورها یا خودشان ضعف اقتصادی دارند و یا به دلیل ناامنی و بیثباتی در افغانستان تمایلی از خود برای سرمایهگذاری نشان نمیدهند. به هرحال افغانستان نباید دچار تصور کاذب از توانمندی اعضای این بانک شود. تمایل به سمت چین و این بانک نباید به منزله جایگزینی و نادیده گرفتن روابط با کشورهای غربی و عدم استفاده از ظرفیتهای سایر مناطق شود.
تحلیل نهاییتان در خصوص آینده این بانک و جایگاه افغانستان در آن چیست؟
من فکر میکنم در سالهای بعد شاهد آن خواهیم بود که یک قرن آسیایی را تجربه کنیم و مرکز سیاستهای جهانی از لندن، پاریس و نیویارک نهایتا به بجینگ، دهلی و توکیو انتقال یابد. سیاست خارجی افغانستان باید هوشیارانه به سمت تعامل و گسترش روابط خود با قدرتهای آسیایی باشد تا بتواند در فرایند شکلگیری این نظم نوین جهانی جایگاه مطلوب و شایسته برای خود تعریف نماید.