|
مصاحبه/ |
لطیف نظری:روسیه، ایران و چین پروژۀ داعشسازی را در خاورمیانه عقیم ساختهاند
/6.7.2017
اشاره: لطیف نظری، پژوهشگر روابط بینالملل و استاد دانشگاه است. او تا مقطع دکترا در عرصۀ روابط بینالملل درس خوانده و مقالهها و کتابهایی نیز در این عرصه به چاپ رسانیده است. خبرگزاری افغانستان.رو با آقای نظری در خصوص مناسبات منطقهیی و جهانی و تأثیر آن روی اوضاع افغانستان و همچنان فعالیتها و آیندۀ گروه تروریستی داعش به مصاحبه پرداخته است. شرح مصاحبه را در زیر میخوانید.
افغانستان.رو: بر اساس گزارشها، حضور و فعالیت داعش در برخی مناطق از جمله شرق، مرکز و شمال افغانستان افزایش یافته است. در پیوند به حضور داعش دو دیدگاه مطرح میشود: گروهی معتقد هستند که داعش همان طالبان هستند. آنها داعش را نامی مستعار و خیالی عنوان میکنند. به باور این دسته، در منابع طالبان و داعش، مراکز تمویل و تجهیز آنها تفاوتی به میان نیامده است، فقط اسم و بیرق عوض شده است. اما گروهی مدعی هستند که داعش حضور دارد و دست به فعالیتهای گسترده میزند و درگیریهای دو گروه را دال بر تضاد آنها میدانند. این گروه از پیامدهای فعالیت داعش هشدار میدهند. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
پروژۀ مختومه اعلامشدن طالبان از سه سال پیش از سوی قدرتهای منطقه و فرا منطقهیی مطرح شده بود. اما با توجه به پایگاه اجتماعی طالبان در داخل، این پروژه به تأخیر انداخته شد. حالا همان پروژه با شدت بیشتری از سوی قدرتهای منطقهیی و فرا منطقهیی روی دست است. اکنون تلاش میشود داعش با توجه به برنامۀ جهانی که دارد، جایگزین طالبان شود تا مورد بهرهبرداری کشورهایی قرار گیرد که هدفشان نفوذ و تسلط بر آسیایمیانه و افغانستان و همچنان نا امنسازی پیرامون کشورهای بزرگ منطقه است. در حال حاضر، داعش به یک بحث جدی تبدیل میشود. هدف اساسی داعش در افغانستان، نا امنیسازی مرزهای کشورهای آسیایمیانه، روسیه و چین است. در غرب افغانستان، هدف این است که ایران با مخاطرات نو روبرو شود. با توجه به رقابتهاییکه میان روسیه و ایران با ایالات متحدۀ امریکا بر سر تحولات خاورمیانه به خصوص قضایای سوریه به میان آمده و با درنظرداشت اینکه مذاکرات بر سر مسایل خاورمیانه به بنبست روبر شده است، تحولات افغانستان بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. یک نوع زورآزمایی در میدان افغانستان میان طرفهای درگیر آغاز شده است.
افغانستان.رو: روسها در تلاش مهار استراتژی خطرناک برخی کشورهای جهان و استخبارات منطقه هستند. مسکو تلاش میورزد از نفوذ داعش به کشورهای آسیای مرکزی و جغرافیای خودش جلوگیری نماید. با برنامهییکه روسها در پیش گرفتهاند، آیا میتوانند از نفوذ داعش به شمال افغانستان و در نتیجه به کشورهای آسیای مرکزی جلوگیری نمایند؟
در حال حاضر یکی از برنامههای روسها این است که ساحۀ نفوذ سازمان شانگهای را گسترش بدهند. آنها شانگهای را به یک سازمان بزرگ منطقهیی تبدیل ساختهاند. مسکو تلاش میورزد ساحۀ نفوذ ناتو را در کشورهای منطقه و حوزۀ خویش کاهش بدهد.
آنها همچنان در تلاش ایجاد یک کمبربند امنیتی هستند که مانع استراتژی کشورهای رقیب گردد. اما با توجه به تحولات منطقه، چالشهای زیادی در برابر این استراتژی وجود دارد. از جمله اینکه افغانستان به عنوان دروازۀ ورود آسیایمیانه در یک وضعیت آشفتگی و سراسیمگی به سر میبرد.
از یک طرف افغانستان علاقمند است که با کشورهای منطقه روابط خوب داشته باشد و بتواند در مبارزه با تروریسم از تواناییهای این کشورها استفاده نماید؛ اما از سوی دیگر، افغانستان با قدرتهای غربی به ویژه امریکا و ناتو پیمانهای دفاعی، امنیتی و استراتژیک امضا کرده است. بنابراین، افغانستان در یک «پارادوکس» به سر میبرد. این ابهام و دوگانگی در سیاست خارجی افغانستان که هم دغدۀ همکاری منطقهیی دارد و هم وابستگیهایی به قدرتهای غربی از جمله امریکا دارد، سبب شده که بحث مبارزه با داعش چندان موفق نباشد. شاهکلید و شاهبیت پیروزی در مبارزه با تروریسم به خصوص گروه تروریستی داعش میتواند همسویی و هم نظری میان افغانستان و کشورهای منطقه باشد. اگر این همسویی و همنظری به وجود آید، هم آسیایمیانه مصون خواهد ماند و هم چین، روسیه، ایران و افغانستان عملاً تروریستان را در این منطقه و حوزۀ جغرافیایی شکست خواهند داد. در غیر آن، همانطوری که شاهد هستیم، یک روز گروه تروریستی داعش در یک منطقه سرکوب میشود، روز دیگر از جای دیگر سر بیرون میآورد.
راهحل اساسی این است که روسیه بتواند دولت افغانستان را قانع بسازد و اجماع منطقهیی را شکل دهد. از نظر حقوق بینالملل هیچ منافاتی وجود ندارد که افغانستان به عنوان یک کشور مستقل در عین حالی که روابط استراتژیک و امنیتی با واشنگتن دارد، با کشورهای منطقه نیز دارای روابط حسنه باشد و همکاریهای منطقهیی و همگرایی منطقه را مورد توجه قرار دهد. اگر این پارادوکس حل شود، افغانستان و کشورهاییکه احساس نا امنی میکنند، میتوانند به اهداف امنیتی و سیاسی خود دست یابند.
افغانستان.رو: به نظر میرسد هیچگونه هماهنگی و ارتباطی میان داعش کشورهای عراق و سوریه با افغانستان وجود ندارد. این مسأله منابع تمویل و حمایت داعش را در افغانستان پیچیده میسازد. منابع حمایتی و نظامی- مالی داعش در افغانستان چیست؟
داعش در کشورهای در حال بحران یک گفتمان است که زمینۀ نفوذ و مشروعیت پیدا کرده است. مقدم از همه باید ارزشهاییکه داعش را به عنوان یک تفکر سرشار از خشونت- که پیش از همه جاذبۀ معنایی اسلام را کاهش میدهد و به مسلمانان و جوامع اسلامی ضربه وارد میکند- بتوانیم این ارزشها و مفاهیم گفتمانی داعش را به چالش بکشیم. این یک بحث فکری است که متأسفانه جایش در جهان اسلام خالی است.
در چین زمانهیی، قدرتهایی از داعش نفع میبرند و این گروه را حمایت لوژستیکی، تسلیحاتی و مالی مینمایند که از آشفتگی، ضعف و انحطاط جهان اسلام میتوانند خرسند باشند. اسراییل با توجه به اختلافاتیکه با اعراب در خصوص فلسطین، بیتالمقدس و قدس دارد، بیشترین سود را از داعش میبرد. از گسترش و باروشدن چنین تفکری اسراییلیها میتوانند مستفید شوند.
از سوی دیگر، تقابل امریکا با روسیه و همباوران مسکو در مسایل جهانی وجود دارد، در زمینۀ رشد داعش بیتأثیر نیست. حلقاتی در پاکستان و کشورهایی در جهان عرب که از سلفیگری حمایت میکنند و در برابر ایران قرار دارند، منابع حمایتی گروهی مثل داعش محسوب میگردند.
در تحولات سوریه و عراق جزییاتی که حتا از دید رسانههای غربی پنهان نماند، حمایتهای گستردهیی بود که شماری از کشورهای عربی از این گروه داشتند.
در افغانستان داعش سوریه، عراق و خاورمیانه جای پای ندارد. بلکه گروههایی که بیشتر از آسیایمیانه هستند و همچنان گروههایی که در پاکستان فعالیت میکنند، در حوزۀ افغانستان فعال هستند. به همین دلیل، داعش افغانستان برای خود این کشور و برای کشورهای آسیایمیانه و روسیه و چین و ایران تهدید تلقی شود.
واکنش شدید روسها در برابر داعش حساسیت مسأله را نشان میدهد. کشورهای منطقه به درک روشن در خصوص پدیدۀ داعش در افغانستان رسیدهاند.
افغانستان.رو: واکنش حکومت افغانستان در برابر داعش بسیار تند و سریع بوده است. پس از تصرف مناطقی از کشور توسط داعش، نیروهای امنیتی و حتا رهبران حکومت فرمان عملیات فوری و قاطعانه دادهاند. به همین تازهگی در ولایت ننگرهار شاهد چنین مسألهیی بودیم. منطقۀ استراتژیک توره بوره که روزگاری مرکز القاعده بود، از سالها بدینسو توسط طالبان کنترل میشد، اما به تازهگی داعش کنترل این منطقه را به دست گرفت. حکومت افغانستان به توره بوره لشکرکشی کرد. درحالی که پیش از این هم توره بوره در اختیار نیروهای امنیتی نبوده است. این واکنشها ناشی از چیست؟
بحثیکه بسیار وسیع در پارلمان و در میان تحلیلگران افغانستان مطرح شده این است که یک حلقهیی در حکومت در همسویی با استخبارات کشورهای بزرگ در تلاش تسهیل و زمینهسازی رسیدن و انتقال داعش به کشورهای آسیای میانه و خطوط سبز چین، روسیه و دیگر کشورهای منطقه را فراهم سازند.
دیدگاه دوم این است که دولت افغانستان ارادۀ جدی به مبارزه با داعش دارد و تهدیدات بلندمدت و میان مدت داعش را درک میکند که میتواند به وحدت ملی افغانستان زیانبار باشد. به خصوص حملات کور و تروریستی که داعش بر مردمان اهل تشیع و هزارهها انجام میدهند و آن را اولویت خویش قرار دادهاند. این رویکرد نفاقافگانه بخشی از خواست کشورهایی است که با افغانستان مشکل دارند. طبق دیدگاه دوم دولت افغانستان نسبت به حضور داعش حساسیت خاص دارد. باور شخصی من هم این است که دولت افغانستان در پی ریشهکن کردن داعش است. حساسیت دولت با توجه به اهداف و مخاطرات جدیی است که داعش میتواند برای وحدت ملی، هویت ملی و سلامت افغانستان به بار بیاورد. دولت در مبارزه با داعش اراده دارد، اما اطلاعات کافی در خصوص این گروه تروریستی ندارد. دلیل هم این است که استخبارات بسیار بزرگ در عقب داعش قرار دارد. دولت افغانستان به اطلاعات اولیه نمیتواند دست پیدا کند. به همین خاطر کابل در مبارزه با داعش موفق نبوده است. وقتی داعش در یک منطقه سرکوب میشود، از جای دیگر سر بیرون میآورد.
داعش با طالبان فرق دارد. طالبان دارای ریشههای اجتماعی و قومی هستند. اما داعش یک گروه تروریستی بیرونی و وارداتی است. بنابراین، نمیتواند در حوزۀ افغانستان مورد قبول واقع شود. تضادهای مختلفی میان جامعۀ افغانستان و عملکرد گروه داعش وجود دارد. دولت افغانستان در مبارزه با داعش، از استخبارات کشورهای منطقه از جمله روسیه، ایران و چین کمک بگیرد. چون آنها اشراف اطلاعاتی دربارۀ افغانستان دارند. آنها کشورهای سادهیی نیستند. این کشورها، پروژۀ داعشسازی را در خاورمیانه عقیم ساختهاند و در تحولات سوریه دست بلندتر نسبت به رقبایشان دارند. به سود افغانستان است که با این کشورها تبادل اطلاعات استخباراتی داشته باشد.
حکومت افغانستان به تقویت نیروهای استخباراتی خود بپردازد و از صاحب نظران مناسبات بینالملل در این خصوص کمک بجوید. مهمترین مشکل افغانستان فقر مطالعاتی و نظری است. به اندازهیی در بحران غرق شده که مجالی برای تفکر و اندیشیدن دربارۀ این تحولات باقی نمانده است. اگر این فقر تیوریک و چالش نظری رفع شود و با درک جدید به مصاف مبارزه با داعش برود، داعش ریشهکن خواهد شد. در غیر آن، داعش با توجه به پشتوانۀ استخباراتی که دارد و با در نظرداشت اینکه کشورهایی از این گروه به عنوان ابزاری- ولو موقتی و تاکتیکی- در سیاست خارجی شان استفاده میکنند، مخاطرات داعش در آینده میتواند بسیار جدی باشد. این گروه گسستهای اجتماعی، قومی و مذهبی را در افغانستان بیشتر خواهد ساخت. حکومت این چالشها را درک میکند. به همین دلیل، حساسیتش در برابر داعش بالا، اما توانش محدود است.
افغانستان.رو: شما خواستار مددخواستن کابل از کشورهای منطقه شدید. اما گفته میشود کشورهای بزرگ منطقه به دلیل سوءظن هاییکه به حکومت افغانستان دارند، تمایلی به همکاری با کابل ندارند. شما تمایلی برای همکاری میبینید؟
فضای بیاعتمادی میان افغانستان و کشورهای بزرگ منطقه که رقبای امریکا هستند، وجود دارد. افغانستان باید منافع ملی خود را درک کند و در اولویت قرار دهد. یک روزی در پارلمان افغانستان، اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان از پیمان امنیتی میان کابل و واشنگتن استقبال کردند. باور عمومی این بود که این پیمان میتواند امنیت را به افغانستان بازگرداند. هرچند این تفکر از همان آغاز قابل نقد، نادرست و اشتباه بود. اما امروزه کسانیکه به این پیمان رأی دادهاند، خواستار لغو و تجدید نظر در این پیمان میباشند.
اکنون، اگر ما نمیخواهیم اعتماد کشورهای منطقه را جلب کنیم و همکاری آنها را در مبارزه با داعش و تروریستان بطلبیم، معنایش این است که منافع ملی برای ما اصل و اولویت نیست. منافع شخصی، زبانی، قومی و گروهی میتواند اولویت نخست باشد. اگر دستگاه دیپلوماسی افغانستان از حالت انفعال خارج شود و سیاستهای سطحی، روزمره و عوامگرایانه را به دور بگذارد و تلاش کند که با نگاه عقلانی روابط با کشورهای منطقه را مورد توجه قرار دهد، در نهایت کشورهای منطقه علاقمند خواهند بود که با دولت افغانستان کمک نمایند و یک اجماع مشترک را شکلبندی نماید. فضای بیاعتمادی میان افغانستان و کشورهای منطقه با مذاکرات چندجانبه و فشرده حل شود.
کشورهای منطقه با توجه به قرابت جغرافیایی و سنخیت فرهنگی که با افغانستان دارند و همچنان با درنظرداشت موقعیت ژئوپولتییک و ژئوستراتژیکی که افغانستان دارد، به هر اندازهیی که وضعیت این کشور بحرانی شود، منطقه هم آسیب میبیند. تغییر دیدگاه کابل، کشورهای منطقه را نیز به تجدید نظر در نگاه شان به افغانستان واردار خواهد ساخت.
اگر امروزه ایران بر طالبان اشراف اطلاعاتی دارد، اگر روسیه با طالبان روابط دارد، اگر چین با یک حلقهیی از طالبان رابطه دارند، همه به خاطر نگرانی است که فکر میکنند رقبای غربیشان این منطقه را نا امن میسازند.
افغانستان نباید اجازه بدهد که کشورهای منطقه از جغرافیایش آسیب بزنند. همانگونه که افغانستان از کشورهای منطقه توقع دارد که به جای تماس و ارتباط با طالبان با دولت کابل در تماس باشند. این سوءظنها قابل ترمیم است.
افغانستان.رو: با توجه به چالشهای امنیتی و سیاسی که در افغانستان وجود دارد آیندۀ این کشور را چگونه میبینید؟
هیچ کشور وابسته نمیتواند در راستای توسعه، پیشرفت و آیندۀ خویش مستقلانه برنامهریزی و پلانگذاری نماید. این به عنوان یک اصلی کلی، چارچوپ سیاست خارجی و کنشگران سیاسی افغانستان قرار گیرد. ما باید به سوی خودکفایی حرکت کنیم. استقلال سیاسی ما تحت هیچ شرایطی نباید به مخاطره بیفتد. ما هنوز به این نظر دست پیدا نکردهایم که یک افغانستان مستقل، خودکفا و متکی به خود میتواند مسیر درست و سالم را برای آیندۀ خود ترسیم کند. چنانچه تجربۀ یک ونیم دهه حضور خارجیها در افغانستان نشان داد که نه تنها به وضعیت بهبود به وجود نیامد و تروریستانیکه به بهانۀ آن به افغانستان آمده بودند، شکست نخورد، بل به اعتراف خودشان بیش از 20 گروه تروریستی همچنان در افغانستان فعال است.
متأسفانه ما هنوز فکر میکنیم که اگر 4000 هزار نیروی امریکایی به افغانستان بیاید میتواند وضعیت را دگرگون کند. وقتی 150000 هزار نیروی خارجی نتوانست طالبان را شکست بدهد، 4000 هزار چگونه میتواند این کار را انجام دهد. اصل گپ این است که ارادۀ تأمین ثبات و امنیت و از بین بردن تروریستان وجود ندارد.
خارجیها که در افغانستان چندین پایگاه دارند، باید زیر فشار همهجانبه افکار عمومی، حکومت، مردم، پارلمان، نخبگان، نهادهای مدنی و روشنکفران افغانستان قرار گیرند تا به تجهیز و آموزش تخصصی- نه تاکتیکی و گزینشی- نیروهای افغانستان اتمام نظر و توجه داشته باشند و به تعهداتیکه در مبارزه با تروریسم داشتهاند عمل نمایند. این طور نباشد که مردم افغانستان هر روز قربانی شوند، اما آنها اهداف راهبردی خود را از طریق افغانستان به پیش ببرند. تا زمانیکه به این نرسیم، آیندۀ افغانستان مبهم و مشکوک خواهد بود و هیچ امیدی به ترقی و پیشرفت افغانستان وجود نخواهد داشت.
ما پس از یک و نیم دهه به ابتداییترین تسلیحات که بتواند در برابر شماری از همسایههای ما مقاومت نماید، بینصیب هستیم. خارجیها که اشراف کامل اطلاعاتی در حوزههای سیاسی و امنیتی دارند، همکاری لازم با استخبارات افغانستان ندارند. هر نوع نقد را کنترل میکنند و تلاش میورزند که در برابر آن محدودیت ایجاد نمایند. اما در راستای مبارزه با گروههایی که از مردم افغانستان قربانی میگیرند، همکاری با امنیت ملی افغانستان ندارند.
نتیجه اینکه: نیروهای امنیتی افغانستان تجهیز شوند تا توان رقابت با کشورهای منطقه را داشته باشند. دوم اینکه مداخلات سیاسی این کشورها پایان بپذیرد تا مردم افغانستان بتواند رییسجمهور خویش را تعیین کنند. پارلمان توسط آرای مردم تعیین شود. قابل قبول نیست که کسی از بیرون بیاید و برای ما رییسجمهور و کابینه درست بکند.
اگر وضعیت کنونی ادامه یابد، افغانستان روزهای بسیار پر چالش و دشواری را پیشرو خواهد داشت و جنگهای نیابتی به پیمانهیی افزایش بیابد که افغانستان را به سوریه دوم تبدیل نماید. این به خود ما تعلق دارد که ما کدام مسیر را انتخاب میکنیم.
|
فارسی.رو |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|