نوشتهء الکساندر اومنوف
برگردان: عظيم بابک
ازلحاظ تعدد قومی يا اتنيکی ، افغانستان يکی از مقامهای درجه نخست را در شرق نزديک و ميانه احراز ميکند. درين رابطه، تنها پشتونها وتاجکها که بيش از 60 در صد نفوس کشور را تشکيل ميدهند،حايز اهميت اند. درين درصدی، دو در سه قسمت(دو ثلث) آن پشتونها ويک در سه قسمت آن تاجکها اند. باوجوديکه اقوام ديگر مانند ازبکها، هزاره ها، ترکمنها و غير پشتونها نقش مهمی را دارا اند اما گروه های قومی پشتون و تاجک وضعيت سياسی- اتنيکی کشور را تعين ميکنند.
از لحاظ تاريخی، تاجکها در جريان گذاراز زنده گی باديه نشينی به شيوهء زنده گی مسکونی و پشتونها در جريان زنده گی مسکونی- کوچی به عنوان خلق يا گروه ا تنيکی تشکل يافتند. ازينروسمتگيری محلی يکی از آنهاخيلی گسترده تر ازديگری است، با وجود آنکه تاجکها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی رشد يافته تر اند. درينجا فقط اهالی مناطق کوهی يعنی پنجشير و بدخشان مستثنا اند. روند ها وجريانهای داخلی پشتونها و تاجکهای خارج از مرزهای افغانستان بر وضعيت اتنيکی سياسی اين کشور بگونه غير مستقيم تاثير مياندازند. طوريکه مغلوم است در پاکستان همسايه تعداد پشتونها بيشتر از افغانستان اند ودر کشورهای همجوار آسيای ميانه بهمان اندازه تاجکها زيست ميکنند.
تا دههء 80 ميلادی ، نفوس پشتونها تقريبا معادل نفوس تمام اهالی غير پشتون بود. تاجکها در خارج افغانستان دولت مستقل خود را نداشتند. اين نکته نيز به نقش و مقام مسلط پشتونهای افغانستان مساعدت کرد. پر نفوس بودن پشتونها وتوان بسيج سازی و سمتدهی آنها در مسايل سراسری اجتماعی، نقش آنهارا به عنوان نيروی وحدت ساز جامعه برازنده ساخت. زمانی هم ، دوبار قدرت بدست تاجکها رسيد که در نتيجهء آن افغانستان به نواحی متعدد منقسم گرديد. اين رويداد ها در اواخر دههء 20 و اواسط دههء 90 ميلادی اتفاق افتادند. بارنخست ، در کابل ياغی سابق مشهور به " بچهء سقاء" به پادشاهی رسيد و باردوم حاکميت بدست تاجکهای پنجشير و بدخشان افتاد.(ياغی ويا رهزن بودن اميرحبيب الله کلکانی از ديدگای عدهء بيشمار روشنفکران افغان مشکوک است - مترجم)
عليرغم تقابل آشکار پشتونها و تاجکها در راس حاکميت ، درمجموع آنها دارای روابط خصمانه نبوده اند. اين بدان علت است که در افغانستان مناسبات خويشاوندی، طايفوی و قبيله يي از تاثيرات بسزايي برخوردار است. اين روابط در مقايسه با روابط بين القومی حايز اهميت بيشتر اند. پشتونهاييکه مايل به ايجاد حاکميت مرکزی بودند نه بر طوايف پراکندهء خود بلکه بر تاجکانيکه عملا به قلمرو واحد سياسی و اقتصادی متمايل بودند، اتکا کردند. ازينرو پايتخت افغانستان از قندهار پشتون نشين به کابل تاجک نشين انتقال يافت. در عين حال، تاجکهای پنجشير و بدخشان با آن نيروهای پشتون و غير پشتون متحد شدند که مخالف ايجاد حاکميت نيرومند مرکزی بودند.
درگذشته ، پشتونها نقش رهبری کنندهء خود را به اين دليل ازدست دادند که در جامعهء افغانی قدرت به آن نيروهای پشتون منتقل گرديد که هواخوای دگرگونيهای قاطع بودند.اولين رويداد درين راستا ظهور "جوانان افغان" (طرفداران نوسازی) به رهبری امير امان الله ورويداد دوم حاکميت کمونيستهای افغان بود. (هستهء اساسی آنها نيز پشتونها بودند.). آنها در جريان تلاش برای "دگرگونسازی" جامعهء افغانی بگونهء مستقيم به حضور نظامی شوروی اتکا کردند. آنها بخش اعظم پشتونها و غير پشتونها را از خود دور ساختند. رهبران تاجک که بعد ازآنها به قدرت رسيدند ، نتوانستند کشور را متحد سازند.
وضعيت نا هنجار، احيای نقش رهبری کنندهء پشتونها را مطرح ميساخت. اين وظيفه را در مورد نخست ، قطعات اقوام پشتون که بدورمحمد نادر وزير حربيهء امان الله متحد شده بودند، اجرا کردند ودر مورد دوم جنبش پشتون تبار طالبان که 90 در صد خاک کشور را تحت تسلط داشتند، انجام دادند. پنجشير وبدخشان تنها نقاطی بودند کهدر خارج از حيطهء حاکميت آنها قرار داشتند. اينبار، استقرار دوبارهء نقش رهبری کنندهء پشتونها زمان خيلی زيادی را احتوا کرد. برهم خوردن مناسبات کهنه ، افزايش نفوس غير پشتونها به علت مهاجرت به کشور همسايه پاکستان ، ظهور دول مستقل جديد در آسيای ميانهء اتحاد شوروی سابق (از جمله ، تاجکستان) احيای موقف مسلط پشتونها را بگونهء جدی دچار اشکال ساخت.
علاوه بران، طالبان که عملا نيروی حاکم در افغانستان بودند ، از طرف جامعهء جهانی برسميت شناخته نشدند. مجاهدين پنجشير وبدخشان در هنگام پيروزی بر کمونيستهاازين حمايت جهانی برخوردار بودند.
در نتيجهء مداخلهء گستردهء امريکا رژیم طالبها که بوسيلهء تروريزم جهانی تقويت ميشد ، سقوط کرد. اهرمهای اساسی حاکميت بدست تاجکهای پنجشير رسيد. واشنگتن بر پايهء شناخت نقش پشتونها در افغانستان، پشتونی را به عنوان رييس جمهور انتصاب کرد. اين امر بخودی خود معادل احيای نقش رهبری کنندهء پشتونها نيست. در مجموع در افغانستان وضعيت کاملا جالبی شکل گرفته است. رييس جمهور پشتون ناگزير به همزيستی و سازش با قدرت تاجکهای پنجشير است.
در سالهای بعد بمشاهده خواهد رسيد که آيا اين ترتيب تازه موجب ايجاد قدرت مرکزی که برای افغانستان خيلی ضروريست، ميشود وآيا بدينوسيله امکان تعويض نقش عنعنوی پشتونها ممکن ميگردد.
منبع : افغانستان.رو