English |  فارسی |  پشتو |  Русский  


صفحه اول/ طنزوفکاهی
  تاريخ   |   علم وفرهنگ   |   شعروادبيات   |   طنزوفکاهی   |   سياست   |   اقتصاد   |   و...   |
ديدگاه هاي ارائه شده در نوشته هاي ارسالي بيانگر آراي نويسندگان مي باشد و لزوما مبتني بر موافقت ادارهء «فارسی.رو» با اين جهت گيري ها نيست. مسوليت اين نوشته ها مطابق قوانين اداري و جزايي روسيه فدراتيف و نورم هاي حقوقي بين دول منوط به نويسندگان است.
[««] [58] [59] [60] [61] [»»] 
2007-01-13 00:42:30
جلمرغ
تقديم به جلمرغ

جلمرغ جان خوش آمدي . يك دوتا فكاهي خاص براي خودت :

يك بچه شام پنجشنبه ( شب جمعه ) آمد خانۀ خسر . باديدن مامزادخود بسيارخوشحال ودهانش پخ شد . آهسته بگوش نامزادش گفت :
قندولك ما وتو امشب خوب عيش ميكنيم .
دختر نگاهي به بچه كرد وگفت خوب ، چطور ؟
بچه گفت :
من ۳ قطعه تكت سينما خريديم .
دختر گفت ، ما وتو خو ۲ نفرهستيم .
بچه گفت :
قندولك تكتها براي آغايت وببويت بيادرت است .

جلمرغ جان آغا نامت به جهادي ها ميماند ، به همين خاطر يك فكاهي سر استاد دارم حتما خوشت ميايد :

استاد با موتروانش ازدره بطرف كابل حركت كرده بود . چون هردو سگرتيهارا زده بودند هم استاد وهم راننده نيم خواب بودند . موتر رفته ميرفت كه دفعتا ازيك كوچه باغي يك خركلان درپيش روي موتر خيززد . خودت ميداني كه درچنين حالت نميتوان جلو تصادم راگرفت . همان بود جان بيادر كه خركلان را موترزد و چون برسرپل بودند ونوازچندل بايي حركت كرده بودند خرمظلوم دردرياافتاد . استاد برسرراننده قهرشد وگفت برواين پول رابمردم قريه بده وازايشان معذرت بخواه . موتروان رفت واستاد درموتر ماند . ۳ ساعت گذشت وازموتروان خبري نبود . كمي بعدموتروان دوباره برگشت . استادباديدنش فرياد زد احمق كجا بودي ، ببين كه ۳ ساعت منتظرت ماندم . موتروان گفت :
استادمره ببخش مه هم نميفامم كه چي گپ اس . وختي كه نزديك قريه شدم مردم مره ازدورديدن ازترس ميلرزيدن . وختي بريشان گفتم كه مه خركلانه باموترزدم وكشتم ، دهانشان شان بازمانده بود وباورنميكدن . وختيكه قسم خوردم وگفتم بروين مرده ايشه ده دريا ببينين ، هموبود كه هركدام مره ده بغل ميگيرفت ودعا ميكرد . بريم نان وچاي چيلم آوردن و ميگفتن خيرببيني كه ماره ازشرخركلان خلاص كدي .
جوابكفتربازكاكايتان20107
2007-01-12 10:41:26
بسيار فکاهيات مقبول درين سايت
جوابجلمرغ20101
2007-01-12 10:23:33
يک فاميل متدين و پرهيزگار که سه پسرشان جوان شده آماده عروسی کردند بودند پدرشان تصميم داشت که سه دختر از فاميل جون فاميل خودشان متدين برايشان پيدا کنند خو خلاصه چنين شد يک فاميل که بسيار قيدگير بودند همه دخترانشان حجاب میپوشيد برايشان پيدا کردند مراسم عروسی برپاشد هر پسر با عروسشان داخل اطاقهای شان شدند. مرد که بسيار کنجکاو بود خواست بداند بالای عروسهای شان چه ميگذرد از پشت دروازه هرکدام را ميخواست بشنود. نزديک اطاق پسر کلانش شد شنيد که صدای گريه عروس ميايد. از اطاق پسر دوم صدای خنده زن ميامد و از اطاق پسر سوم هيچ چيزی شنيده نميشد.

صبح وقت صبحانه مرد از عروس کلان پرسيد:‌ چرا گريه ميکردی
عروس کلان گفت:‌ بخاطريکه دفعه اول بود که مفت ..... ميدادم
از عروس دوم پرسيد:‌ تو چرا خنده ميکردی؟
عروس دوم گفت:‌ دفعه اول بود سامان بسيار کوچک را ديدم
از عروس سوم پرسيد:‌ تو چرا چپ و ارام بودی
عروس سوم گفت:‌ شب تا صبح سامان پسرت ده دهنم بود
جوابمختار از آستراليا20100
2007-01-12 02:31:54
سلام به همه

يک فکاهی کوتا :

يک قندهاری را برق گرفت دو نفر مرد .
جوابفدايی20099
2007-01-11 19:53:00
سلام دوستان !
اينك فكاهيات ديگر
باز آمدم باز آمدم ...

زن وشوهري دربارۀ بودجۀ خانوادگي گپ ميزنند ، شوهر ميگويد :
عزيزم اگرتوبتوانيكه ازين پس آشپزي كني ميتوانيم آشپز مارا رخصت كنيم وپول معاش او برايما صرفه جويي ميشود .
زن نگاهي به شوهر ميكند وميگويد :
عزيزم براي صرفه جويي حتي ميتوانيم مزدور ورانندۀ ماراهم رخصت كنيم ، بشرطي كه توبتواني
بهتر از آنها بامن كار خير را بكني .

دوتا خواهر خوانده باهم درمورد مردها گپ ميزنند .
اولي ميگويد :
مردها مثل وي سي آر هستند . پس ميبردند ، پيش ميبردند ، پس ميبرند باز پيش ميبرند بعد استاپ ميكنند ودر آخر ميكشند كاريكه وي سي آر با كست ويديو ميكند .
دومي‌بعدازتائيد گفته هاي اولي ميگويد :
مردهامثل توفان برف هستند . نميداني كي ميايد ، چند سانتيمتر ميباشد وچند دقيقه طول ميكشد ؟
اولي ميگويد :
مردها مثل بقه هستند ، بايد بررمازنها خيز بزنند .
دومي ميگويد :
مردها مانند گهواره جنبان هستند . بايد يگان وقت براي چند ثانيه ويا چند دقيقه ك و ن شانرا بجنبانند .

با اخترامات فايقه .
جوابكفتربازكاكا20097
2007-01-11 00:33:45
خاک
خاك جان عزيز سلام !
چون بااين سايت زيادخوگرفته ، صميمي شده وآنراازخودميدانم بنابراين بخوداجازه داده بشما خوش آمديد ميگويم . خداكند فكاهيات ما خوشتان بيايد . اما يك مشورۀ برادرانه :
لطف نموده خودرا از ( باد ) بدور نگهداشته وحفظ كنيد .

باحترامات فايقه .
جوابكفترباز كاكا20089
2007-01-11 00:23:41
بزادز شما حق گوئ:
برادرعزيزم حق گوي جان سلام واحترام عرض ميدارم !
پيامهاي دوستانۀ شما هيچكاه باعث رنجيدن من ويا كسي ديگر نميشود . ازينكه دركشور وشهري زندگي ميكنيد كه زنان واطفال را زياد ارج واحترام ميگذارند معلوم ميشود كه همه متمدن وبافرهنگ بلند هستند ، خوشبخت وتندرست باشيد . نزديكي وشناخت زيادتان ازمرحوم ملانصرالدين قابل قدروتمجيد است . اگرافسانۀ ازاوبيادداريد لطفأ خوانندگان سايت را ازآن مستفيد سازيد .
بااحترامات فايقه .
برادرتان كفتربازكاكا
جوابكفترباز20087
2007-01-10 22:53:22
شوهر يك بستۀ آسپرين را به خانمش پيش ميكند . خانم نگاهي ميكند وبعد ميگويد :
عزيزم چرا آسپرين را برايم پيش ميكني ؟
من سردرد نيستم .
شوهر با خوشحالي ميگويد :
خو ، سرت درد نمكنه ؟
خي بيا كه كارخير كنيم .

مادري بدخترش نصيحت ميكند :
جان مادر اگر درزندگيت كارهاي خوب كني به بهشت ميروي واگر كارهاي بدكني به دوزخ .
دختر بعدازكمي فكر ميگويد :
خي مادر جان چي كنم كه خانۀ شوي بروم ؟

پدرجان چرا مادركلانم درباغچه چپ وراست وپائين وبالا ميدود ؟
چپ باش جان پدر ، بمادرت چيزي نگويي وبرايم كارتوس هارا بده .

يكنفر بارفيقش درد دل ميكند :
باورت ميايه ياني ، خشويم آنقدر احمق است كه براي خريدن دي وي دي پليير تلويزيون خوده فروخت .
جوابكفتربازكاكا20086
2007-01-10 13:49:35
سلام !
من خاک نام دارم. زياد فکاهی های زيبا داريد.
از اين به بعد مرا هم درين چمع قبوا کنيد. لطفا
جوابخاک20077
2007-01-10 02:49:25
كفترباز:
باعرض سلام هميشه در پنای خداوند بوده پيشقراول نکته نعغز وزيبا باشيد اگر نا رسايی های فکری ام سبب ازاری خاطر شما شده باشم از بزرگی تان مرا عفه داريد.در جای که ما زندگی ميکنيم اطفال در قدم اول زنان دوم حيوانات خانگی سوم ومردان به جای چارم قرار دارند. ودر حقيت هم زنان نسبت به مردان مهربان جسور زحمت کش وکار فهم بوده ودر ساختار جامعه سهم بيشتر دارند. فليسوف دور خودش ومحبوب مردم های دنيا که در افغانستان ملا نسرالدين در اروپا خواجه نسردين در مناطق ترکيه وازباينجان واسيا ميانه نسرالدين افندی ده ها نامهای مستعار ديگری دارند محبوب قلب است وهر مليت دنيا با فخر از ان خود ميدانند.
جواببزادز شما حق گوئ20074
2007-01-09 20:24:00
حق گوئ:
برادروياخواهرگرامي حق گوي جان سلام !
فهميدن اين مطلب كه درشهرخودت خواهران كفتربازداريم ، برايم بسيار جالب بود . چراكه درملك ما كفتر بازي و مرغ بازي وكبك بازي وبودنه بازي وغيره بازي مصروفيتها وشوق مردهاست . ازنظراتت درمورد فكاهيات بنده سپاسكذارم . همه فقط براي چندلحظه خنديدن است ، بخاطريكه زندگيي بي خنده رانميتوان تصوركرد .
جواببرادرت كفترباز20071
2007-01-09 20:12:29
کمحرف:
يكنفر مريض شد ورفت نزد داكتر . داكتر برايش معاينات ادرا ، موادغايطه واسپرم داد . آن نفر بخانه آمد وبخانمش مسأله را گفت . چون بسيارآدم كله شخ وغيرتي بود ، سخت احساس ناراحتي ميكرد . درهمين وقت خانمش گفت :
عزيزم ضرورت به عصبانيت وناراحتي نيست . يك نيكرته برايشان ببر .
جواب كفترباز20070
2007-01-08 08:57:39
در مورد کله شخی- ننگ وغیرت افغانها حکایات متعدد وجود دارد.مثلا گویند که افغانها صرفا نیم کتاب اسمانی راقبول کرده اند و امثال ان.............
ولی مطالعه این حکایت به انهایکه طبیعت نازک دارند توصیه نمیگردد.

گویند یک نفر افغان و یک هندو باهم دوست بودند.از بخت بد هردو دسنگیر و در زندان پاکستان در یک اطاق محبوس گردیدند.بعد از سپری شدن شبو روزهای زیاد هر دو نهایت خسته و ...... شدند.افغان به هندو گفت که معلوم نیست تا بکی در این زندان خواهیم ماند.بیا که مشکل همدیکر را رفع کرده و لذت بریم.هندو گرچه در اغاز مخالفت و مقاومت زیاد نمود ولی به نسبت شلگی زیاد حریف تن به تقدیر داده از "بگوان" عفو تقاضا ورضای دوست را حاصل کرد.وقتی نوبت هندو رسید افغان "خو" گفت.هندو هرچند عذر و زاری نمود فایده نکرد.
بالاخره هندو به افغان گفت که همین بود غیرت افغانیت که کار خود را کرده و در نوبت من خوگری کردی!افغان وقتی کلمه ننگ افغانی را شنید به هندو چنین گفت: که اگر گپ از ننگ افغانی باشد برو, و کل قومته بیار!
جوابکمحرف20051
2007-01-08 04:15:50
يک دريور تکسی که شام خسته از کار خلاص شده خواست از ده افغانان يک چند نفر بيچاره که منتظر موتر ملی بس بودند ثوابی به خيرخانه برساند. نزديک ايستگاه رسيد از ديد دو دختر مقبول ايستاده ازشان پرسيد ميخواهيد مفت ببرمتان؟ دخترها گفتند بلی
دريور تکسی گفت:‌ خی بگو ۱+۱ چند ميشه
دختر گفت:‌۲
دريور گفت: بشی ده موتر
از دگرش پرسيد: ۲+۱ چند ميشه
دختر گفت:‌۳
دريور گفت: بشی ده موتر
يک نفر ريش سفيد هم خودرا نزديک نزديک ميکرد
دريور ازش پرسيد: ميری کاکا؟
ريش سفيد گفت:‌ آ جان کاکايش خدا خيرت بته
دريور گفت:‌ خی بگو که ۱+۲+۳+۴+۵+۶+۷+۸+۹ چند ميشه
ريش سفيد گفت:‌ بيناموس! خو درست بگو که نميبرمت
جوابمختار از آستراليا20050
2007-01-08 02:43:04
كفترباز:
بزادزم ويا خواهرم کفتر باز عرض سلام. فکاهی های زيبا که دوز معنی ازطرف شما سفته شده همچو گنجينه معنوی فرهنگ ما محسوب ميشود خدا کند نسخه های ان پزاگنده نشده وجون دسته گلهای خنده در روند رشد جامعه خدمت کند.
جوابحق گوئ20048
2007-01-06 23:08:19
دوستان عزيزسلام !
درهمين هواي سرد يك فكاهي دارم كه باخنده ازآن چنددقيقه دلهايتان گرم ميشود . خداكند صحيح وسلامت برايتان برسد ، اگرخنديديد مرادعاكنيد :

شوهردرزيرلحاف درآمده بودوكتاب ميخواند . خانم لباسهايش راتبديل كرد وآمد آرام دركنارهمسرش زيرلحاف داخل شد . چنددقيقه گذشت ، شوهردستشرا بداخل تنبان خانم برد وبعدازده ثانيه دستشرا كشيد . خانم چشمهايش را باز كردوگفت :
عزيزم چرا دستت را دوركردي ؟
شوهرگفت عزيزم من ميخواستم انگشتم راتركنم ، تاصفحۀ كتاب را بگردانم .

جوابكفترباز20035
2007-01-06 16:52:25

تا جهان با شد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق هرگز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقیو عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق

بیبخت شوقی رومانتیکترین شخص سایت
جواببیبخت شوقی20029
2007-01-06 16:49:46
عشقرقصی است با ضرب آهنگی مُتفاوت
وتوان باز ایستادن ازرقصم نیست
وبه بالاترین قُله دست یافته ام
چرا که عشق عشق به سراغم آمده است
کوته میگویم دراین شبهای که آتش شوق تو سرد وافسرده گشته است
وتوچنان که هستی به عرصه وجود می آیی
پرتومیرنده شمع خواموش تورا از شوری شگرف لبریز میکند
ومن باتو با مهتاب باچشمه با این درختان عقد زناشویی بستم
ودر این مکان تا آخرین بوسه روحم وقف تو خوا هم بود...

بیبخت شوقی رومانتیکترین شخص سایت
جواببیبخت شوقی20028
2007-01-06 06:02:18
مختارجان از آستراليا:
گویند یک پاکستانی مرغ در بغل و در مندوی روان بود.یکنفر افغان پرسید این خر بچند؟پاکسنانی گفت اینکه مرغ است-خرنیست.افغان گفت که من از مرغ پرسیدم!
mpafghan@yahoo.com.au
جوابکمحرف20026
2007-01-05 23:40:38
اولي : چرا خداوند ودكا را آفريده ؟
دومي : براي اينكه روسها نتوانند برجهان حكومت كنند .
جوابكفترباز20024
2007-01-05 23:34:41
چندنفررفيق چرسي وبنگي وترياكي يكجا نشسته بودند كه يكي ازآنها گفت :
اوانديوالها يكنفر مره گفت كه زياد چرس وبنگ وترياك زدن آدمه ازمردي مياندازه وخصلت هاي زنانه ره ده آدم زياد ميكنه .
در اول همه خنده كردند وبعد يكي از آنها گفت :
برادرهااي گپها كلش غلط است . قومندان صاحبه ببينين ، تاكه چندتاسگرتي ره نميزد به جهادنميرفت .
دومي گفت :
بياين كه بري چند روز امتحان كنيم . اگر راست بود كلما بس ميكنيم .
همه شروع كردند ، براي اينكه ببينند آياواقعا خواص زنانه پيدا ميكنند يا ني ، تمام روز چرس وبنگ وترياك زدن بود .
نه كاربودونه بار ، تمام روزپرو چتيات ميگفتندوغيبت ديگرنراميكرند ، زياد چاق شدند ، يگان وقت كه دعوا ميكردند مانند زنان چيغ ميزدند وموهاي يكديگررا ميكنندند ، سرشب بخواب ميرفند وتاصبح دهنشان بازميماند و....
بعدازچندروز كه يكرفيق ديگر شان بديدن ايشان آمد باديدن وضعيت برايشان گفت كه انديوالها اگرزيادتر ازي امتحان كردن راادامه بتين مه مجبور ميشم تابراي هركدامت يك يك شوي پيدا كنم
جوابكفترباز20023
2007-01-05 22:07:18
يكنفرفوت كرد . فرشتۀ كه اعمال آدمرا كنترول ميكند ، نامۀ اعمال اورا ديد وگفت :
تودردنيا آنقدر كار بدنكرده يي . دزدي نكرده يي ، آدم نكشته يي ، زنا نكرده يي ودروغ هم نگفته يي وكمونيست ومجاهد وطالب هم نبوده يي . اما كارهاي خوبت هم آنقدرزياد نيست يا شايد بعضي اطلاعات بمن نرسيده باشد . بگو آخرين كار خوبيكه درزنده گي ات كرده يي چيست ، اگر واقعا كارخوب بود به بهشت ميبرمت ؟
آن نفر گفت :
صاحب نيم شب بود كه سروصداي همسايۀ ما مراازخواب بيداركرد . ازكلكين بخانۀ همسايه نگاه كردم ، ديدم ۵۰ نفر دزد بخانۀ همسايه ما حمله كرده اند . من درخانه يك تبر ويك سوته چوب كلان داشتم ، آنهارابرداشته و از ديوار جسته وخودرا بخانۀ همسايه انداختم . دزداولي راباسوته چوب برسرش زدم وبزمين افتاد ، دزددوم رابا تبر دركمرش زدم وبزمين افتاد ، دزد سوم دركنار چاه آب بود ، اورا تيله كردم وبچاه افتاد . درهمين اثنا فرشته سخن اوراقطع كردوپرسيد :
گفته ميتواني كه اين حادثه كي رخداده است ؟
آن نفر با عجله گفت :
صاحب همين ۲۰ دقيقه پيشتر .
جوابكفترباز20022
2007-01-04 03:01:40
یکروزملا درمسحد مردم را نصئحت ميکرد.او مردم حرس نکشيد کناه دارد حرام است و ........
يک بار از ميان مردم يک نفر بلند شد و برسيد ملا صاحب حرس حه است و حه رنک دارد.
در اين وقت ملا از زير کلاه خود يک توته حرس را بيرون کرد و نشان داد .و کفت احمق تو تا حال
حرس نميشناسی ببين اين رقم ميباشه.
جوابامين19999
2007-01-03 18:02:18
مختار از آستراليا:
برادر عزيز مختارجان سلام !
بياكه ماوتووديگر دوستها يكجاازمسئولين محترم سايت فارسي . رو بپرسيم كه چگونه فكاهيات رابنويسيم كه ازكنترول زنده وسلامت برايند ونشر شوند . اگرچه بنظرمن بايد فكاهي كاملا آزادباشد . فكاهي فقط براي خنديدن است وهرپديده دردنيا پهلوهاي خنده آوردارد . زندگي ، مرگ ، گفتن ، شنيدن ، انسانها ، حيوانات خلاصه همه چيزوهمه كس درلحظاتي مضحك ميباشند وفكاهي فقط همين لحظات را به تصوير ميكشد .
دوتا فكاهي خدمت خودت وديگردوستان تقديم ميكنم . خداكند خوشتان بيايد ونشرشود :

درنمازجمعه ملا به تبليغ ميپرداخت . درعين گفتارش دربارۀ كسانيكه دراين دنيا گرسنه هستند گفت آنها دربهشت دسترخوان بزرگ پرازخوراكيها هميشه برايشان پهن خواهد بود . درموردكسانيكه بيخانه هستند گفت آنها دربهشت صاحب قصرهاي بزرگ ساخته شده ازطلا والماس خواهند بود . درموردآنانيكه برهنه هستند گفت آنها دربهشت لباسهاي گرانبها ومرغوب خواهند داشت . مرديكه باهمسايه اش كه بسيار فقير ونادار بود ويكجا براي اداي نمازآمده بودند بعدازپايان نماز گفت برادرمبارك باشد . همسايه اش باتعجب گفت چي مبارك باشد ؟
آنمرد گفت مگر گپهاي ملا صاحب را نشنيدي كه درمورد فقرا گفت ؟
همسايه اش گفت بلي درمورد دستر خوان وقصر ها و ...
درهمين اثنا مردك گپش را قطع كرد وگفت :
تودر آن دنيا حتما چندين رستوران ، چندين قصر وچندين دوكان بزازي خواهي داشت ، پس لحاظ وياد همسايگي ما فراموشت نشود .

شوهربزن :
عزيزم تو پستانها بسيار كوجك كوجك داري ، اصلا ضرورت نداري كه درزيرپيراهنت سينه بند بپوشي . آنرا نپوش .
زن به شوهر
عزيزم آيا گاهي من بتو گفته ام درزير پطلونت نيكر نپوش ؟

مزن به در كس به انگشت ...
جوابكفترباز19994
2007-01-03 12:18:03
دانشجو در ملل مختلف!

ژاپن: به شدت مطالعه مي‌کند و براي تفريح روبات مي‌سازد!

مصر: درس مي‌خواند و هر از گاهي بر عليه حسني‌مبارک، در و پنجره دانشگاهش را مي‌شکند!

هند: پس از چند سال درس خواندن، عاشق دختر خوشگلي مي‌شود و همزمان برادر دوقولويش که سالها گم شده بود را پيدا مي‌کند. سپس ماجراهاي عاشقانه و اکشن پيش مي‌آيد و سرانجام آن دو با هم عروسي مي‌کنند و همه چيز به خوبي و خوشي تمام مي‌شود!

عراق: مدام به تيرها و خمپاره‌هاي تروريست‌ها جاخالي مي‌دهد و در صورت زنده ماندن درس مي‌خواند!

چين: درس مي‌خواند و در اوقات فراغت مشابه يک مارک معروف خارجي را مي‌سازد و با يک دهم قيمت جنس اصلي مي‌فروشد!

گينه بي‌صاحاب!: او منتظر است تا اولين دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبيله‌اي درس بخواند!

کوبا: او چه دلش بخواهد يا نخواهد يک کمونيست است و بايد باسواد باشد و همينطور بايد براي طول عمر فيدل کاسترو و جزجگر گرفتن جميع روساي جمهوري آمريکا، دعا کند!

پاکستان: او بشدت درس مي‌خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضويت القاعده يا گروه طالبان در بيايد!

اوگاندا: درس مي‌خواند و در اوقات بيکاري بين کلاس، چند نفر از قبيله توتسي را مي‌کشد!

انگليس: نسل دانشجوي انگليسي در حال انقراض است و احتمالا تا پايان دوره کواترناري! منقرض مي‌شود ولي آخرين بازماندگان اين موجودات هم درس مي‌خوانند!

ايران: عاشق تخم‌مرغ است! سرکلاس دروس عمومي، ‌چرت مي‌زند و سر کلاس دروس اختصاصي، جزوه مي‌نويسد! سياسي نيست ولي سياسي‌ها را دوست دارد. معمولا ليگ تمام کشورهاي بالا را دنبال مي‌کند! عاشق عبارت «خسته نباشيد» است، البته نيم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذاي دانشگاه را مي‌خورد و هر روز به غذاي دانشگاه بد و بيراه مي‌گويد! او سه سوته عاشق مي‌شود! اگر با اولي ازدواج کرد که کرد، والا سيکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار مي‌شود! جزء قشر فرهيخته جامعه محسوب مي‌شود ولي هنوز دليل اين موضوع مشخص نشده، که چرا صاحبخانه‌ها جان به عزرائيل مي‌دهند ولي خانه به دانشجوي پسر نمي‌دهند! او چت مي‌کند! خيابان متر مي‌کند و در يک کلام عشق و حال مي‌کند! نسل دانشجوي ايراني درسخوان، در خطر انقراض است!
جوابحفيظ صمدی از کا بل19985
2007-01-02 17:09:21
با عرض سلام عيد را به همه يه شما تبريک ميگويم
و از امروز من هم عضو اين سايت خواهم شد منتظر فکای های من باشيد .
دوستتان دارم با همه يه وجود
جواباسد الله عباسی19964
2007-01-02 15:09:43
پدر سختی رو به پسرش کرد وگفت اگر امسا ل اول نمره شوی تو را پارک می برم که ايس کريم خوردن بچه ها را خوب تما شا کنی.
جوابسلطان19963
2007-01-02 14:58:40
اهدای خون
معلمی جهت اهدای خون به شفا خانه رفت و ۲۵۰ سی سی خون از او گرفتند از هوش رفت ۵۰۰ سی سی خون ترزيق کردند به هوش امد برخاست روی تخت نشست و با غرور گفت هروقت خواستيد من اماده اهدای خون هستم .
جوابسلطان19962
2007-01-02 03:33:41
صالح:
دوست عزيز عيد بشما مبارک /
جوابعارف19957
2007-01-02 02:14:15
از ملا عمر پرسان کردن که چرا بت باميان را خراب کردی ؟
ملا عمر گفت که. چه کنيم خو پشتش طرف ديوال (ديوار) بود.
جوابشوخک19955
2007-01-01 07:47:51
مرد: بگي ای اتو ره نو آوردم
زن:‌ چند خريدی؟
مرد: کتی دکاندار شرط زدم که کتی سامانم وردارمش مفت داد شرطه بردم
زن:‌ خی حالی چرا ای سنگهای کلان کلانه ده سامانت آويزان کدی؟
مرد: حالی تمرين ميکنم که نوبت يخجال است
جوابمختار از آستراليا19953
2007-01-01 07:45:06
كفترباز:
کفترباز برادر عزيز..خوديما اينمتو....يگان ۱۰ (عراده) فکاهی بنده هم قند و فروت شده ده ای سايت
جوابمختار از آستراليا19952
2007-01-01 07:43:32
َعيد قربانه به تمام مسلمانان و سال نو و کرسمسه به تمام عيسويان تبريک ميگويم..اينالی خودتان انتخاب کنين:)
جوابمختار از آستراليا19951
2006-12-31 18:38:08
بوجي بوجي سلام , به همه دست اندر كاران سايت وزين فارسي رو و مهمانان و عزيزان , باتمنيات عيدانه و تبريكي هاي دو هزار هفتي .

زن زدن

تادور وپیش کرزی بسیار زن نباشد
اعضای پارلمان را شوق زدن نباشد
فضل خدا که شورا خواب است ورنه کاکا
یک لحظه بند و وازی میخ و رسن نباشد
زن جززدن نخواهد استادفن نخواهد
دست زدن نداری؟ رسم وطن نباشد
شاید که من چنینم زن را زدن ببینم
چشمم چوعین وغین است تقصیرمن نباشد
آن پیر مومیایی باخنده گفت: آقا!
کم می زنی زنت را اوناشکن نباشد؟
امروزماده پشت اند اقوام آریایی
عالم زنانه گشته کار شمن نباشد؟
چشم سفید دارد مانند مادرکیک
جای نمانده کآنجا زن در سخن نباشد
زینت بود به خانه زن اندراین زمانه
لطفا ًزکرزی آموز این کشف من نباشد
جای غلط نجویی افکار لیبرالی
زیرکُله ندیدی زیرچپن نباشد؟!

3 دسامبر ، 2006 ، هامبورگ،
کاکه تیغون
جوابصوفي غلام از ركاخانه19949
2006-12-31 11:54:18
دوستان عزيز سلام.
عيد را برای شما و فامیل های مهترم تان تبريک عرض ميدارم. اميدوارم عيد خوش را سپری نماييد.
جوابنصير احمد از دبي19946
2006-12-30 21:29:16
يكنفرميرود دردوكان سلماني وبه سلماني ميگويد لطفا موهايم رااصلاح كن . سلماني ميگويدمثل كدام مدل ميخواهي كه موهايت رااصلاح كنم ؟
مشتري ميگويد شقيقۀ راستم را ماشين پخچ كن ، شقيقۀ چپم را ماشين بلند كن ، كاكلهايمه چپه تراش بزن وموهاي پشت سرمه هيچ دست نزن . سلماني باتعجب نگاهي به مشتري ميكندوبعدميگويد :
برادراين كدام مدل است ، اين كه اصلاح نشد .
مشتري ميگويد :
چطور مدل نيست ، چطوراصلاح نشد . دفعه پيشتر موهايمه به همين مدل اصلاح كرده بودي .
جوابكفترباز19939
2006-12-30 21:02:13
دريك اوتوبان امريكايكنفردرموترش روان است كه متوجه ميشود كه موترها آهسته وآهسته شده ميروندتابالاخره همه موترهاايستاد ميشوند چنددقيقه ميگذرد يكنفرميايد به راننده ميگويد خبرداريدكه تروريستها جورج بش راگروگان گرفته اند ويكميليارددالرميخواهندتااورارهاكنند درغيرآن اورازنده آتش ميزنند . مااوتوبان رابندكرده ايم تا ازمردم كمك بگيريم .
راننده كمي فكرميكندوبعدميپرسد ديگران چند داده اند ؟
نفراعانه گيرنده ميگويد هرراننده ۴ليترپطرول داده .
جوابكفترباز19938
2006-12-30 19:02:28
دوستان گرامی لکنخيل ، بابک ، عارف و تمام هموطنان!
عيد قربان و سال نو را برایتان از صمیم قلب تبریک میگویم ، برای شما و فامیل های محترم تان صحت و خوشی آرزو دارم.
جوابصالح19936
2006-12-30 01:21:22
يكمرد ميرود نزد داكتر ، داكتر بعدازمعاينه ميگويد چند اولادداريد ؟
مردميگويد ۱۳ اولاددارم . داكترميگويد نامخدا باهمي يكي ( مقصدداكتر يكزن بود )
مردبه بلاگيش باانگشتش اشاره ميكند وميگويد :
بلي داكترصاحب باهمين يكي اما با ۷ زن .
جوابكفترباز19934
2006-12-30 01:08:55
شوهر بزنش ميگويد :
عزيزم امشب مرانميبيني .
زن :
چرا مگرامشب به خانه نميايي وجايي كارداري ؟
شوهر :
ني عزيزم ، امشب ازعقب كارميزنم .
جوابكفترباز19933
[««] [58] [59] [60] [61] [»»] 
پيام شما:
آدرس الکترونيکی: نام:
farsi  eng



© 2003-2007 نشريهء آزاد افغانی
كليه حقوق اين سايت متعلق به «افغانستان.رو» ميباشد
نظرات نویسندگان مقالات ممکن است مغایر با موضع اداره سايت باشد
استفاده از مطالب سايت با ذکر ماخذ آزاد است.